اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

وقتی خیال کوه به سر دریا می زند ، ابر متولد میشود ابر میل دریا به گلگشت و تماشاست. ابر قدم دریاست بر فرق زمین. همه چیز در این عالم شکل استعاره است ، همه پدیدارها لباس استعاره می پوشند. نگاه کن چهره ریاضی بشر چقدر مدرن است به آناتومی آواز خیره شوید چه رودخانه ای از سیال ذهن را در خود جاری می کند.
رابطه ارگانیک غنچه ها و لبخندها
رنگ خشن جاده ها ، شکست نور در عصبانیت موج ها
بغض قشنگ شکسته استاد فاضلی ، شاخه خشکیده تکلم من ،،
من به دنبال استعاره اراده و تصمیم ام
خودم را به جرم خودم گرفته ام و بر گرد تنهایی خود می گردم منتظرم تا هوای حقیقت گرم شود.
جمعه جان می دانم مرض محض ما را این سرفه های متعالی درمان نمی کند.
من در زیر آوار آوازیم که برمن شمشیر می کشد ، ای مردم من ایرانم در کمند صیادان نااهل و بی رحم ،،،،،،
صدا مرا می زند ، درد بلند می شود و از گامهای من می گذرد
فریادها می آیند ، کوتاه تر از بلندی های مطلق.
خش صدایش را میشود با ترس پوشاند
نجواها فریاد می کشند و من خاموشی سر می دهم
باز نمی دانم ندانستن چه می گوید
جمعه جان دست آوار را می گیرم ترکمن چای تحریم انتخابات را به کام رسایی ها تلخ می کنم ،
قسم به ساعتی که جنین انسان در رحم تاریخ است
قسم به هندسه هستی ، قسم به چارچوب های کلی معماری حیات ، به رنگ هایی که در یک بوستان مشترک پرواز می کنند ، قسم به حرص اساطیری بشر ، قسم به همه امیدهایی که بر شیروانی چهل و چهار سال حاکمیت جمهوری اسلامی لانه کرده ، ایران عزیزم من رای خواهم داد.
جمعه جان گیرم عقلانیت دست بی پناهی ما را نگیرد ، گیرم هیچکس به صبحگاه زندگی ما سلامی نگوید ، بس ما چگونه نغمه های سرگردان را صید کنیم
چگونه در کوچه هایی که آدرس پنهان فاصله ها را می دهند و ساکنانش را به هیچ سو می خوانند به جادهای تناسب ببریم.
ولی امیدوارم که بتوانیم بربریت مدیریت حاکمیت را به شهرنشینی مسئولیت عادت دهیم. باید به دایره واژگان سیاسیون جغرافیای معانی تزریق کنیم
جمعه جان باید اینقدر ابراز تردید نکنیم ، قطعا مردم از چشمه یقین ما آب نمی برند
اگر بین مرگ و رندگی تبعیض نژادی قائل باشیم تکامل را دست کم‌گرفته ایم
زندگی مسکن موقت نیست ، زندگی نسخه ابدی ماست
باید با سیستم باز به پهنه زندگی مردم نگریست ، باید مشکلات مردم را به تصویر کشید ، باید حقیقت را بالاخره
به چیزی تشبیه کرد ، باید تا آنجا که کلام اجازه می دهد واژه ها را به دنبال معانی فرستاد.
دنیای بیرون سر ما را به خوابیدن در سایه تحریم گرم می کنند و خود با حاکمیت لاس دوستی می زنند و برای آینده جهان طرح ماکیاولی می ریزند. آنها می خواهند جل و پلاس تنفسمان را توی کوچه های بی مسئولیتی بریزیم آنها احساسات ما را بی رنگ کرده تا خود از خیابان دلالان ناهشیار طاق کسری را اجاره کنند.
نمیشود زیر کولر ال جی دراز کشید و‌کارتن هخامنشیان تماشا کرد ، نباید الکی خودمان را به بیماری تحریم انتخابات بزنیم تا شفای بوعلی سینا بگیریم.
جمعه جان هیچ عارفی از میز و صندلی مجاز به سمت پنجره حقیقت نخواهد رسید.
رویکرد آخر الزمانی به سیاست ، خوابیدن در خشخاش است
باید سر این سرخوردگی را با شعور متراکمی محکم بست.
گاهی چشم ادراک ما ضعیف میشود
باید فتیله تفسیر را پایین کشید و مستقیم از وضع موجود استقراض تحلیل بگیریم تا شعله مقدس یقین را در هیمه ظلمانی تردید روشن کنیم
من امیدوارم این انتخابات زود هنگام مردم را از رویکرد آخرالزمانی به سراغ صندوق های رای ببرد و با این پیش فرض که تغییرات جدی روی نخواهد داد باور خود را از تغییرات آخرالزمانی به تغییرات قطره ای از نوع انتخابات سوق دهد
باید به ذات فرصت ذوم کرد ، باید به تجلی دوم خرداد فلاش بک زد
ما نباید به واسطه نابینایی خود از میان اشیا رد بشویم
حتی اگر این انتخابات شتشوی مسلمان در رودخانه گنک باشد که برای چشمان جهان آرایش شده است و یا مرگی است که لباس مبدل حیات پوشیده و شاید هم چراغ سبزی است که آن را به جویندگان کلید باغ نشان می دهند ‌
من معتقدم خداوند گلها را خلق کرده تا خشونت خاک را آرام کنند
و بیشتر معتقدم وقتی اراده کنیم همه فاعلان اجباری تمکین فعل اختیار ما خواهند بود.
باید موسای طور تعقل بود و فرزند سینای استدلال و آگاهانه در رکاب رنگ و مکر حاکمیت به مکتب رفت و دریایی مطلب را در کوزه ریخت
و من می خواهم لباس استعاره را از تن متن در بیاورم و فریاد بزنم من به پزشکیان رای خواهم داد.
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم ! جان من و جان شما
نوشته ای از رحاظو
یکم تیر ماه ۱۴۰۳

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0275938
Visit Today : 161
Visit Yesterday : 656