اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران علی‌رضا اردبیلی
    جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشر
  • تاریخ‌نگاری فمینیستی آزاده بی‌زارگیتی
    استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی: تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات
  • روایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کم‌سابقه در فضای فکری ایران
    محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمان‌بندی مناسبی نداشت. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر
  • استبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
    «دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحب‌نظر در چند قلمرو محسوب می‌شود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحب‌نام در قلمرو
اقتصاد

مطالبی که به دنبال می‌آید در پاسخ به مقاله آقای امیر ممبینی در ایران امروز با عنوان «هفتخوان ولایت فقیه» و البته در خصوص منشور کوروش و این که آیا او ابداع کننده حقوق بشر بوده است می‌باشد. منابع پاسخ‌های من به طور کلی از سایت‌های مختلف اینترنتی تهیه و جمع‌آوری شده است.

نکته کلیدی اعتراض بنده این است که اصولاً چیزی به نام منشور کوروش وجود نداشته و ندارد بلکه آن استوانه کوروش که امروز به یمن افسانه‌پردازی‌های حکومت قبلی ایران و طرفداران کنونی سلطنت معروفیت جهانی پیدا کرده در اصل یک دفینه است که در آن ایام و حتی تا چندی پیشتر، به هنگام ساخت بناهای مهم و بزرگ متداول بوده. یکی از خواص چنین دفینه‌هایی جنبه تبلیغاتی آن است چون می‌دانیم که آنچه بر روی آن نوشته شده صرفاً و تماماً تعریف و تمجید از همان کسی است که به دستور وی آن دفینه نوشته و دفن شده است. در واقع به دستور خود او چنین تبلیغاتی نوشته می‌شود و شاید به عنوان یادبود برای نسل‌های بعدی باقی می‌ماند اما تبلیغاتی که شخصی برای خودش انجام می‌دهد تا چه اندازه می‌تواند معتبر باشد؟ ضمن آن می‌دانیم این نوع از تبلیغات هم در گذشته و هم در روزگار ما هنوز هم به طور جدی انجام می‌شوند.

حال دقیق‌تر به موضوع اصلی توجه کنیم. چیزی که امروز به نام «منشور کوروش» یا «منشور حقوق بشر کوروش» شناخته می‌شود، در اصل یک استوانهٔ گِلی به خط میخی بابلی است که در حفاری‌های بابل در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط باستان‌شناس بریتانیایی هورمزد رسام (Hormuzd Rassam) پیدا شده است. این استوانه اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

اما اکنون به چند نکته تاریخی و علمی درباره آن توجه کنیم:

۱. ماهیت باستان‌شناسی:
o استوانه در واقع یک کتیبه فونداسیون (Foundation Cylinder) است. در سنت بابلی و آشوری، شاهان هنگام ساخت یا بازسازی معابد، لوح یا استوانه‌هایی گِلی را به عنوان یادبود و سند وقف در پی ساختمان‌ها دفن می‌کردند.
o بنابراین این اثر هم یک دفینهٔ آیینی و رسمی بوده، نه یک «منشور» به معنای متعارف امروزی.

۲. محتوا:
o متن روی استوانه به زبان اکدی (بابلی نو) است و از دید ادبی شبیه دیگر کتیبه‌های سلطنتی بابلی است.
o کوروش خود را در آن «شاه بزرگ، شاه بابل، شاه سرزمین‌ها» معرفی می‌کند و می‌گوید که به خواست خدای مردوک وارد بابل شد، مردم را آزاد کرد، خدایانِ شهرهای مختلف را به پرستشگاه‌های خود بازگرداند، و معابد را مرمت نمود.
o این متن بیش از آنکه «حقوق بشر» به معنای مدرن باشد، در ادامهٔ سنت کتیبه‌های پادشاهان میان‌رودان است که فتح خود را مشروع جلوه می‌دادند.

۳. نام‌گذاری «منشور کوروش»:
o پس از کشف در ۱۸۷۹، دانشمندان غربی آن را معمولاً «Cyrus Cylinder» یا «استوانه کوروش» می‌نامیدند.
o اصطلاح «منشور حقوق بشر کوروش» در قرن بیستم و به‌ویژه در دوره پهلوی دوم رواج یافت. در سال ۱۹۷۱، هم‌زمان با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، این استوانه به ایران آورده شد و در آن زمان تبلیغ شد که این نخستین سند حقوق بشر جهان است.
o در حالی‌که در جامعهٔ پژوهشی، همچنان آن را یک کتیبهٔ سلطنتی/مذهبی بابلی می‌دانند، نه «منشور حقوق بشر» به معنای فلسفی و حقوقی امروز.

خلاصه:
• از نظر باستان‌شناسی، چیزی جز یک دفینه بنیادین بابلی نیست.
• عنوان «منشور کوروش» و به‌ویژه «منشور حقوق بشر» نامی مدرن است که از قرن بیستم به بعد برای مقاصد فرهنگی و سیاسی به آن داده شد.

این‌که «استوانه کوروش» چگونه به «منشور حقوق بشر» مشهور شد، خودش داستان جالبی دارد:

۱. در پژوهش‌های باستان‌شناسی
از زمان کشف در ۱۸۷۹ تا نیمه قرن بیستم، پژوهشگران غربی و بابلی‌شناسان آن را صرفاً یک کتیبه فونداسیون می‌دانستند. نام رایجش در انگلیسی Cyrus Cylinder بود، نه بیش‌تر.

۲. ورود ایده‌ی «حقوق بشر»
از دهه ۱۹۵۰ میلادی به بعد، برخی نویسندگان ایرانی در خارج از محافل علمی شروع کردند آن را نوعی «اعلامیه آزادی» جلوه دادن، چون کوروش در متن خود از آزاد کردن مردم و بازگرداندن خدایان سخن می‌گوید.

۳. دوران پهلوی دوم
• نقطه عطف در سال ۱۳۵۰ خورشیدی معادل با ۱۹۷۱ میلادی به وقوع پیوست، یعنی هم‌زمان با جشن‌های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی.
• محمدرضا شاه پهلوی خواست ایران را به عنوان مهد حقوق بشر معرفی کند. استوانه از موزه بریتانیا به تهران آورده شد و تبلیغ رسمی این بود که: «این نخستین منشور حقوق بشر جهان است.»
• واژه «منشور» (Charter) به کار رفت تا آن را شبیه «منشور ملل متحد» یا «اعلامیه حقوق بشر» جا بزند.

۴. بعد از انقلاب
حتی پس از انقلاب هم، این عنوان در گفتمان عمومی و فرهنگی ماندگار شد. برخی سازمان‌های ایرانی و یونسکو نیز گاهی از آن با همین عنوان یاد کردند، هرچند همیشه مورد بحث و جدل بوده است.

۵. انتقادها
• باستان‌شناسان و آشورشناسان می‌گویند متن استوانه تفاوتی اساسی با کتیبه‌های دیگر شاهان بابل و آشور ندارد؛ بیشتر یک متن دینی– سیاسی است تا حقوق بشری.
• مورخان غربی تأکید می‌کنند که حقوق بشر به معنای مدرن (حقوق فردی، آزادی بیان، برابری جنسیتی، منع برده‌داری و…) اصولاً در آن وجود ندارد.
• بنابراین اصطلاح «منشور حقوق بشر کوروش» بیشتر یک برداشت ایدئولوژیک و مدرن است تا یک واقعیت تاریخی.

به این ترتیب نام «منشور کوروش» (به‌ویژه با پسوند «حقوق بشر») از قرن بیستم و به‌طور جدی از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله وارد فرهنگ سیاسی و عمومی ایران شد.

چرا این استوانه با حقوق بشر امروزی بیگانه است:

۱. ماهیت متن
• استوانه اساساً یک کتیبه مذهبی–سیاسی است، شبیه ده‌ها استوانه دیگر شاهان بابلی و آشوری.
• هدف اصلی آن، مشروعیت‌بخشی به پادشاهی کوروش در بابل و نشان دادن او به‌عنوان منتخب خدای بابلی، «مردوک»، بوده است.
• این‌گونه متون سنتی بخشی از آیین‌های مذهبی-سیاسی بودند و ربطی به مفهوم حقوق بشر نداشتند.

۲. فقدان حقوق فردی و جهان‌شمول
• در متن هیچ اشاره‌ای به حقوق فردی، آزادی بیان، برابری زن و مرد، یا لغو برده‌داری وجود ندارد.
• بیشتر دربارهٔ بازسازی معابد و بازگرداندن خدایان به شهرهایشان است.
• حقوق بشر مدرن، جهان‌شمول است و شامل تمام افراد فارغ از قومیت و مذهب می‌شود؛ در حالی که متن کوروش محدود به مردم بابل و معابدشان است.

۳. برداشت نادرست از واژه «آزادی»
• در متن آمده که کوروش «یوغ سنگین را از گردن مردم برداشت» یا «مردم را به خانه‌هایشان بازگرداند».
• این بیشتر به معنای آزادی جمعی-دینی مثلاً بازگشت تبعیدی‌ها و آزادی پرستش خدایان‌شان است، نه آزادی فردی یا مدنی به معنای حقوق بشر.
• نمونه‌ی مشهور: بازگرداندن یهودیان به اورشلیم، که در متون عبری هم تأیید شده است؛ اما این یک اقدام سیاسی-مذهبی بود، نه اصل کلی حقوق بشر.

۴. محدود بودن دامنه
• متن فقط درباره‌ی بابل و نواحی اطراف آن است، نه یک اعلامیه عمومی برای همهٔ مردمان تحت فرمان کوروش.
• حتی در خود متن هم خطاب به همهٔ «انسان‌ها» نیست، بلکه به مردم بابل و خدایان‌شان مربوط است.

۵. استمرار برده‌داری و تبعیض اجتماعی
• شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در دوران هخامنشیان، برده‌داری، نابرابری اجتماعی، و مجازات‌های سنگین همچنان وجود داشت.
• بنابراین اگر استوانه را «منشور حقوق بشر» بنامیم، باید انتظار داشته باشیم این اصول در عمل هم جاری باشد، در حالی‌که شواهد باستان‌شناختی و تاریخی خلاف آن را نشان می‌دهد.

۶. مقایسه با اعلامیه‌های مدرن
• حقوق بشر به معنای مدرن نتیجه‌ی قرون روشنگری و انقلاب‌های آمریکا و فرانسه است (قرن ۱۸).
• معیارهای آن مبتنی بر فلسفه سیاسی مدرن، برابری حقوقی افراد، و نظام حقوقی جهانی است.
• استوانه کوروش هیچ ارتباط مستقیمی با این سنت ندارد.

حقیقتاً اگر این استوانه منشور حقوق بشر و یا چیزی شبیه به آن بوده برای چه دفن شده است؟ چرا به جای آن که دستورات حقوق بشری کوروش را مانند قوانین حمورابی که بر روی یک سنگ بزرگ کنده‌کاری شده بوده انجام نداده و داخل زمین مخفی کرده‌اند؟ می‌دانیم که از قانون حمورابی که بر روی سنگ بزرگی کنده‌کاری شده بود نمونه‌های متعددی وجود داشته که به عنوان دستورالعمل در نقاط مختلف حکومت او به عنوان قوانین معتبر به مورد اجرا گذارده می‌شدند. همین را ایرانیان آن زمان می‌توانستند از منشور کوروش به طور گسترده‌تر درست کنند و در سراسر منطقه تحت کنترل آنها پخش کنند و نه آن که به عنوان دفینه در زمین چال بشود.

استوانه کوروش از نظر تاریخی ارزشمند است چون نخستین بار است که یک فاتح (کوروش) خود را نه به‌عنوان ویرانگر، بلکه به‌عنوان بازساز و آزادکننده معرفی می‌کند. اما انتقال دادن آن به سطح «منشور حقوق بشر جهانی» یک تعبیر مدرن و سیاسی است که بیشتر در قرن بیستم ساخته شد.

اکنون جازه دهید که از محیط جغرافیایی ایران کمی فاصله بگیریم و به بخش دیگری از جهان توجه کنیم. برای ما ایرانی شخصی چون چنگیز یادآور سفاک‌ترین و خون آشام‌ترین و بدترین‌ها از هر جهت است اما چنانچه به اعتقادات مردم مغولستان مراجعه کنید خواهید دید که برای آنها چنگیز بزرگترین و مهم‌ترین و داناترین و مهربان‌ترین شخصی است که جهان به خود دیده است. درست مانند شخصیت پیامبر اسلام برای مسلمان‌ها و یا همین کوروش بزرگ برای ما ایرانی‌ها. چکونه ممکن است کسی که همراه سربازان بی‌رحم خود نقشه جغرافیایی و جمعیت شناختی ایران را با کشتار‌ها و ویرانی‌های غیرقابل وصف تغییر داده است برای بعضی از انسان‌های دیگر بالاترین سرمشق بشریت باشد؟

چند سال پیش کتابی در ایران منتشر شد به نام «چنگیز خان و ساخت جهان مدرن» (Genghis Khan and the Making of the Modern World) اثر جک ودرفورد (Jack Weatherford) در واقع یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب‌ها در مورد چنگیزخان و امپراتوری مغول آن هم در کشوری که بالاترین ضربه‌ها و قتل عام‌ها را توسط همین چنگیز خان از سر رگذرانده است.

در اینجا مهم‌ترین نکات و ایده‌های اصلی این کتاب آورده شده است:

ودرفورد به جای تصویر رایج از چنگیزخان به عنوان یک وحشی خون‌ریز، بر جنبه‌های دیگری تاکید می‌کند: نابغه نظامی، استراتژیست سیاسی و قانونگزار مدرن.

او استدلال می‌کند که تاریخ امپراتوری مغول عمدتاً توسط دشمنانشان (مثلاً تاریخ‌نویسان اروپایی و ایرانی) نوشته شده و بنابراین بسیار مغرضانه و یک‌طرفه است.

ودرفورد در کتاب خود به نوآوری‌های شگفت‌انگیز چنگیزخان و امپراتوری مغول می‌پردازد، از جمله: ایجاد سیستم ارتباطی بین‌قاره‌ای یعنی شبکه‌ای از ایستگاه‌های پستی که امکان انتقال سریع اطلاعات و کالا در سراسر امپراتوری وسیع را فراهم می‌کرد. این سیستم پیش‌درآمدی بر سیستم‌های پستی مدرن بود.

و آنچه به راستی برای ما غیر قابل باور است تساهل مذهبی و فرهنگی چنگیز خان و حکومت او. ودرفورد ادعا می‌کند برخلاف بسیاری از فاتحین هم‌عصر چنگیز، مغول‌ها باورهای‌های مذهبی مردمان تحت سلطه خود را سرکوب نمی‌کردند. آن‌ها از استعدادهای افراد از هر نژاد و مذهبی (از جمله مسلمانان، چینی‌ها و اروپایی‌ها) استفاده می‌کردند. همچنین نویسنده کتاب می‌نویسد که با ایجاد قوانین واحد چنگیزخان یک قانون یکپارچه ایجاد کرد که بر اساس شایستگی و نه نژاد یا طبقه اجتماعی عمل می‌کرد. این قوانین امنیت و ثبات را در سراسر امپراتوری برقرار کرد.

مورد دیگر آن که از طریق تقویت تجارت بین‌المللی حکومت مغول دستاوردهای بزرگی داشته است: با امن کردن جاده ابریشم، مغول‌ها برای اولین بار تجارت و تبادل فرهنگی بین شرق و غرب را در مقیاسی بی‌سابقه ممکن ساختند. این امر تأثیر عمیقی بر رنسانس اروپا و اقتصاد جهانی داشت. وی تا به آنجا پیش می‌رود که می‌نویسد سفارت‌های دیپلماتیک، سیستم پستی، اصول حقوقی فراتر از قومیت و مذهب و اولین شکل‌های جهانی‌سازی ریشه در ابداع‌گری‌های امپراتوری مغول دارد.

البته این کتاب مورد انتقادات بسیاری قرار گرفته اما منظور من از اشاره به این کتاب این بود که چقدر راحت می‌توان از چنگیز سفاک خونخوار به یک چنگیز دوستدار بشر و معمار جهان نو رسید. وقتی در باره چنگیز می‌توان تا این اندازه غلو کرد چرا در باره دیگر چهره‌های تاریخی نتوان؟

در پایان من بار دیگر به استوانه کوروش باز می‌گردم. آنچه مهم است این که ما تمایز قائل شویم بین «نماد» بودن و «تأثیر مستقیم تاریخی» داشتن. نقش نمادین (Symbolic) در مقابل نقش تأثیرگذار مستقیم (Direct Influence). استوانه کوروش به طور مستقیم بر نویسندگان اعلامیه‌های حقوق بشر مدرن (مانند اعلامیه ۱۷۸۹ فرانسه یا اعلامیه ۱۹۴۸ سازمان ملل) کم‌ترین تأثیری نگذاشته است. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مثلاً توماس جفرسون یا النور روزولت مستقیماً متن استوانه را مطالعه کرده و از آن الهام گرفته‌اند. ایده‌های حقوق بشر مدرن ریشه در سنت‌های فکری دیگری دارند: حقوق طبیعی (Natural Law) در فلسفه یونان و روم، قانون عرفی (Common Law) در انگلستان، اندیشه‌های روشنگری (لاک، منتسکیو، روسو)، اعلامیه‌های استقلال و حقوق در انقلاب‌های آمریکا و فرانسه.

استوانه کوروش در ۱۸۷۹ توسط باستان‌شناس بریتانیایی، هرمزد رسام، در بابِل کشف شد. ترجمه و شناخت محتوای آن دقیقاً همزمان با شکل‌گیری گفتمان حقوق بشر در قرن بیستم بود. در سال ۱۹۷۱، سازمان ملل متحد آن را به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» به رسمیت شناخت و کپی‌هایی از آن در مقر سازمان ملل در نیویورک و در شهرهای دیگر جهان نگهداری می‌شود. اینجاست که ارتباط نمادین قدرتمند شکل می‌گیرد. جهان مدرن، که در حال تدوین اصولی جهان‌شمول برای حقوق بشر بود، به دنبال پیشینه و تبار تاریخی برای این اصول می‌گشت. استوانه کوروش با برداشت غلوآمیزی که از آن شد خود به نماد ایده‌آل و کهنی تبدیل شد که اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌خواست آن را در شکل مدرن‌اش تحقق بخشد آن هم بدون آن که از هیچ یک از اصول منشور حقوق بشر در استوانه کوروش اثری بوده باشد.

همان گونه که اشاره شد برخی مورخان و پژوهشگران (عمدتاً غربی) با عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» برای استوانه مخالفند. استدلال آنان این است که: این استوانه یک سند تبلیغاتی و بیانیه سیاسی از سوی کوروش برای کسب مشروعیت در میان بابلی‌ها بوده است.

وانگهی مفاهیم مدرنی مانند «حقوق بشر» که برپایه حقوق ذاتی فرد استوار است، با منطق دنیای باستان که بر «فضل و عدل پادشاه» استوار بود، به طور کاملاً اساسی و از ریشه متفاوت است. اگر کوروش به عنوان یک پادشاه «عادل» عمل کرده باشد علتش این نبود که به «حقوق ذاتی» مردم بابل یا هر جای دیگر باور داشته است.

هسته مرکزی حقوق بشر مدرن، مفهوم فرد به عنوان موجودی عقلانی و صاحب حق است که حاکمیت بر بدن و زندگی خود دارد. این ایده محصول مستقیم عصر روشنگری و اندیشمندانی مانند جان لاک (حقوق طبیعی)، ژان-ژاک روسو (قرارداد اجتماعی) و ایمانوئل کانت (خودآیینی انسان) است. در جهان پیشامدرن، فرد عمدتاً جزئی از یک کل بزرگتر (خداوند، قبیله، امت) تعریف می‌شد. در نظام‌های پیشامدرن، قانون بر اراده حاکم استوار بود (حکومت قانون به معنای مدرن وجود نداشت). پادشاه خود را «سایه خدا بر روی زمین» می‌دانست و پاسخگو به مردم نبود. بنابراین، تصور یک «منشور» که حاکم را ملزم به رعایت حقوقی کند که منبعش خود مردم هستند، در آن چارچوب فکری ممکن نبود. حقوق بشر مدرن نیازمند یک سیستم بین‌المللی از دولت- ملت‌هاست که به طور داوطلبانه حاکمیت خود را در برخی حوزه‌ها محدود کنند و به نهادهای فراملی مشروعیت ببخشند. این سیستم نیز پس از جنگ‌های جهانی و به ویژه پس از سال ۱۹۴۵ شکل گرفت.

اما آیا در جهان گذشته ایده‌های «مشابه» با حقوق بشر وجود داشتند؟ جواب البته مثبت است، اما این ایده‌ها ماهیتاً با حقوق بشر مدرن تفاوت داشتند: قوانین باستانی (مانند قانون حمورابی): قوانینی عمودی بودند که از سوی حاکم برای تنظیم جامعه وضع می‌شدند، نه برای اعطای “حق” به افراد. احکام دینی (مانند «همسایه خود را دوست بدار»): اینها وظایف اخلاقی محسوب می‌شدند، نه حقوق قابِلِ مطالبه (Claimable Rights). تمرکز بر تکلیف انسان در برابر خدا یا همنوع بود، نه بر حقی که فرد می‌تواند از جامعه طلب کند. منشور کبیر (مگنا کارتا) در ۱۲۱۵ اگرچه یک سند مهم در محدود کردن قدرت پادشاه بود، اما حقوقی برای اشراف انگلیس ایجاد می‌کرد، نه برای همه انسان‌ها.

از نظر فلسفی و حقوقی، پیش‌نیازهای فکری لازم برای تدوین یک منشور حقوق بشر به مفهوم مدرن — یعنی جهان‌شمول، ذات‌بنیاد، فردمدار، و سکولار — قبل از تحولات فکری عصر روشنگری و شکل‌گیری دولت-ملت‌های مدرن فراهم نبود. بنابراین، اگرچه ارزش‌های اخلاقی بشردوستانه در طول تاریخ وجود داشته‌اند، اما چارچوب حقوقی-فلسفی “حقوق بشر” یک پدیده مدرن متأخر است.

در پایان به این نکته توجه کنیم که شخصیت‌هایی مانند کوروش، داریوش، خشایارشا، اسکندر و غیره همگی مردان نظامی و اهل جنگ و ستیز بودند که هدفشان فتح جهان تا آنجا که ممکن است بوده، حال هر کدام ممکن است برای فتح جهان از قواعد متفاوتی استفاده کرده باشند. اگر آنها واقعً به دنبال ارزش و اهمیت دادن به نوع بشر بودند به جای شمشیر چوبدستی در دست از این روستا به آن یکی و از این شهر به شهر دیگر می‌رفتند و به پند و اندرز مردم می‌پرداختند ولی استعداد و ذوق و توانایی آنها در نظامی‌گری و فتح جهان بود.

print
مقالات
  • به نام آزادی، عدالت و کرامت انسان! فرشید یاسائی
    در گذرگاه پررنج تاریخ ایران، هر برگ دفتر سرنوشت با خون و فریاد آزادی‌خواهان نقش خورده است. ملت ما قرن‌ها در آرزوی رهایی، عدالت و کرامت زیسته و همواره هزینه‌ای سنگین برای این آرمان‌ها پرداخته است. اما هیچ فصلی در این دفتر، تاریک‌تر از دههٔ خونین شصت و قتل‌عام بزرگ ۶۷ نیست؛ زخمی که هنوز بر جان این
  • تفکر طراحی: منطق، استدلال و قاب‌بندی برای خلق ارزش
    مقدمه: درک شیوه‌های متنوع و اغلب پیچیده طراحی، مستلزم این آگاهی است که همه آن‌ها در پاسخ به مسائل، چالش‌ها یا برای خلق راه‌حل‌ها به کار گرفته می‌شوند. یافتن وجه اشتراک در میان این گوناگونی عظیم روش‌های
  • اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم برگردان: علی‌محمد طباطبایی
    مقدمه مترجم: وطن، در نگاه بسیاری از ما، همان سرزمینی است که در آن چشم به جهان گشوده‌ایم یا جایی که به آن دلبسته‌ایم. اما این برداشت، تنها سطحی‌ترین لایه از معنای پیچیده و چندبُعدی آن است. اگر نقشه‌های جهان
  • سه‌گانهٔ مشروعیت در جامعهٔ ایران سلمان گرگانی
    حقیقت، مصلحت و اخلاق؛ سه‌گانهٔ مشروعیت در جامعهٔ ایران: یکی از دغدغه‌های اساسی انسان در زندگی اجتماعی، انتخاب میان مصلحت‌ها در رفتار و گفتار در مواجهه با حقایق روزمره است.
  • آخرین نبرد یک کمونیست پیر: آرزوی بازگشت به شمال
    در خانه‌ای کوچک و سیمانی در حاشیه گیِمپو، نزدیک منطقه غیرنظامی‌شده کره، پیرمردی ۹۵ ساله آهسته و لرزان بر عصا تکیه می‌دهد تا روی زمین بنشیند. آن هاک‌ساپ، که زمانی جوانی ورزشکار و جودوکار بود، اکنون شبحی از
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0272653
Visit Today : 358
Visit Yesterday : 654