اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • کارفرمایان و چشم انداز ی که نیست
    جامعه ایرانی ساکن ترکیبی از کروه‌های گوناگون اجتماعی- اقتصادی است. هرگروه اجتماعی درایران امروز بخواهد یا نخواهد منافعی دارد که با دیگر هم گروه‌هایش گره خورده و نمی تواند به سادگی ازدرهم تنیدگی‌ها دور شود.
  • برقراری اجباری سانترالیسم دموکراتیک
    یکم- آیا نظام موجود بانکداری در ایران کارآمدی دارد؟ همه کسانی که به نظام بانکی نگاه کارشناسانه و نیز مطابقت دادن این نظام با بانکداری مدرن دارند بر این باورند آنچه به عنوان بانکداری در جمهوری اسلامی عمل می‌کند فاقد
  • مسعود نیلی: کار صندوق بازنشستگی در ایران تمام شد
    شکی نداریم که کشور ما در شرایط بسیار سختی قرار گرفته که هیچ‌گاه در تاریخ با مشکلاتی به این عمق و تنوع به‌صورت همزمان مواجه نبوده است. این روند تدریجی قابل پیش‌بینی بود. کارشناسان با تهیه گزارش‌های مختلف،
  • ستون فقرات حکمرانی باید «رشد و توسعه اقتصادی» باشد
    استاد دانشگاه گفت: ستون فقرات حکمرانی باید «رشد و توسعه اقتصادی» باشد. بر اساس برآورد کارشناسان انرژی و محیط زیست، برای رسیدن به شرایط نرمال، کشور به ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در بازه زمانی ۱۰ تا ۱۵

در زمانه‌ای که تاریخ را بیشتر فاتحان می‌نویسند تا فرودستان و عدالت‌طلبانی که از صفحات رسمی تاریخ حذف شده‌اند، بازخوانی صدای سرکوب‌شدگان، خاموش‌شدگان و مبارزان راه عدالت‌خواهی، ضرورتی تاریخی است. «چپ» در ایران، با همه‌ی خطاها و فراز و فرودهایش، تبلور  آرزوی دیرپای انسان برای برابری، آزادی و جهانی عاری از سلطه و استثمار بوده است؛ رؤیایی جمعی که در برابر ماشین خشونت استبداد، مناسبات نابرابر سرمایه‌داری و سازوکارهای نظام‌مند تبعیض ایستاده و با وجود سرکوب، تحریف و فراموشی تحمیلی، همچنان زنده و در حال چالش است.

مجموعه «اخبار روز» با عنوان «چهره‌های ماندگار چپ در ایران»، تلاشی است برای بازشناسی و بازخوانی زندگی، اندیشه، مبارزه و میراث فرهنگی ـ سیاسی زنان و مردان بزرگی که با قلم، تفکر، مقاومت و گاه با جان خویش، چراغی در تاریکی‌های تاریخ افروختند.

انتخاب کسانی که در این مجموعه از آنان با عنوان “چهره ماندگار چپ” یاد می شود به معنای  ارزشگذاری بیشتر نسبت به صدها و هزاران چهره دیگری که فرصتی برای معرفی‌ی آن ها پیش نمی آید نیست. این گزینش محدود از میان هزاران نام تنها کوششی است برای بازتاب بخشی از حافظه‌ی جمعی یک جنبش تاریخی.

این مجموعه، نه برای اسطوره‌سازی، که برای تأمل، آموختن و بازاندیشی فراهم شده است. ما می‌خواهیم به یاد آوریم که حتی در تلخ‌ترین لحظات تاریخ، کسانی بودند که به فردای روشن باور داشتند.

چهره‌های ماندگار چپ در ایران (۹): نورالدین کیانوری؛ آرمان انقلابی، خطاهای مرگبار استراتژیک

در یکی از روزهای پر از غوغا و شور بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مردی لاغراندام پله‌های هواپیمایی را در فرودگاه مهرآباد پایین آمد. نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده ایران، پس از سال‌ها تبعید، بازمی‌گشت تا شاهد آخرین پرده از نمایشی باشد که یک عمر برایش جنگیده بود.

در تاریخ پرپیچ‌وخم چپ ایران، کمتر نامی به‌اندازهٔ نورالدین کیانوری با جدال، تحول، تناقض و تراژدی گره خورده است. مردی از تبار مشروطه‌خواهان که در عصر جمهوری اسلامی به نماد یک فاجعه سیاسی بدل شد؛ سیاستمداری که امید به عدالت را درون نظامی جست‌وجو کرد که بستر بی‌عدالتی بود و خود نیز سرانجام قربانی آن شد.

نورالدین کیانوری در سال ۱۲۹۴ در خانواده‌ای سیاسی و مذهبی در تهران زاده شد. تحصیل در دارالفنون، سپس دانشکده فنی دانشگاه تهران، و در نهایت بورسیهٔ تحصیل در آلمان، از او روشنفکری جوان و آشنا با آرای مارکسیستی ساخت. در اوایل دههٔ ۱۳۲۰، به عضویت حزب توده ایران درآمد و به‌سرعت مدارج تشکیلاتی را طی کرد.

در سال ۱۳۲۷، پس از سوءقصد به محمدرضا شاه، حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شد. کیانوری به همراه گروهی دیگر اعضای حزب دستگیر و زندانی شد. او در سال ۱۳۲۹ از زندان فرار کرد و تا سال ۱۳۳۴ که از ایران خارج شد، مخفیانه زندگی کرد.

کیانوری به شوروی گریخت و تا اواسط دههٔ ۱۳۵۰ در مهاجرت ماند. در این دوران، نقش کلیدی در زنده‌نگه‌داشتن حزب ایفا کرد، به معماریِ شبکه‌ای پرداخت که حزب را از خاکستر برمی‌کشید. اما این بازسازی، هزینه‌ای گزاف داشت. موضع مستقلانه در آن کم‌رنگ می‌شد.

با اوج‌گیری انقلاب ۵۷، کیانوری به ایران بازگشت و رهبری حزب توده را در دست گرفت. در این دوران، موضع‌گیری حزب زیر نظر او بسیار جنجالی بود: از حمایت از ولایت فقیه و تأکید بر “ضد امپریالیستی بودن جمهوری اسلامی” تا مخالفت با نیروهای دیگر چپ و ملی. حزب به‌سرعت مورد انتقاد شدید نیروهای اپوزیسیون قرار گرفت. او می‌خواست نقش «مشاور انقلابی» حکومتی را بازی کند که به خون او تشنه بود. در مصاحبه‌ای تاریخی به خبرنگار بی‌بی‌سی گفت: «ما نه دنبال وزارت هستیم، نه کرسی مجلس. فقط می‌خواهیم ضامن بقای انقلاب باشیم.» اما این رویا به کابوس تبدیل شد.

در سال ۱۳۶۲، به دنبال موضع‌گیری حزب علیه ادامه‌ی جنگ ایران و عراق و نیز کشف شبکهٔ نظامی حزب در ارتش، سرکوب گسترده‌ای آغاز شد. کیانوری دستگیر و در تلویزیون جمهوری اسلامی مجبور به اعترافات دروغین شد؛ اعترافاتی که اغلب پژوهشگران آن‌ها را ساختگی و محصول فشار شدید روانی و جسمی می‌دانند.

در سال‌های بعد، او به حصر خانگی رفت و دوران پایانی عمر اجازه یافت تا در سکوت و دور از صحنهٔ سیاسی زندگی کند. خاطراتش، که در دههٔ ۷۰ به‌طور غیررسمی منتشر شد، تصویری از مناسبات درونی رهبری حزب و روابط پیچیده‌اش با شوروی و جمهوری اسلامی به‌دست می‌دهد.

در سال ۱۳۶۸ هنگامی که ۷۴ سال داشت و پس از شش سال حبس و شکنجه حاضر شد نامش در گزارش گالیندوپل نخستین نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که از زندان اوین دیدار نمود، قرار گیرد تا شهادتی باشد بر شکنجه و بدرفتاری در زندان‌های جمهوری اسلامی. او با نشان دادن دست نیمه فلج و انگشت‌های شکسته و پای آسیب دیده، در حضور مسئولین زندان اوین از نحوه شکنجه شدن وحشیانه خود گفت و یادآوری کرد سه تن از اعضای حزب هنوز در سلول‌های انفرادی به سر می‌برند، او خلاف اعترافات تلویزیونی خود، اتهام جاسوسی و توطئه را رد نموده و اعدام هزاران جوان بیگناه را محکوم کرد.

او در زندان نامه‌ای نامه ای به علی خامنه‌ای نوشت و از شکنجه‌های زندانیان پرده برداشت. گفت برای اعتراف به اتهام دروغین تدارک کودتای مسلحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی، به همراه سایر رهبران حزب به شدت شکنجه شده و همسرش مریم فیروز و همین‌طور افسانه دخترش را شلاق زده و در مقابل چشمانش از سقف آویزان نموده‌اند.

کیانوری پس از آزادی از زندان اوین تحت مراقبت ویژه وزارت اطلاعات و تا پایان عمر خود در حبس خانگی به سر برد و تحت نظر بود. او در آستانه فروپاشی شوروی با اصلاحات گورباچف مخالفت کرد و بحران و فروپاشی شوروی را به توطئه آمریکا نسبت داد.

نورالدین کیانوری از جنجالی‌ترین شخصیت‌های چپ ایران است. کسی که در حساس‌ترین دوره‌ی تاریخ معاصر ایران در راس قدیمی‌ترین و پرتجربه‌ترین حزب سیاسی ایران قرار گرفت، حزبی را که «منحله» اعلام شده بود، به سطح یک نیروی فعال و موثر سیاسی برکشید و در عین حال اشتباهات و فجایعی را آفرید که نمی‌توان تنها با اتکا به وضعیت سیاسی – اجتماعی کشور توضیحش داد. او حزب توده ایران را در خدمت یک سیاست عام جهانی قرار دارد که چند سال بعد از مرگ او، مبتکر و آفریننده آن نیز از صحنه ی جهان محو شد. با این همه، کیانوری شخصیتی است که نمی‌توان تنها با یک رنگ داوری‌اش کرد: انقلابی، ایدئولوگ، معتقد، سیاستمداری گاه بی‌رحم، و قربانی دستگاهی که روزی به آن باور داشت. نامش همچنان در حافظهٔ چپ ایران باقی‌ست؛ به‌عنوان کسی که سال‌ها برای سوسیالیسم و عدالت زحمت کشید، و در دوره‌ای حساس تجربه‌ای سنگین و دردناک از خود برجای گذاشت. او یک چهرهٔ خاکستری است: هم نمایندهٔ شورِ و آرمان انقلابی چپ، هم نمادِ خطاهای استراتژیک آن. در او می‌توان آرمان‌گرایی درخشان، تلاش نظری پیوسته و نیز خطاهای پرهزینهٔ سیاسی را به‌وضوح دید. اگر هدف از بررسی تاریخ، درس گرفتن باشد، کیانوری یک صفحهٔ ضروری در این دفتر است — نه به‌عنوان الگو، نه به‌عنوان خائن، بلکه به‌مثابه انسانی درگیر با آرمان، واقعیت، و اشتباه‌های هولناک.

تهیه شده در تحریریه اخبار روز

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0269502
Visit Today : 509
Visit Yesterday : 0