سلام. من از توی زندان یه جایی خارج از آتن دارم با شما صحبت میکنم. چند دقیقه دیگه قراره اعدامم کنن. من آتن به دنیا اومدم. مردم از زندگی و گذشته من خیلی باخبر نیستن. وقتی از جنگ برگشتم متوجه شدم که خیلی از مردمی که ادعای فضل دانش میکنن در واقع هیچی از فضیلت و علم نمیدونن. این باعث شد که شک کنم. وقتی مردم به دانایی یک فرد اعتماد میکنند باعث اطاعت کورکورانه میشه که غالب های وحشتناکی داره. اگر شما داناییشون رو زیر سؤال نبرید، هیچوقت نمیتونید به نقضها و اشکالاتشون پی ببرید. وقتی یکی ادعای دانایی و فضل میکنه، بهترین راه برای امتحان دانشش پرسیدن سؤالات چالش برانگیزه. معمولاً مردم عنوان یکی از نخستین دانشمندان جهان غرب رو به من میدن ولی این حقیقت نداره. تنها حقیقت موجود اینه که من میدونم که هیچی نمیدونم. قبل از پرداختن به سه اسطوره فلسفه یونان یعنی سقرا افلاطون و ارسطو لازمه از د تا فیلسوف دیگهای که قبل از اونها زندگی میکردن نام ببرن. اولی تالس. تالس یک فیلسوف بزرگ یونان باستان بود که در قرن ششم پیش از میلاد زندگی میکرد. او از بنیانگذاران فلسفی یونان باستان به حساب میآید و با تأکید بر دلایل طبیعی توضیحات راجع به دنیای مادی ارائه میداد. قاد داشت آب بنیادیترین ماده است و همه چیز از آن به وجود میآید و به آن باز میگردد. علاوه بر این تالس به دلیل بررسی نجوم باور داشت که سیاره زهل به دور خورشید میچرخد. او اولین شخصی بود که سعی کرد فعالیتهای طبیعی را با استدلال منطقی توضیح داد و به بررسی علل و موانع علمی پرداخت. تالس به مطالعه و درک دنیای طبیعی علاقهمند بود و با ارائه توضیحاتی طبیعی در در مورد جهان و ظواهر سعی میکرد این پدیدهها را توجیه کند. تالس یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان دوره باستان بود و به عنوان پدر فلسفه یونان شناخته میشود. او تأثیر قابل توجهی روی فلاسفه بعدی داشت. و اما فیساورس یکی از فیلسوفهای بزرگ یونان باستان بود که در قرن ششم پیش از میلاد زندگی میکرد. او بنیانگذار مکتب پیتاگوریسم بود و در حوزههای مختلفی از جمله ریاضیات، موسیقی و اخ فعالیت داشت. فلسفه او بر اساس اعداد و هندسه بود. او اعتقاد داشت که اعداد عناصر اساسی جهان هستند و همه چیز در دنیا با نسبتهای عددی قابل ترجیح است. مشهورترین قانونی که به او نسبت داده میشود قانون بیسااغورس است که در مورد رابطه اضلاع یک مثلث قائمزاویه بیان میشود. فیساقرس باور داشت که اعداد در واقع نمادهایی از ریشههای کیهانی هستند و تأثیر عمدهای در ترتیب و ساختار جهان دارند. او اعتقاد داشت که هرچه از مرکز جهان دورتر میشویم زیبایی و کمال بیشتری میبینیم. او به دنبال تربیت جسمانی و روحانی کامل انسان بود و معتقد بود که با توجه به تحقق اعداد کامل و نسبتهای هندسی، انسان نیز میتواند به کمال و بالاترین وضعیت خود برسد. و اما سقراط اسطوره یونانی که از او به عنوان بنیانگذار فلسفه یونان باستان نام برده میشود. او یکی از سه فیلسوف معروف یونانیست. استاد افلاطون نیز بود. فلسفه سقراط بر تمرکز بر مسائل اخلاقی، شناختی و اجتماعی بنا شده. او به طرزی نوعآورانه و منحصر به فرد روشی سؤالگریز برای پیدا کردن حقیقت ارائه داد. سقراد اعتقاد داشت که برای دستیابی به دانش و فهم درست باید از طریق بحث و پرسشهای دقیق و سازماندهی شده مفاهیم و ایدهها را با دقت بررسی کرد. این روش شناختی که با آن روش سقراتی یا مایوتیک نیز میگویند به نوعی فرا آینده سؤال و پاسخ در گفتگوهای مکرر بود و باعث میشد تا اشکالات موجود در طرح فلسفی دیگران فاش شود. سقرات به دنبال جستجوی تعریف دقیق و کامل از اخلاق و عدالت بود و به این اعتقاد رسید که شخصیت خوب و زندگی خوب در واقع یکسانه هستند. او بر اهمیت پرهیز از بیانصافی، خیانت و پیروی از عدالت تأکید میکرد. به همین دلیل سقراط موجب شده تا بسیاری از نظریهها و قی که تا به امروز تأثیرگذار هستند شکل بگیرد. اما نفر دوم این سه بزرگ فیلسوف افلاطون. افلاطون فیلسوف بزرگ یونانی و یکی از شاگردان سغراج وی یکی از مؤسسان فلسفه یونان باستان به شمار میآید و بنیانگذار مکتب افلاونیسم است. افلاتون نیز مانند سقرات نوشتهای باقی نگذاشت و آثار خود را به صورت دیالوگها نوشت. فلسفه افلاطون بر شناخت و ایدهپردازی تأکید داشت. وی باور داشت که جهان مادی نسخه ناقص و تاریک از جهان ایدههاست که در اعماق واقعیت مخفی شده. مفهوم کلیدی در فلسفه افلاطون نظریه ایدههاست. وی معتقد بود که هر مفهوم و شیع در دنیای مادی نمایندهای از یک ایده ابدی و کامل است. ایدهها معیارهای اصلی برای شناخت و ارزیابی واقعیتها و مفاهیم هستند و ر سوم و فیلسوف مورد علاقه من ارسطو یکی از بزرگترین فیلسوفان و دانشمندان یونان باستان بود وی از دانشآموزان افلاطون بود و خود نیز یکی از معروفترین معلمان تاریخ فلسفه به شمار میرود. ارسطو در انواع زیادی از علوم و فلسفه فعالیت داشت. از جمله منطق، زیستشناسی، فیزیک، سیاست، اخلاق و ایمانشناسی. فلسفه ارسطو مبتنی بر استدلال و دادههای تجربی. وی روش سیستماتیک و علمی به مسائل پرداخت و به دنبال کشف قوانین و اصول کلی بود. ارسطو باور داشت که تجربه، دادهها و مشاهدات واقعی به ما کمک میکنند تا به دستاوردهای علمی و فلسفی برسیم. یکی از مفاهیم مهم در فلسفه ارسطو مفهوم علت است. او باور داشت که هر پدیدهای علتی دارد و بر اساس دلیل و منطق میتوان قوانین و اصول عمومی را استنباط کرد. ارسطو همچنین به بررسی ذات صفات موجود زنده، اخلاق، سیاست و نظریه دولت پرداخت. او تلاش کرد تا مبانی اخلاقی و ساختارهای سیاسی را مورد بحث قرار دهد. او به دنبال تعادل و سعادت واقعی در زندگی بود و به بررسی انواع حکومتها و مراحل تحول سیاسی پرداخت. قبل از اینکه بخوام مکتب یونان باستان رو تموم کنم و به معرفی نامداران فلسفه توی شرق بپردازم، با اجازهتون میخوام یک گذر کوتاهی به به یک شخصیت فیلسوف و معروف یونان باستان به نام اپیکور بزنم. اپیکور یه فیلسوف یونانی بود که تو قرن سوم پیش از میلاد زندگی میکرد. بنیانگذار مکتب اپیکوریزم بود که بر زندگی خوشایند و شاداب تأکید داشت. از جمله مفاهیم اساسی فلسفه او عبارتند از آرامش ذهنی و آرامش درونی. او باور داشت که آرامش ذهنی و احساس آرامش درونی هدف اصلی زندگیه. یعنی بر این باور بود که از بین بردن نگرانیهای نامعقول و تنشها میشه یه زندگی خوشایند و شاداب به دست آورد. دومی لذتهای معنوی و جسمی بود. او لذت رو به عنوان یک هدف مهم زندگی معرفی میکرد و معتقد بود که باید لذتهای جسمی رو تا حدودی محدود بکنیم که بتونیم به تعادل و آرامش برسیم. سومین نکتهشما ترس از مرگ بود. در کل فلسفه اپیکور معتقد بود که با انتخابهای درست و زندگی به عنوان یک فرایند هنری میشه به آرامش درونی و خوشبختی درس یافت و برگردیم به شرق و سه شخصیت برجسته در مکتب فلسفه در شرق لاوتس یک فیلسوف چینی باستان بود که در قرن ششم پیش از میلاد زندگی میکرد او بنیانگذار مکتب تائوئیسم بود تاو بیشتر به عنوان راه یا علت بیعلت شناخته میشود و اصلیترین مفهوم در فلسفه اوست اصول فلسفه او عبارتند از یک و باور داشت که تائو یا راه بزرگ قانون بینهایت و برهان اصلی وجود است. او بر این باور بود که اجتناب از تداخل و مقابله با جریان طبیعت و طاعو منجر به آرامش و تعادل در زندگی میشود. د بیان و عدم اظهار نظر رات به عدم اظهار نظر و بیان ساده تأکید میکرد. او معتقد بود کلام و عبارتها میتوانند بار معنوی و فلسفی را از دست بدهند و زبان باید با دقت و محدودیت استفاده شود. نکته سوم طبیعت و هماهنگی با طبیعت یا همون هارمونی خودمون. لاسه با تأکید بر ارتباط انسان با طبیعت به هماهنگی با جریان طبیعت توصیه میکرد. او بر این باور بود که انسانها باید با طبیعت هماهنگ شده و طبیعت را به عنوان رهبر خود بپذیرند. و اما نکته چهارم عمل بیاعمال. لا ایده عمل بیاعمال یا وو وی را مطرح کرد. او معتقد بود که سان باید از تلاش زیاد و مبارزه با جریان طبیعت خودداری کند و به جای آن با عملی بیاعمال و عدم مقاومت به تعادل و هماهنگی برسد. فلسفه تأکید بر سادگی، هماهنگی با طبیعت و یافتن آرامش و تعادل درونیست. او باور داشت که با زندگی مطابق با تائو و جریان طبیعت انسان میتواند به یک زندگی خوشبخت و هماهنگ دست یابد. دومین فیلسوف نامدار در مکتب شرق سیدارتا گوتاما بودا بود یا به صورت ساده همون بودا او مرتاض و حکیمی بود که بر پایه آموزشهای وی آیین و اندیشه فلسفی بودایی بنیان گذاشته شد هستی رنج است زایش رنج است پیری رنج است بیماری رنج است غم و اندوه ماتم و ناامیدی رنج است پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است دوری از آنچه دلخواه است ج است و خلاصه اینکه دلبستن رنجآور است. از دیدگاه بودا ما اگر بخواهیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم درست کار باشیم و به حالات خلصه روحی دست پیدا کنیم. بودا آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای چرخیشکنی و رسیدن به ساحل رستکاری به آن نیاز است. ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود. این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی مینامند. چهار حقیقت شریف از نظر بودا. آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک این چهار حقیقت میداند. حقیقت نخست تشخیص این بیماری به عنوان بیماری رنج در انسانهاست. هیچ موجود زندهای ن د از رنج بگذرد. زایش، بیماری و مرگ همه از دلایل رنج هستند. رنج میتواند جسمی یا روانی باشد. و اما حقیقت دوم او دلبستگی را به عنوان باعث و بانی این بیماری میشناسد. حقیقت سوم میگوید که هر انسان توان بریدن از رنجها را در خود دارد. گسست از رنجها را در آیین بودا، روشنایی، بیداری و نیروانا یا همون خاموشی شعله رنج نیز میگویند. برای رسیدن به این حالت انسان باید درک کند که راه رسیدن به خوشبختی راستین از طریق دنبال کردن تمایلات و تشنگیها میسر نمیشود، بلکه با پذیرش واقعیت خود و گسست از تشنگیها به دست میآید. حقیقت چهارم راه توقف رنج. این راه عبارت از دیدگاه درست، نیت درست، گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، اندیشه درست و تمرکز درست. ر سوم از نامداران فلسفه در شرق کنفیسیوس کنفیسیوس فیلسوف و معلم بزرگ چینی باستان بود که در قرن پنجم قبل از میلاد زندگی میکرد مفاهیم اصلی فلسفه کنفسیوس عبارتند از یک جوانمردی کنفیسیوس به اهمیت جوانمردی و تلاش برای بهبود خود و جامعه تأکید میکرد او باور داشت که با تحصیل ارتقاع اخلاق و انجام وظایف اجتماعی انسان میتواند به نیکویی و همدلی در جامعه دست یابد. دوم تعهد به خانواده و ارزشهای اجتماعی کالفسیوس اهمیت بسیاری به خانواده و روابط اجتماعی میداد. او بر احترام به والدین، ارزشهای اخلاقی، اخلاق خوب و رفتار مناسب در روابط اجتماعی تأکید میکرد. سوم فیلسوف حاکم. کنفسیوس بر تأکید خود به عنوان یک فیلسوف حاکم ای ری ایدآل را مطرح کرد. او باور داشت که یک حاکم باید با داشتن اخلاق و بصیرت به عنوان نمونهای برای مردم عمل کند و به رشد و آرامش جامعه کمک کند. چهارم آداب و رسوم. کنفسیوس به حفظ و احترام به آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی تأکید میکرد. او باور داشت که از طریق پیروی از این آداب و رسوم انسان میتواند به تربیت اخلاقی و همدلی در جامعه دست یابد. فلسفه کنفیسیوس بر ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و سنتی تأکید داشت و به دنبال ایجاد تربیت انسانی بر اساس این ارزشها بود. او باور داشت که با تمرین اخلاق و پیروی از ارزشهای صحیح انسان میتواند به هماهنگی و آرامش درونی در جامعه دست پیدا کند. تامس هابز تامس هابز یکی از فیلسوفان سیاسی انگلستان و آغازگر به کارگیری عقلانیت و استدلال در اندیشههای سیاسی و انسانشناسی بود. لسفه هابس بر این عرض تأکید میکند که حاکمیت قوی و مرکزی ضروریست برای اینکه از نضا و آشفتگی جامعه جلوگیری بشه امنیت رو بتونه تضمین کنه به صورت خلاصه فلسفه هابز متمرکز بر ضرورت برقراری حاکمیت مرکزی تعیین قوانین و اطاعت از آنهاست تا جامعه بشری از وضعیت طبیعی خشن خارج و به نظم امنیت و پیشرفت یابد و اما فیلسوف نامدار بعدی ولتر نویسنده، فیلسوف و نمایشنامه نویس فرانسوی بود که در قرن هجدهم فعالیت میکرد. فلسفه ولتر بر مبنای روشنگری و برهانگرایی استوار است و به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته روشنگری شناخته میشود. شهرتش بیشتر به سبب هوش خارقالعاده، مخالفت با کلیسای کاتولیک، حمایت از آزادی مذهب، آزادی بیان و جدایی دین از سیاست و شجاعت در بیپرده نظر دادن است. در همه سبکهای ادبی و نوشتاری از جمله نمایشنامه، شعر، رمان، مقاله و نوشتههای تاریخی و علمی درس داشت. او بیش از ۲۰ هزار نامه و بیش از ۲۰۰۰ کتاب و کتابچه نوشت. مانند بسیاری از اندیشمندان عصر روشنگری دادرب باور بود و در آثارش اغلب به نقد مداراک کردن، تعصب مذهبی و ساخار قدرت در فرانسه اصلش میپرداخت. ولتر از دیدگاههای پیشرو درباره آزادی، تساوی و عدالت طبقاتی بود. وی بر اهمیت قدرت عقل و استفاده از منطق و تفکر منطقی در هر زمینهای تأکید میکرد. او بر این باور بود که تمام انسانها به طور طبیعی دارای حقوق مشترک بر جمله حق آزادی بیان، دین و اندیشه هستند. او معتقد بود که آزادی بیان و گفتار ضروریست تا به حقیقت و عدالت نزدیک شوید. او از مقام مطلق دین و قدرتهای مذهبی انتخاب میکرد و بر اهمیت جدایی دین حاکمیت سیاسی و آزادی دینی افراد تأکید داشت. به صورت کلی فلسفه ولته برپایی قدرت عقل، آزادی بیان، تحمل نسبت به نظرات دیگران و به جدای دین از سیاست و حاکمیت میپرداخت. فیلسوف و نامدار بعدی ژان جوکروسو نویسنده فیلسوف و نظریه پرداز سوئیسی بود که در قرن هجدهم فعالیت میکرد. فلسفه رسو بر پایه نظریه قرارداد اجتماعی طبیعت انسان و آزادی فردی استوار بود. وی به عنوان یکی از بنیانگذاران جنبش روشنگری و یکی از شخصیتهای مهم فلسفه در تاریخ شناخته میشود. رسو بر اهمیت طبیعت و حالت طبیعی انسان تأکید داشت. او معتقد بود که انسان در حالت طبیعی نیکوکار بیتعصب و آزاد است و بیشتر مشکلات اجتماعی و نابرابریها از طریق جامعه و نظام اجتماعی ایجاد میشوند. بر اساس نظریه قرارداد اجتماعی رسو ن سوشال کانترکس او معتقد بود که افراد به منظور حفظ حقوق و آزادیهای خود به تشکیل جامعه و ایجاد یک قرارداد اجتماعی متعهد میشوند. فلسفه روسو بر اهمیت آزادی فردی و تساوی اجتماعی تأکید داشت. وی معتقد بود که اجتماع باید بر پایه خواستهها و نیازهای عمومی تشکیل شود و همه اعضای جامعه باید در صنعت و حکومت خود شرکت کنند. به صورت خلاصه فلسفه ژانژاک گروسو به هر پایه طبیعت انسان نظریه قرارداد اجتماعی آزادی فردی و تصاوی اجتماعی استوار است. او به اهمیت حفظ آزادی فردی، مشارکت شهروندنان در حکومت و ارتباط بین حاکم و مردم اشاره میکند. واقعهگرایی بر این باور است که انسانها ذاتاً موجوداتی غیرقابل پیشبینی هستند. یکی از باستانیترین فیلسوفان واقعگرا سانتسو فیلسوف چین باستان است که به خاطر کتاب معروفش هنر جنگ شناخته میشود. او بر پیروزی و بقا به هر قیمتی متمرکز است. در هنر جنگ سانسو تاکتیکهای متضادی را پیشنهاد میدهد. استراتژیهای او بر اهمیت غلبه بر حریفان و تضعیف آنان تأکید میکند. صداقت در فلسفه سانتسو ارزشمند نیست زیرا بقا و غلبه از اولویت بیشتری برخوردارند. انسانگرایی سعی در ترویج برابری و حفاظت از حقوق همه افراد دارد. در حالی که نخبهگرایی بر تسلط و سلطه بر دیگران برای بقا تمرکز میکند. درک این دیدگاهها به ما کمک میکند تا انگیزهها، سیاستها و ساختارهای اجتماعی را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم. پس به طور خلاصه سانچو یک فیلسوف، استراتژیست و نظامی برجسته چینی بود که در دوران باستان زندگی میکرد. نویسنده کتاب هنر جنگ که یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین کتابها در زمینه نظامی و رهبری مح میشود. فلسفه او متمرکز بر استفاده از نیروی نظامی و استراتژی برای رسیدن به پیروزی بود. او باور داشت که برای برنده شدن در جنگ در کنار نیروی جسمانی باید از راههایی مبتنی بر ذکاوت و هوشیاری نیز استفاده کرد. از نظر او مطالعه و تحلیل، آگاهی از شرایط جغرافیایی، برنامهریزی دقیق، شناخت کامل از دشمن و استفاده هوشمندانه از منابع دارای اهمیت فراوانی بود. برای او پیروزی در جنگ بهترین راه برای حفظ صلح بود و اعتقاد داشت استفاده از نیروی نظامی باید به صورت استراتژیک و هوشمندانه باشد. او درباره مفهوم فرماندهی هوشمند نیز صحبت میکند و به اهمیت رهبری قوی و دانشمندان در نبردها اشاره دارد. او از رهبران میخواهد که با نیازهای مردم و مشکلات نظامی و اجتماعی آشنا باشند. و اما ماکیای نیکولو دی برناردو د ماکیاول ف سیاسی شاعر مورخ و نمایشنامه نویس ایتالیایی بود که کتاب ازش شهریار د پرینس به عنوان یکی از مهمترین آثار در زمینه سیاست و حکومت شناخته میشود. فلسفه او نیز بر اساس واقعگرایی و رئالیسم سیاسی بود. او بر این باور بود که در سیاست هدف نهایی باید حفظ و تقویت قدرت و رژیم حاکم باشد. هرگونه وسیلهای شرعی یا غیر شرعی میتواند برای دستیابی به قدرت و حفظ آن استفاده شود. اصلیترین تفاوت بین برابریطلبی و نخبهگرایی در دیدگاههای آنها نسبت به برابری و توزیع قدرت در جامعه است. برابریطلبی به دنبال رسیدن به جامعه برابر و عادلانه با فرصتها و امکانات مساوی برای همه است ولی در نخبهگرایی قدرت و امتیازاتی ویژه به معدودی از افراد نخبه بر اساس شایستگیشان داده میشود. آیا هدف ما جستجوی دانش است یا خوشبختی؟ در آخرین بخش از این این مجموعه به این سؤال مهم خواهیم پرداخت و در کنار آن از نامداران دیگری مانند فرانسیس بیکن، مارتین هایدیگر و میشل فوکو اسم خواهیم برد. سپاسگزارم که با ما بودید.