در شرایطی که فعالسازی مکانیسم ماشه (Snapback) در حدود ۹ روز آینده (بر اساس زمان گفتگو) قریبالوقوع است [۱]، و تلاشهایی برای توقف آن در شورای امنیت سازمان ملل (که با ۹ رأی مخالف و ۴ رأی موافق رد شد) شکست خورده [۱]، تحلیلگران معتقدند که ایران در مسیر پرهزینه و خطرناکی قرار گرفته است. این مسیر نه تنها پیامدهای اقتصادی، بلکه تبعات جدی سیاسی و امنیتی، به ویژه خطر ورود به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد را در پی دارد [۶].
مسیر دشوار و بحران تصمیمگیری
بررسی تجربه زیسته شده ایران در ۴۵ سال اخیر نشان میدهد که کشور همواره “راه سخت“ را انتخاب کرده است [۳]. این رویکرد، هزینههای گزافی را تحمیل کرده، انرژیهای زیادی را به هدر داده، و منجر به از دست رفتن منافع و امتیازاتی شده است که میتوانستند به آسانی به دست آیند، و در نهایت به بقا در “یک مسیر منسد شده“ تن داده است [۳, ۴].
بزرگترین بحران موجود در ایران که مانع از حل و فصل آسان مسائل میشود، بحران تصمیمگیری است [۳]. فرماندهان در عرصههای سیاست، اقتصاد، نظامیگری و قانون باید محیط موجود، محیط عمل رقبا و میزان قدرت خود و دشمن را به درستی بسنجند [۴]. سیاست اساساً به نتیجه کار دارد، نه به نیت یا فرایند [۱۳]. نتیجه اقدامات کنونی، بازگشت مکانیسم ماشه، رفتن به فصل هفتم، و ایجاد فضای حقوقی برای برخورد نظامی است [۱۳].
پیامدهای اقتصادی: فلج و تورم بالا
برخلاف تصور رایج، خطر فعال شدن مکانیسم ماشه بیش از اعمال تحریمهای جدید (چرا که ایران سالهاست تحت تحریم است [۶] و تحریمهای سازمان ملل نیز بیشتر خواهد شد [۶])، در آثار روانی و ساختاری آن بر اقتصاد کشور است:
- اثر روانی و تورم: فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل و کشورهای اروپایی، احتمال بالایی برای ایجاد تورم بالا (High Inflation) به وجود میآورد [۷]. این اثر روانی تابعی از متغیرهای میدانی است که در تجربه زیسته شده مردم ریشه دارد و مردم برای حفظ سرمایه و داشتههای خود اقدام میکنند [۷].
- فلج و انسداد اقتصادی: این وضعیت باعث میشود شاهرگهای اقتصادی کشور مسدودتر و تنگتر شده (“رسوب رجهای اقتصادی”) و فلج اقتصادی ایجاد شود [۹, ۱۱]. این فلج اقتصادی به نوبه خود، اعتراضات داخلی را افزایش خواهد داد [۱۱].
- سوء مدیریت: وضعیت نابسامان کنونی نه تنها ناشی از تحریمها، بلکه مهمتر از آن، پیامد سوء مدیریتها و سوء خردورزیها در سطح ملی است که منجر به فروغ پاشیدن بسیاری از نظامهای ارزشی در جامعه شده است [۸, ۹].
- مشکلات بینالمللی: روابط اقتصادی ایران با جهان، بهویژه پس از اسنپبک، بسیار سختتر خواهد شد [۱۱]. حتی در کشورهایی مانند چین نیز برای ایرانیان حساب باز نمیکنند، زیرا راههای گریز اقتصادی ایران شناسایی شده است [۱۱].
پیامدهای سیاسی و امنیتی: ورود به فصل هفتم
بزرگترین خطر ناشی از فعال شدن مکانیسم ماشه، ورود جمهوری اسلامی به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد است [۶].
- مشروعیتبخشی حقوقی به جنگ: ورود به فصل هفتم، “فضای حقوقی مناسبی“ را برای ورود به برخورد نظامی با ایران فراهم میکند [۱۳]. این وضعیت زمینههای فعال شدن مواد ۳۹ تا ۴۲ منشور ملل متحد را باز میکند [۱۰].
- اجماع جهانی: برخلاف جنگهای گذشته، جنگ احتمالی آینده به دلیل قرار گرفتن زیر فصل هفتم، با اجماع بینالمللی همراه خواهد بود [۶, ۱۲]. این امر یک مبنای حقوقی مشروع و پذیرفتهشده در سازمان ملل برای حملات فراهم میکند که مشروعیت بیشتری در افکار عمومی جهان دارد [۱۳].
- سلب حاکمیت: ورود به فصل هفتم منشور، حق حاکمیت دولتها در درون مرزهای ملیشان را مخدوش میکند [۱۴].
- ائتلاف نظامی و رویکرد آمریکا: ائتلافی که آمریکا در حال ایجاد آن است، با عملیات ماشه مشروعیت بیشتری پیدا میکند [۱۰]. در سناریوی برخورد نظامی، اسرائیل نقش نوک پیکان، کشورهای همپیمان ایالات متحده نقش بدنه تیر، و آمریکا نقش کمان را ایفا خواهند کرد [۱۳]. آمریکا در این استراتژی تلاش میکند تا “ترور را از بیرون به درون“ بیاورد و “جنگ مینیاتوری“ را گسترش دهد [۱۰].
استراتژی قدرتهای جهانی
در مواجهه با این بحران، قدرتهای بزرگ همچنان منافع ملی خود را در اولویت قرار میدهند:
- روسیه و چین: این کشورها ایران را از آن خود نمیبینند و از آن به عنوان یک “برگ استراتژیک“ برای اعمال فشار و گرفتن امتیاز در نظم آینده جهانی استفاده میکنند [۴۹]. هنگامی که این برگ دیگر برنده نباشد، آن را کنار خواهند گذاشت [۴۹].
- هدف آمریکا: آمریکا به دنبال این است که ایران به عنوان شریک استراتژیک در کنار آنها در نظم آینده جهانی قرار بگیرد (در چارچوب تئوری رینلند بزرگ) [۶۴]. با این حال، به دلیل اینکه همکاری با ساختار کنونی غیرممکن به نظر میرسد، آمریکا تغییر نظام هیئت حاکم (Change of Ruling Body) را آغاز کرده، اگرچه هنوز به مرحله رژیم چنج کامل نرسیده است [۶۵]. این اقدامات از طریق جنگ روایتها، جنگ آیینی و در نهایت جنگ ساختاری پیش میرود [۶۵].
رفتاری که کشور را به آستانه جنگ میرساند. جمهوری اسلامی اگرچه مستقیماً به دنبال جنگ نیست [۲۵]، اما رفتارهای اتخاذ شده (از جمله عدم ارتباط درست با تروئیکای اروپایی و آمریکا [۲۹])، کشور را به “آستانه جنگ“ (Threshold of War) میرساند [۲۹]. فرماندهان باید بدانند که وقتی کشوری در زمان مناسب صلح نکند، مجبور به تن دادن به جنگ میشود [۳۰].
این رفتارها و موضعگیریهای برخی مقامات، چه به دلیل سنجش اشتباه قدرت خود و دشمن باشد، و چه صرفاً برای مشغول کردن مردم و ایجاد بحث داخلی، در نهایت نتیجهای جز تشدید بحران و رفتن به سمت برخورد نظامی نخواهد داشت.