اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

تکنولوژی‌های تولید مثل نقش مهمی در زندگی زنان و بهترشدن آن دارند؛ معمولاً در دفاع از تکنولوژی گفته می‌شود که آن‌ها به جنبه‌های پرخطر در به دنیا آوردن کودکان پایان داده‌اند. مراقبت‌های مدرن از پیش از تولد تا بعد از آن، بارداری سلامت و نوزادان سالم، اکنون بیش از هرزمان دیگری پزشکی[۱] شده‌اند. با وجود انتقاد از نقش تولید مثل زنان به مثابۀ منشاء سرکوب، توسط افرادی چون فایرستون، برخی دیگر تجربۀ مادری و تفکر مادرانه را در مقاومت و مخالفت با خصلت‌های مخرب و خشن مردسالارانه و تولیدمثل را در راستای قدرتمندی زنان می‌دانند (وایسمن[۲]، ۱۳۹۹). اما در میانۀ این رویکردها باید از ابعاد پنهانی از مداخلۀ تکنولوژی در بدن زنانه سخن گفت که نه صرفاً به شکل مداخله‌ای به ظاهر انضباط‌بخش، بلکه به نوعی حاکمیت هویت‌ساز اشاره دارد. لقاح آزمایشگاهی[۳] یکی از تکنیک‌هایی است که شامل دستکاری تخمک‌ها در خارج از بدن و به عنوان رایج‌ترین شکل فناوری کمک باروری است. این فناوری جدید یکی از مسیرهایی است که برخی از زنان در زندگی خود در جهان مدرن تجربه می‌کنند. در واقع روایت ناباروری در زنان، روایت جدیدی نیست و ناباروری تجربه‌ای است که بسیاری از زنان را درگیر می‌کند. در این میان فشارهای اجتماعی همراه با کلیشه‌های فرهنگی به میانجی شکلی از انگ اجتماعی بخشی از این روایت را می‌سازد. برخی از زنان به دلیل نداشتن توانایی برای باروری و یا نبود توان بدنی کافی در مقایسه با یک زن آرمانی؛ یعنی زنی که می‌تواند و نه حتی می‌خواهد که بارور شود به زن زده می‌شود. با همۀ تلاش‌های مدعیان طرفدار حقوق زنان، انتظارات جامعه از یک زن خوب، در نهایت داشتن توان باروری و مادری و مادر خوب بودن است. این میل و انگیزه ساختۀ هنجارها و خواسته‌های جامعه است. عوامل دیگری چون افزایش مشوق‌های لازم برای فرزندآوری و ترس از تنهایی در میان‌سالی و نگرش به فرزندآوری به عنوان یک هدف نهایی در زناشویی و همچنین ترس از انگ‌ها و طردهای مضاعف از سوی همسر و خانواده به بحران نازایی زنان که عموماً مسئولیت آن از سوی جامعه بر عهدۀ خود زنان گذارده می‌شود، دامن می‌زند. هنجارهای فرهنگی و اجتماعی موجود عامل مهمی برای فشارهای مضاعف علیه ناباروری در گفتمان زنانگی است؛ گفتمانی که بخش مهم آن را نقش مادری و نقض زنانگی ناشی از فقدان آن شکل داده است. اما این پایان راه نیست و ستم بر زنان در اشکال دیگری ادامه دارد. تکنولوژی با همۀ ادعای خود برای نجات جان بشر ابزاری برای مدیریت بدن زنان است. مداخله تکنولوژی به میانجی دانش پزشکی فرصت‌های بسیاری را برای نهادهای پزشکی ایجاد کرده است که از طریق ادغام تخصص، فنّاوری و موسسات پزشکی در این فرآیند یعنی ناباروری مداخله کنند که این مداخله اغلب شیوه‌ای را که افراد تجربه می‌کنند و باروری را تغییر می‌دهند، تغییر می‌دهد. لقاح مصنوعی، به عنوان نوعی از فناوری کمک باروری، نمونۀ بارز پزشکی‌شدن فرآیند تولیدمثل و دخالت دانش بر بدن و سرنوشت بشر است. این فناوری به شکل مستقیم با سلول‌ها و عوامل حیاتی سازنده انسان مداخله می‌کند و متخصصان و کنش‌گران این عرصه شامل متخصصان زنان و نازایی، متخصصان غدد و برخی از موسسات ناباروری و زیست پزشکی هستند. با افزایش مؤسسات و کلینیک‌های بالینی و ناباروری، نهادسازی و نهادینه‌شدن مراقبت و کنترل باروری این مسئله را تقویت می‌کند که باروری نیازمند توجه و مداخله است. پزشکی سازی مداخلات تکنولوژیکی مختلفی را در فرآیند لقاح معرفی می‌کند. از زمان دقیق تلقیح تا نظارت بر چرخه تخمک‌گذاری، فناوری به بخشی جدایی‌ناپذیر از مدیریت تولید مثل تبدیل می‌شود. در مورد لقاح مصنوعی، مداخلاتی چون خالص‌سازی اسپرم و یا فریز کردن به فرآیند کلی آن کمک می‌کند. به این ترتیب قبل ازشروع، زنان تحت آزمایشات مختلفی قرار می‌گیرند؛ عواملی چون زمان لقاح، آمادگی بدن زنان، انتخاب اهداکننده اسپرم و شرایط خاص او و مراحلی که گاهی فرسایشی و طولانی می‌شود وجود دارد.

در طول این آزمایشات بارها و بارها برای زنان احساس سرخوردگی ناشی از عدم پاسخ به آزمایشات ایجاد می‌شود. مداخله از طریق آزمایشات و کلیه فرآیندهای پزشکی، با عجین شدن آن در زندگی زنان، به بخشی از نظام مراقبت‌های روحی و روانی وی نیز تبدیل می‌شود که گویی فرد با امید به بهبود اوضاع هربار مجدد آزمایشات را از سر گرفته و از این نهادها انتظار معجزه‌ای دارد که شاید پیش از این هیچ فرد و یا نهادی در جامعه برای وی روا نمی‌داشت. از این رو مشروعیت و هنجاری بودن فعالیت‌های این نهادها با وضعیت احساسات فرد به گونه‌ای در هم آمیخته می‌شود که وی حاضر است برای هربار و هر مرحله از این فرآیندمبلغ گزافی بپردازد.

زنان در این پیچ و خم‌ها، در راهروهای کلینیک‌ها و آزمایشگاه‌ها به دنبال تحقق رویای خود یعنی فرزندآوری، دست به دامان نوعی انضباط سازمانی و نهادی هستند و از طریق پزشکی شدنِ رویاهایشان به هدف نزدیک می‌شوند. تقویم تخمک‌گذاری و شمارش روزهایی که باید بگذرد تا بدن آماده فرآیند و عملیات لقاح مصنوعی شود و ترس از شکست بدن و شکست زنانگی، بار نامرئیِ ناباروری را روز به روز بیش‌تر می‌کند.

زنان از طریق این فرآیندها احساس مولد بودن دارند و در برابر هنجارهای موجود از طریق تلاش برای مادری دست کم می‌توانند از تلاش‌های خود سخن بگویند. حتی با وجود ناباروری در مرد یا همسر، این زن است که بارِ ناکارآمدی و عدم کارکرد آرمانی بدنی را به دوش می‌کشد، چون گویی وظیفه فرزندآوری همیشه به عهده او بوده است. این فرآیند یعنی انضباط بدنی در حوزۀ زیست‌پزشکی که پیشاپیش از سوی تشویق به فرزندآوری و تقسیم‌بندی‌های ناهنجار/به‌هنجار و یا مادر/نامادر و یا زن خوب/زن بد، به شکل کلیشه‌های فرهنگی تولید شده‌اند، توسط نهادهای پزشکی و همچنین خودِ سوژۀ زنِ نابارور بازتولید می‌شود؛ سوژه‌ای که هویت جدیدی از مادرِتلاش‌گر، یعنی کسی که از همه چیزش گذشته تا به بهای سکوت اجتماعی و تجربه مادری به قیمت طرد و حذف هویت خود، تسلیم نوعی قدرت پنهان شود. در طول تجربه فرآیندهای آزمایش برای لقاح مصنوعی، نوعی انضباط بدنی که توسط خود زنان از طریق وسواس‌های بدنی، بایدها و نبایدهای مرتبط با تغذیه و حتی حرکت‌های بدنی که از سوی نهادها به وی داده شده است، او را متعهد به مادرِخوب بودن می‌کند، چرا که «زنِ ناامید نابارور»، سوژه‌ای است که حاضر است برای داشتن فرزند دست به هرکاری بزند و این ناامیدی و وضعیت زن ناامید تلاش‌های او را برای مادر خوب بودن برای همگان آشکار می‌کند. ناامیدی وضعیتی است که سوژه‌ها می‌توانند تعامل و ارتباط خود را با نهادهای زیست پزشکی پزشکان و مشاوران حفظ کنند و نظارت بر بدن‌شان را از این طریق ارتقاء ببخشند و زن‌بودن و مادربودن را از طریق ضرورت انجام آن بیشتر به یکدیگر پیوند می‌زند (رید و ساکو[۴]، ۲۰۱۰). تمامی این مراحل تحت عنوان گفتمانِ درمان، بهبود عملکرد و توان باروری یعنی مداخلات افزایش دهندۀ عملکرد بدن زنان به گردش درمی‌آید اما لقاح مصنوعی را به چیزی فراتر از یک ضرورت درمانی تبدیل می‌کند.

فوکو (۱۹۸۷) با توضیح مفهوم زیست قدرت[۵] این شکل جدید روابط و کردارهای اجتماعی را در قالب نوعی زیست اجتماعی[۶] که در آن گروه‌های هویتی در رابطه با زیست پزشکی و دانش و شیوه‌های فناورانه و اشکال جدید هویت در شکل گیری خود و مسئولیت‌پذیری‌شان در رابطه با حاکمیت بر بدن و کردارهای سلامت ایجاد می‌شوند.

ترس از عملکرد ضعیف بدن در این مراحل اضطراب و استرس زیادی را به زنان منتقل می‌کند و این امر نظارت را هم از سوی خودشان و هم از سوی دیگران و اطرافیان بیشتر می‌کند؛ این بار نگاه خیره نه تنها از سوی پزشکان بلکه از سوی سایرین و اطرافیان مطلع خواهد بود. در پاسخ به این عملکرد، به دلیل اینکه زنان قادر به ثابت کردن بدن و خود و زنانگی آرمانی‌شان نیستند، تعهد، خودانضباطی و مهارت و دقیق بودن در مراحل آزمایشگاهی را با تمام توان خود به صحنه می‌آورند تا به الگوی مادرِ خوب نزدیک‌تر شوند. برای زنان نظم و انضباط بدن برای به حداکثر رساندن شانس موفقیت در لقاح مصنوعی فراتر از هرگونه نیاز و موضوعی در زندگی می‌شود تا مبادا جامعه او را مقصر و علت نارسایی نداند. در واقع این سرنوشت تلخی است که برخی از زنان شوربختانه تمام عمرشان صرف اثبات زنانگی و زن بودن آرمانی‌شان به همسر و اطرافیان می‌شود. اینکه توان و قدرت دارند و می‌توانند. گویی همیشه این بدن زنان است که قابلیت پیش‌بینی‌پذیری ندارد و و نیاز به مدیریت و انضباط مداوم دارد. اگرچه تفاوت در طبیعت بدن زنان و مردان غیرقابل انکار است اما طبیعت و ذات‌انگاری بدن زنانه سوژۀ مناسبی را برای دم و دستگاه‌های پزشکی و زیستی ایجاد می‌کند که کمتر در مورد بدن مردان صادق است. بنابراین شکلی از مدیریت بدن زنان یا به زعم فوکو شکلی از حکومت‌مندی بر سوژه‌ها یعنی زنان، از طریق مجموعه‌ای از شیوه‌های انضباطی هم توسط خود و هم توسط تکنولوژی‌های قدرت بر بدن زنان اعمال می‌شود. شکلی از مبارزه و جنگ برای بقاء از جنس راه‌حل‌های ظاهرا اثربخش برای افراد در جامعه و به ویژه زنان به دلیل ساختار خاص بدنی خود، جریان‌های پنهانی از ساخت سوژۀ زنانه در جامعه را ایجاد می‌کند که معمولاً افراد به دلیل فشارهای هنجاری ناشی از فقدان یا سوءکارکردهای بدنی در فرهنگ عامه جامعه به آن تن می‌دهند و مبالغ سرسام‌آور بسیاری را در این راه هزینه می‌کنند که در نهایت نتیجۀ آن و مسئولیتش به عهدۀ خودشان است. این نوید جامعه جهانی است و دانش است که هر آنچه از پیشرفت در اختیار انسان گذاشته می‌شود مسئولیت فردی و شخصی در اولویت اول باشد، درحالی‌که جامعه مسئولیتی به عهده نمی‌گیرد. این مسیر اصولاً برای برخی از زنانی که به این مسیر درمانی قدم می‌گذارند شاید هرگز پایانی ندارد و همیشه یک مرحله وجود دارد که باید پزشک، مشاور و متخصص مشخص کند که مرحلۀ بعدی چه زمانی خواهد بود. این مسئله یکی از مسائل مهمی است که احساسات زنان را در فرآیندهای پزشکی و گفتمان دارای هژمونی دانش پنهان می‌سازد و حالتی از چالش و جدل تحمل[۷] را برای زنان با پشتوانه‌ای از قدرت و کنترل و مجموعه‌ای از انتظارات نانوشته[۸] می‌آفریند.

print

مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0275670
Visit Today : 549
Visit Yesterday : 692