اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • زندگی قرضی: ایران در آستانه فروپاشی اقتصادی-اجتماعی فرزاد امینی
    ایران که در واقع کشوری ثروتمند است، امروز با یکی از سخت‌ترین بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در تاریخ مدرن خود روبرو است. حتی خرید مواد غذایی نیز برای ایرانیان تنها از طریق قرض و خرید نسیه ممکن شده است.
  • کارفرمایان و چشم انداز ی که نیست
    جامعه ایرانی ساکن ترکیبی از کروه‌های گوناگون اجتماعی- اقتصادی است. هرگروه اجتماعی درایران امروز بخواهد یا نخواهد منافعی دارد که با دیگر هم گروه‌هایش گره خورده و نمی تواند به سادگی ازدرهم تنیدگی‌ها دور شود.
  • برقراری اجباری سانترالیسم دموکراتیک
    یکم- آیا نظام موجود بانکداری در ایران کارآمدی دارد؟ همه کسانی که به نظام بانکی نگاه کارشناسانه و نیز مطابقت دادن این نظام با بانکداری مدرن دارند بر این باورند آنچه به عنوان بانکداری در جمهوری اسلامی عمل می‌کند فاقد
  • مسعود نیلی: کار صندوق بازنشستگی در ایران تمام شد
    شکی نداریم که کشور ما در شرایط بسیار سختی قرار گرفته که هیچ‌گاه در تاریخ با مشکلاتی به این عمق و تنوع به‌صورت همزمان مواجه نبوده است. این روند تدریجی قابل پیش‌بینی بود. کارشناسان با تهیه گزارش‌های مختلف،

در طول دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، حزب کمونیست ژاپن تقریباً ۱۰ درصد از آرا را در انتخابات عمومی به دست آورد و به سومین نیروی اپوزیسیون تبدیل شد. اگرچه رای حزب از آن زمان کاهش یافته ، اما توانسته ۱۱ «مشاور» در مجلس علیای پارلمان (که ۲۴۸ کرسی دارد) و هشت نماینده در مجلس سفلی (که ۴۶۵ کرسی دارد) را حفظ کند. مهمتر از همه، حزب کمونیست ژاپن به لطف فداکاری فعالانش، از ریشه‌های محلی قوی برخوردار است. «در محدوده کلان‌شهر توکیو، حزب کمونیست ژاپن اولین نیروی اپوزیسیون است». این حزب همچنین ارگان خود، آکاهاتا («پرچم سرخ») را دارد، که روزنامه‌ای با تیراژ یک میلیون نسخه در روز است. این نشریه خوانندگانی بسیار فراتر از محافل کمونیستی دارد.

اولین نسخه مجموعه آثار کارل مارکس و فردریش انگلس، به آلمانی، انگلیسی یا فرانسوی در ژاپن در اختیار عموم قرار گرفت و یکی از بزرگترین احزاب کمونیستی روی کره زمین را به وجود آورد. در طول سال‌ها، این حزب اگرچه به مرور دیدگاه سوسیالیستی خود را رها کرده، اما دفاع آن از آرمان استقلال ملی همچنان برای قدرت حاکم نگرانی‌آور است.

او مادری آرام است و در یک مدرسه ابتدایی در توکیو کار می‌کند. یک روز در ماه ژانویه ۲۰۲۵، یکی از همکارانش که در عین حال برای نسخه ژاپنی لوموند دیپلماتیک کار می‌کند، به او می‌گوید که قرار است یک روزنامه‌نگار فرانسوی را که برای ملاقات به دفتر مرکزی حزب کمونیست ژاپن (JCP) می‌رود، همراهی کند. این حرف او را منقلب می‌کند: «وای، چه وحشتناک!» و بلافاصله عبارتی همیشگی را به زبان می‌آورد: «سرخ خطرناک است». این کلمات که در اینجا کاملاً عادی و تکراری است، بدون هیچ مزاحی ادا می‌شود.

حزب کمونیست ژاپن که در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد، ۲۵۰ هزار عضو دارد که آن را به یکی از بزرگترین احزاب کمونیست جهان، پس از آنهائی که قدرتند مانند چین، ویتنام و کوبا تبدیل می‌کند. با در نظر گرفتن تفاوت جمعیت (۱۲۴.۵ میلیون نفر برای ژاپن، ۶۸.۳ میلیون نفر برای فرانسه)، یک حزب کمونیست در فرانسه با قدرتی مشابه، می بایست ۱۳۷۰۰۰ عضو داشته باشد، در حالیکه اکنون ۴۲۰۰۰ عضو دارد. با این حال، در اروپا، افراد کمی می‌دانند که حزب کمونیست ژاپن وجود دارد. و تعداد بازهم کمتری مطلع هستند که این حزب برای قدرت حاکم خوفناک است.

زندانیان سیاسی آزاد شده توسط ارتش ایالات متحده

آقای یوشیمیتسو کورونوما آگاه از این موضوع، قرار است با دو رفیقش در خیابان‌های اوتا، شهرکی با طبقه متوسط رو به پایین در جنوب پایتخت، اعلامیه پخش کنند. وقتی دوستانش می‌رسند، چین و چروک‌هایی چهره‌هایشان، سنگینی سال‌ها را نشان می‌دهد. در مقابل آنها، آقای کورونوما ناگهان سرحال به نظر می‌رسد: در ۷۶ سالگی، او جوان‌ترین عضو این سلول محلی حزب کمونیست ژاپن است. این گروه کوچک، با سه‌چرخه‌ای که یک بلندگو روی آن نصب شده، از خیابانی به خیابان دیگر می‌روند و مردم را دعوت به شرکت در انتخابات محلی‌ای می‌کنندکه قرار است چند هفته بعد برگزار شود. او در بلندگو خطاب به اهالی می‌گوید: «الان در یخچال شما چه چیزی هست؟» و مثل همیشه جمله‌اش را با تعظیمی مخصوص ژاپنی‌ها قطع می‌کند.سپس ادامه می‌دهد: «بیایید کاری کنیم که پر باشد تا شما بتوانید سه وعده غذا در روز بخورید».

این سه شخصیت که در آنوراک‌های نسبتاً بزرگ خود پیچیده شده‌اند، انگار مستقیماً از استودیو جیبلی* بیرون آمده‌اند. اگر قرار بود مانند قهرمانان انیمیشن چاقوئی بین دندان‌هایشان داشته باشند، احتمالا تیغه‌هاش بیشتر شبیه کارد کره‌بُری بود تا کاتانا(شمشیر سامورائی). با این حال، آقای کورونوما در کنار دو یارش، از واکنش مردم نگران است و با التماس در مقابل پرده‌های کشیده خانه‌ها تعظیم کرده و می‌گوید: « وقتی رأی به یک کمونیست را در صندوق رأی می‌اندازید، ممکن است بترسید، اما جرات آنرا داشته باشید و دل به دریا بزنید!»

تمام اعضای حزبی که ما ملاقات کردیم این موضوع را تأیید کردند که در ژاپن، بهتر است عضویت خود در حزب کمونیست را مخفی نگه دارید. در محل کار، افشا شدن عضویت در حزب می‌تواند منجر به گرفتن مسئولیت‌ یا اخراج‌تان شود و در زندگی روزمره، می‌تواند منزوی‌تان کند. این حزب هنوز مشمول قانون پیشگیری از اقدامات خرابکارانه است که قدمت آن به سال ۱۹۵۲ برمی‌گردد. مدت‌هاست که حزب تحت نظارت و مراقبت دولتی است و پس از آنکه آقای شینزو آبه، نخست وزیر راست افراطی (۲۰۰۶-۲۰۰۷، سپس ۲۰۱۲-۲۰۲۰) در مارس ۲۰۱۶ اعلام کرد که حزب کمونیست ژاپن «سیاست انقلاب خشونت‌آمیز را دنبال می‌کند» (۱) ، این نظارت تشدید شده است.

با این حال، بی‌اثر کردن تبلیغات دولتی در گفتگو با مردم در عمل دشوار است.کسی از آقای کورونوما می‌پرسد: «آیا خود را ضد سرمایه‌داری می‌دانید؟» او پاسخ داد: « نه واقعاً. من معتقدم که باید آنچه را که مؤثر است حفظ کنیم و آنچه را که مؤثر نیست، مانند آلودگی اقلیمی، از بین ببریم». خانم توموکو تامورا را در دفتر مرکزی حزب کمونیست ژاپن در منطقه یویوگی ملاقات می‌کنیم، او اولین دبیر اول زن حزب است و در سال ۲۰۲۴ این مسئولیت را پذیرفت. او می‌گوید: «متأسفانه، ما از یک سوء تفاهم بزرگ رنج می‌بریم». و با صدائی آرام و خونسرد ادامه می‌دهد: «ما مظنون به این هستیم که می‌خواهیم یک سیستم تک‌حزبی دیکتاتوری ایجاد کنیم، در حالی که برعکس می‌خواهیم کشور را از چنین رژیمی که امروز حاکم می‌باشد، آزاد کنیمو این حزب لیبرال دموکرات (LDP) است که تقریباً از زمان تأسیس خود (۲) به طور مداوم در قدرت بوده ». این حزب در سال ۱۹۵۵ توسط سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) دقیقاً برای مقابله با تهدید کمونیستی تأسیس شد.

با این حال، روابط بین حزب کمونیست ژاپن و واشنگتن به خوبی شروع شده بود. پس از تسلیم ژاپن در سال ۱۹۴۵، ایالات متحده این کشور را اشغال کرد. با اعتقاد به ماهیت «عقب‌مانده» جوامع آسیایی – که به نظرشان مسئول ظهور فاشیسم در منطقه بود- آنها قصد داشتند ارزش‌های آمریکایی را به این کشور منتقل کنند. ژاپن قرار بود به واسطه آنچه واشنگتن آنرا «انقلاب دموکراتیک از بالا» می‌نامید، به یک «سوئیس آسیایی» تبدیل شود و نماد برتری دموکراسی لیبرال به سبک آمریکایی باشد.

نیروهای اشغالگر به رهبری ژنرال داگلاس مک‌آرتور، در چارچوب یک «دیکتاتوری نظامی نواستعماری» اصلاحاتی عمیق را انجام دادند که به گفته مورخ جان داور (۳) اگر به ایالات متحده تحمیل می‌شد، بلشویکی تلقی می‌گشت: فاشیسم‌زدایی از نهادهای دولتی؛ اصلاحات ارضی؛ برچیدن انحصارات صنعتی؛ دموکراتیزه کردن اقتصاد؛ حمایت از اتحادیه‌ها؛ هشت ساعت کار در روز، حق چانه‌زنی و اعتصاب؛ دموکراتیزه کردن سیستم انتخاباتی؛ رهایی زنان در چارچوب خانواده… در عرض چند ماه، کسانی که قبلاً صرفاً فرمان‌برداران امپراتور بودند، به شهروند تبدیل شدند.

حزب کمونیست ژاپن، که از سال ۱۹۳۵ توسط ارتش سرکوب شده بود، حق فعالیت قانونی پیدا کرد. فعالان آن که در زندان بودند، آزاد شدند. کیویچی توکودا که هجده سال را در زندان گذرانده بود، هنگام آزادی یک «فراخوان به مردم» را خواند که با این کلمات شروع می‌شد: «ما مراتب قدردانی عمیق خود را از نیروهای متفقین ابراز می‌کنیم که با اشغال ژاپن با هدف آزادسازی جهان از فاشیسم و نظامی‌گری، راه را برای انقلاب دموکراتیک در کشور هموار کرده‌اند» (۴). در آن زمان، حزب کمونیست ژاپن، نیروهای آمریکایی را «ارتش آزادی‌بخش ملی» توصیف می‌کرد. مگر نه آنکه آنها کشور را از طریق یک انقلاب بورژوایی از وضعیت نیمه‌فئودالیستی اش خارج کرده و آنرا برای انقلاب سوسیالیستی آماده کرده بودند؟ امری که هماهنگ با استراتژی کمونیستی بود.

قانون اساسی تدوین شده توسط قدرت اشغالگر که در سال ۱۹۴۷ به اجرا درآمد، انگیزه اولیه ایالات متحده را تأیید ‌می‌کرد. به عنوان مثال، ماده ۹ آن تصریح می‌نمود که ژاپن «برای همیشه از جنگ صرف نظر می‌کند». اما با این وجود، زمینه بین‌المللی باعث شد واشنگتن مسیر خود را تغییر دهد زیرا دموکراسی نوپای ژاپن، می‌توانست به نفع حزب کمونیست ژاپن تمام شده و تبدیل به یک تهدید شود. از سوی دیگر، در چین، چیانگ کای‌شکِ ناسیونالیست، که واشنگتن روی آن حساب می‌کرد تا به عنوان سدی در برابر کمونیسم عمل کند، در سال ۱۹۴۹ در مقابل مائو تسه‌تونگ شکست خورد و کشور به دست کمونیست‌ها افتاد. یک سال بعد، جنگ کره آغاز شد. بدین ترتیب واشنگتن طرح پیاده سازی دمکراسی از بالا را به فراموشی سپرد و هدف جدیدی در چارچوب جنگ سرد برای خود تعیین کرد:تبدیل ژاپن به یک «مهره» (این اصطلاح از نیروی دریایی ایالات متحده گرفته شده) یعنی متحدی که هم سیاسی و هم صنعتی باشد و بتواند سلاح‌های مورد نیاز سربازانی را که در شبه جزیره کره می‌جنگیدند، تأمین کند. پروژه «فاشیست‌زدایی» از دستگاه دولتی جای خود را به پروژه دیگری داد: سیاست دولتی ضدکمونیستی. در همان حالی که چهره‌های رژیم سابق که متهم به جنایات جنگی بودند، اعاده حیثیت می‌شدند و بازسازی انحصارات بزرگ صنعتی انجام می‌گرفت، پاکسازی‌ کل جنبش اجتماعی و به ویژه حزب کمونیست ژاپن آغاز شد. «ارتش آزادی‌بخش ملی» دیروزی در واقع تبدیل به ارتشی اشغالگر شد و پروژه «انقلاب دموکراتیک از بالا»‌ی شکل نوعی تحت قیمومیت قراردادن کشور را به خود گرفت.

برای کمونیست‌ها، مبارزه در شرائط سخت مجددا آغاز شده بود. در سال ۱۹۵۰، تحت فشار مسکو و پکن، حزب خط مشی مبارزه مسلحانه را انتخاب کرد، تصمیمی که باعث انشعاب‌های متعددی در حزب شد. مسکو و پکن متقاعد شده بودند که، مانند آنچه که در چین اتفاق افتاده بود، روستاهای ژاپن آمادگی دارند که به شهرها حمله و آنها را تسخیر کنند. حزب کمونیست ژاپن به امید ایجاد شورش، «واحدهای بسیج روستاهای کوهستانی» را به سراسر کشور اعزام کرد. این ماجرا با شکست مفتضحانه‌ای به پایان رسید. حزب هیچ تجربه‌ای در مقاومت مسلحانه نداشت. و اصلاحات ارضی به تازگی انجام گرفته توسط مک‌آرتور، شرایط زندگی دهقانان را بهبود بخشیده بود. در سال ۱۹۵۵، حزب کمونیست ژاپن تفنگ‌ را زمین گذاشت و کوشید جناح‌های مختلف حزب را مجددا متحد کند. این چشم‌انداز برای سازمان سیا نگران‌کننده بود و از اینرو دو حزب لیبرال و دموکرات را در هم ادغام کرد و حزب لیبرال دموکرات (۵) را بوجود آورد ، حزبی که به زودی توسط یکی از چهره‌های رژیم نظامی متهم به جنایات جنگی رهبری شد: نوبوسوکه کیشی (۱۹۵۷-۱۹۶۰)، پدربزرگ شینزو آبه.

در سال‌های بعد، کمونیست‌ها استراتژی‌ای را تدوین کردند که حاصل بحث‌های هشتمین کنگره حزب در سال ۱۹۶۱ بود و از آن زمان تاکنون بدون تغییرات عمده ادامه یافته است. در این جهت‌گیری نوین اولویت به آزادی ملی بمثابه «آنچه جامعه ژاپن نیاز دارد» داده شد. برنامه فعلی حزب خواستار «یک انقلاب دموکراتیک است و نه یک انقلاب سوسیالیستی. انقلابی که به وابستگی فوق‌العاده کشور به ایالات متحده پایان دهد». سپس، به صندوق‌های رأی بها داده شده و بر ایجاد «جبهه متحد» تاکید گردید، حتی اگر این به معنای «کنار گذاشتن اختلاف نظر‌های تئوریک» و تغییر گفتمان های حزب و «عادی‌سازی» تصویر آن باشد.

توکیو، ژاپن – ۱۷ مه: شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن (چپ) با آکیرا کویکه، دبیرکل حزب کمونیست ژاپن (وسط) دست می‌دهد

سپس دو روند بطور همزمان در درون حزب آغاز شد: یکی حزب کمونیست ژاپن را در مجرای تحولی قرار می‌داد که در جاهای دیگر مشاهده شده بود و حتی از آن هم جلوتر می‌رفت، و دیگری که حزب را از این گرایش عمومی متمایز می‌کرد. در چارچوب جنبش‌های اجتماعی و شورشی دهه ۱۹۶۰، حزب از قانون و نظم دفاع کرد و در طول دهه ۱۹۷۰، نامزدهای قبلی خود را که از طبقه کارگر بیرون آمده بودند، با وکلا، پزشکان یا مدیران تجاری کت و شلوار پوش‌ جایگزین نمود. سپس، در دهه ۲۰۰۰، مفاهیمی را کنار گذاشت که گویا مردم را می‌ترساند، مانند «حزب پیش‌آهنگ»، «سلول»، «دیکتاتوری پرولتاریا»، تا بدین ترتیب خود را حزبی «اصلاح‌طلب» در حوزه اقتصادی معرفی کند. در سال ۲۰۲۰، این حزب تصمیم گرفت که به دلیل موضع پکن در دریای چین جنوبی و سین کیانگ باید عنوان «سوسیالیست» از این کشور گرفته شود، موضعی که گویا «علاقه زیادی را در رسانه‌های ژاپنی» به حزب برانگیخت و حزب به این دلیل به خود تبریک گفت، رسانه‌هائی که البته همگی راست‌گرا بودند و هستند (۶). از سوی دیگر حزب از سال ۲۰۲۲ به طور فزاینده‌ای از روسیه به خاطر تجاوزش به اوکراین انتقاد کرد، در حالی که این ایالات متحده است که تلاش می‌کند در مرزهای این مجمع‌الجزایر آتش‌افروزی کند.

و با این حال، حزب همچنان دارای نفوذ است …

در کنار این تحول که اکنون دیگر کاملا جا افتاده است، جنبش مترقی ژاپن یک ویژگی منحصر به فرد دارد: جهان رویائی آن بیشتر به دیروز تعلق دارد تا فردا. قانون اساسی ۱۹۴۷ که از مرحله اول اشغال آمریکا متولد شد، برای آن نشانی از آرمان‌خواهی دموکراتیک و صلح‌طلبی‌ای دارد که اکثر ژاپنی‌ها هرگز حتی جرات رویای آن را نداشتند. در حالیکه، به محض اینکه این قانون اساسی لازم‌الاجرا شد، واشنگتن با تکیه بر ملی‌گرایان افراطی از آن برای تحت کنترل قرار دادن دموکراسی (به منظور مسدود کردن مسیر کمونیست‌ها) و احیای نظامی‌گری (با هدف تأمین یک متحد قدرتمند در چارچوب جنگ سرد) استفاده کرد. به طور متناقضی، جریان‌هائی که در جاهای دیگر جنبش‌های «تحول اجتماعی» نامیده می‌شدند – در درجه اول حزب کمونیست ژاپن – در اینجا هدفشان جلوگیری از تغییر وضع موجود تجسم یافته در قانون اساسی بود: نظم موجودی که گویا توسط محافظه‌کاران تهدید می‌شد…. چنین موضع سیاسی‌ای البته مشوق رادیکالیسم نبود.

در اوایل سال ۱۹۵۵، یک جریان «چپ جدید»، که گاهی اوقات نزدیک به تروتسکیسم بود، حزب کمونیست را به دلیل موضع تسلیم طلبانه‌اش مورد انتقاد قرار داد. این «چپ جدید»، تا حد زیادی در وقایع مه ۶۸ نقش داشت و موجب نگرانی طبقات حاکم محلی شد.سپس برخی از سازمان‌های آن به مبارزه مسلحانه روی آورند. اما برخلاف آنچه در همان زمان در آلمان و ایتالیا روی داد، دو کشوری که شاهد ظهور جنبش‌های مبارزه مسلحانه بودند، سازمان‌های ژاپنی خیلی زود یکدیگر را هدف قرار دادند و در دستیازی به خشونت علیه اعضای خود ابائی نداشتند. چنین تحولی باعث خوشنودی قدرتمندان شد و آنها از آن زمان هرگونه چالشی برای زیر سوال بردن نئولیبرالسم حاکم را بلافاصله با آن به اصطلاح «کمونیسم» مرتبط می‌کنند. روشن است که چنین زمینه سیاسی‌ای حرکت حزب کمونیست ژاپن به سمت میانه‌روی را تسریع کرد.

پس چگونه می‌توان توضیح داد که یک حزب «رادیکال»ی که مانند یک جفت کفش راحتی منگوله‌دار است تا این حد موجب نگرانی قدرت حاکمه می‌شود ؟ اول، به این دلیل که تبلیغات ضد کمونیستی در ژاپن هرگز بر واقعیت مشخصی تکیه نداشته است و نشانه‌ای از «سوءاستفاده‌های» ادعائی سرخ‌ها یا تهدید کمونیست‌ها وجود ندارد. اما دلیل دیگر شاید این نیز باشد که حزب کمونیست ژاپن همچنان نفوذ خود را در جامعه حفظ کرده است.

در طول دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، این حزب تقریباً ۱۰ درصد از آرا را در انتخابات عمومی به دست آورد و به سومین نیروی اپوزیسیون تبدیل شد. اگرچه رای حزب از آن زمان کاهش یافته ، اما توانسته ۱۱ «مشاور» در مجلس علیای پارلمان (که ۲۴۸ کرسی دارد) و هشت نماینده در مجلس سفلی (که ۴۶۵ کرسی دارد) را حفظ کند. مهمتر از همه، حزب کمونیست ژاپن به لطف فداکاری فعالانش، از ریشه‌های محلی قوی برخوردار است. خانم تامورا تأکید می‌کند: «در محدوده کلان‌شهر توکیو، حزب کمونیست ژاپن اولین نیروی اپوزیسیون است». این حزب همچنین ارگان خود، آکاهاتا («پرچم سرخ») را دارد، که روزنامه‌ای با تیراژ یک میلیون نسخه در روز است. این نشریه که خوانندگانی بسیار فراتر از محافل کمونیستی دارد، مدت‌هاست که تأملات ایدئولوژیک را کنار گذاشته و خود را وقف دفاع از دموکراسی با محکوم کردن رسوایی‌های سیاسی کرده است، رسوایی‌هایی که به اندازه کافی جنجالی هست تا کنجکاوی ژاپنی‌ها را برانگیزد.

با این حال، موضعی وجود دارد که حزب کمونیست ژاپن همچنان در دفاع از آن محکم ایستاده است: ژاپن توسط ایالات متحده از حق حاکمیت خود محروم شده است. این امر یک واقعیت تحقیرآمیز برای نخبگان ژاپنی است، حتی برای وارثان جنایتکاران جنگی سابقی که توسط واشنگتن به کار برگردانده شدند و همه کسانی که دارای احساسات ملی عمیق و البته نوعی نوستالژی امپراتوری‌ هستند، درد‌آور است. برای این افراد، اینکه ژاپن کمتر از سی سال پس از تسلیم شدنش به رتبه دومین اقتصاد بزرگ جهان ارتقا یافته، نشان از آن دارد که دارای ملتی خارق‌العاده است. برای طبقات حاکم، که به چنین اعتقادی دامن می‌زنند و خواستار آن هستند که مردم نیز در خدمت چنین سرنوشتی باشند، صدای حزب کمونیست ژاپن مایه نگرانی است.

در بعضی شرائط افشای حقیقت برای برانگیختن ترس نزد گروهی از افراد کافی است. حتی اگر این‌کار با ملاحظه انجام گیرد.

«توموکو تامورا»، یک زن در مقام رهبری حزب

نمایندگان حزبی در بیست‌ونهمین کنگرهٔ این حزب، روزهای پایانی دی‌ماه ۱۴۰۲، “توموکو تامورا” را به‌مقام رهبر جدید کمیتهٔ اجرایی حزب کمونیست ژاپن برگزیدند. او به‌جای “کازو شیی”، رهبر دیرین حزب کمونیست ژاپن، که از این پس ریاست نشست های کمیته مرکزی را عهده دار خواهد بود، به‌این مقام برگزیده شد.

حزب کمونیست ژاپن با انتخاب توموکو تامورا به‌عنوان نخستین رهبر زن خود، گامی مهم در مسیر دگرگونی ساختار مردسالار سیاست ژاپن برداشت. برخلاف احزاب محافظه‌کار مانند حزب لیبرال‌دمکرات، کمونیست‌ها در برابری جنسیتی درون‌حزبی پیشرو هستند؛ چنان‌که در کنگره اخیر، ۴۵٪ نمایندگان را زنان تشکیل دادند. تامورا که پیش‌تر با افشای رسوایی مالی شینزو آبه شناخته شد، بر لزوم تغییر نسلی در حزب تأکید کرده و رهبری را در حالی به‌دست گرفته که حزب برای افزایش نفوذ خود تلاش می‌کند. با وجود جذب بیش از ۱۶ هزار عضو در چهار سال اخیر، اما تعداد کلی اعضا ۲۰ هزار نفر کاهش یافته و تعداد مشترکان روزنامه حزب نیز از یک میلیون به ۸۵۰ هزار نفر رسیده است. حزب هدف دارد تا سال ۲۰۲۸ شمار اعضایش را به ۳۵۰ هزار نفر و مشترکانش را به ۱.۳ میلیون نفر برساند. تامورا همچنین بر افزایش نقش جوانان ۳۰ تا ۵۰ ساله و اجرای «برنامه ۵ ساله جانشینی نسلی» برای بازسازی کادر رهبری تأکید دارد. این حزب مردمی بر تقویت حقوق کارگران چه سازمان‌یافته و چه غیرسازمان‌یافته تأکید دارد. همچنین بر ترک انرژی هسته‌ای، افزایش دستمزدها و عدالت اقتصادی پای می‌فشارد. حمایت از حقوق دگرباشان جنسی و عدالت جنسیتی از دیگر اولویت‌های حزب در مسیر ساختن ژاپنی دموکراتیک‌تر و فراگیرتر است.

* یک استودیوی پویانمایی(انیمیشن) با شهرت جهانی است که در بخش کوگانی در منطقه تاما در توکیو پایتخت ژاپن مستقر می‌باشد.

print
مقالات
  • کارت سوخته “جبهه اصلاحات ایران”َ! – هلمت احمدیان
    بعد از جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل، نیروهای اپوزیسیون لیبرال و جمهوری‌خواه رژیم، علیرغم شکست چند باره راه‌کارهای رفرمیستی‌شان، تلاش‌های جدیدی را در قالب همایش‌ها و “جبهه”‌سازی‌های جدید در داخل و خارج ایران
  • جنگ ۱۲ روزه سعید سلامی
    خشت اول: سال‌ها پیش از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، آیت‌الله خمینی گفت: «من از سال‌های طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبه‌ها، در نوشته‌ها، گوشزد کرده‌ام به مسلمین که این یک غدۀ
  • نگاهی به وضعیت رفاه انسان در جهان – پیشرفت‌های شگفت‌انگیز و چالش‌های پابرجا
    مقدمه:از گروه تحقیقاتی «دنیای ما در داده‌ها» (Our World in Data)، که یک گروه پژوهشی مستقر در دانشگاه آکسفورد است و به پیگیری تحولات جهان از طریق داده‌ها می‌پردازد، گزارش‌های پرباری در دست داریم.
  • حکومت اسلامی هسته‌ای و ماشه‌‌ای بر شقیقه – عباس منصوران
    از سال ۱۹۷۰ که  حکومت سلطنتی، به پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) که در سال ۱۹۶۸ آغاز شده بود پیوست، ۵۵ سال می‌گذرد. حکومت اسلامی با پشت پا زدن به این پیمان، به هدف دستیابی به سلاح هسته‌ای
  • سخنی با تماشاگران مرگ فرشید یاسائی
    «مجازات مرگ، بازتابی از ناتوانی جامعه در اصلاح است، نه قدرت آن !» – گاندی: پیشگفتار: هیچ جامعه‌ای فارغ از عدالت نمی‌تواند دوام آورد! اما همواره پرسش بنیادین در برابر ما قد علم می کند : عدالت را چگونه باید جست؟ درک ما از عدالت چیست؟ آیا با افزودن زخم بر زخم، مرهم
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0269506
Visit Today : 513
Visit Yesterday : 0