ملاقات نخست وزیر ارمنستان و رئیس جمهور آذربایجان با هم و با دونالد ترامپ در کاخ سفید و تفاهمات انجام شده، مقدمه اتخاذ تصمیمات اقصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک بزرگی در قفقاز جنوبی را فراهم آورد. اگر این تفاهمات به توافقنامههای اجرایی و اقدامات عملی منجر شوند، تاثیرات ژرف ژئوپلیتیکی را در منطقه به زیان ایران رقم خواهد زد و ایران برای مدت غیرقابل پیشبینی، از ترانزیت صدها میلیارد دلاری کالا و خدمات میان آسیا و اروپا حذف خواهد شد.
به دنبال تفاهمات واشنگتن، مقامات و رسانههای ریز و درشت ج.ا.، گویی که از خواب هزاران ساله بیدار شده باشند، با تهدید و پرخاش به استقبال ضربه مرگباری رفتند که ظاهرا ترامپ مبتکر اصلی آن بوده است.
گرچه فعلا ادعای آقایان این است که اجازه نمیدهند تا ارتباط ایران با ارمنستان قطع شود، اما روشن است که قصد امریکا به عنوان پیمانکار اصلی پروژه کریدور زنگزور، این نیست که حق حاکمیت ارمنستان بر آن را نقض کند و مثلا در مورد مسیر حمل و نقل میان ایران و ارمنستان، به جای این کشور تصمیم بگیرد و تا وقتی ارمنستان نخواهد، تغییری در مسیرهای حمل و نقل میان دو کشور رخ نخواهد داد.
درد ج.ا. اما، از جای دیگری است. آنها با یک حرکت ترامپ در معرض دو ضربه بسیار سنگین قرار گرفتهاند: علاوه بر حذف شدن از یک شاهراه تجاری با اهمیت جهانی، آمریکا و اروپا، از طریق تعریف منافع مشترک با ارمنستان و آذربایجان، یکشبه با ما همسایه خواهند شد و این امر شوکی مرگبار بر نظامی وارد میکند که بدون آن هم در معرض فروپاشی قرار دارد.
واکنشهای کسانی نظیر ولایتی، جوانی و سایر کار بهدستان نظام و زوزههای کیهان و بقیه بوقهای اقتدارگرایان حاکم، نشانگر عجز و درماندگی حکومتی است که نه ایران برایش مهم است و نه درکی از مناسبات قدرت در جهان دارد.
واقعیت آن است که ایران، قفقاز و آسیای میانه به یک حوزه تمدنی با قدمت چند هزار سال تعلق دارند و رشتههای یک فرهنگ تنومند، ملل و اقوام ساکن در این منطقه پهناور را به یکدیگر پیوند میدهند. اصلا مبالغه نیست اگر بگوییم که گوگوش بیش از هر شهر ایرانی در باکو، دوشنبه، سمرقند و بخارا محبوبیت داشت و دارد!
وقتی اتحاد شوروی فروپاشید، درهای این مناطق به روی ایران گشوده شدند و فرصتی تاریخی و بینظیر برای طرفین فراهم آمد که بهترین مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را میان خود برقرار سازند و پیمانهای گسترده، عمیق و پایداری را میان خود سازمان دهند. دریایی از امکانات در این کشورها خوابیده بود و همه این ملتها نگرشی بسیار مثبت به ایران داشتند!
و چه کرد جمهوری اسلامی با این سرمایه و فرصت تاریخی بینظیر؟ رابطه فرهنگی به صدور قران، مفاتیح و آخوند محدود شد، رابطه اقتصادی عمدتا به هجوم مشتی ماجراجوی بی فرهنگ، بیپول و در سودای تب طلا خلاصه شد و رابطه سیاسی هم قربانی دفاع از گروههای بنیادگرا و گسترش فعالیت امنیتی گردید. نتیجه این حماقت ژئو استراتژیک، چیزی جز قطع امید مردم و مقامات نوظهور این کشورها نسبت به ایران نبود. ایرانِ اسیر غربستیزی و بنیادگرایی، به سرعت بازی را به روسیه، ترکیه و کشورهای غربی واگذار کرد و در چشم مردم این مناطق هم به کشوری آبرو باخته، بی لیاقت و مخل نظم و امنیت همسایگان بدل شد.
اگر امروز آمریکا و ناتو با استقبال ارمنستان، با ما همسایه میشوند و حکومت بهدرستی، دچار احساس خطر جدی امنیتی میشود، ریشهاش را باید در چهار دهه خرابکاری و بیکفایتی نظام پخمهسالار ولایت مطلقه فقیه جستجو کرد که یک سرمایه تاریخا شکل گرفته در این حوزه تمدنی را بر باد داد، همانطور که مثلا ذخایر آبهای زیر زمینی هزاران ساله کشور را نابود کرد! و همانطور که ملت ایران را در پیش پای امت اسلام دراز کرد و دار و ندار ملت را خرج امپراطوری توهمی شیعه نمود. آنکه خواست باد اسلامگرایی را در این منطقه بکارد، حالا باید طوفان محاصره و حذف را درو کند!