مطالعات موردی قومنگاری: اکنون به دو راویت قومنگاری از ساختن و پردازش شعر و موسیقی و رقص مقدس (سماع) که اجراهای الزامی در مراسم علویان است، خواهیم پرداخت. اول بافت شهری ترکی که علویان در آنجا زندگی میکنند، ارتباط مهمی با اجرای شیوههای آیینی آنان دارد و دوم بافت روستایی در بلغارستان است که با آیینهای مردم علویگری و بکتاشیگری ترکی پیوند درخور توجهی دارد.
مطالعه موردی ۱: استانبول، ترکیه
من یک روز تابستانی در سال ۲۰۱۳ در یکی از مراسم عبادی علوی بکتاشیها در استانبول شرکت کردم. فضای معماری تالار محل برگزاری، فضایی مربعی شکل پوشیده از فرش بود که به ظاهر با معماری و دیگر تالارهای آیینی علوی بکتاشی در استانبول متفاوت به نظر میآمد. سالن ها بر دوگونه بودند: یکی سالنهایی که دارای گنبد بودند و دیگر آنهایی که فاقد گنبد و دارای یک سازه فلزی هشت ضلعی برجسته (با عنوان کلمه “کوبه” به معنی گنبد به زبان ترکی) و با یک فضای داخلی که در زیر سقف این گنبد دیده میشد. این سازه توسط چهار ستون پشتیبانی میشد و توسط یک قاب هشت ضلعی کوچکتر احاطه شده بود.در آن هشت ضلعی کوچکتر، یک چلچراغ درخشان آویزان بود که به گمان آنان تداعی کننده (چوبه دار منصور الحلاج)، بود. فضای چوبی دایره ای شکل با دوازده بخش مثلثی شکل، که برای اجرای سماع (رقص آیینی) استفاده میشد، دارای ظاهرسازیهایی برای مراسم دوازدهگانه و ورود رسمی علویان به گروه را نشان میداد. در همه جا تصاویر امام علی(ع) ، دوازده امام شیعه، و حاجی بکتاش و تصویری از مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار جمهوری سکولار ترکیه دیده میشد که همگی باعث تقویت باورهای علوی- بکتاشی و تقویت هویت از طریق تجربه مستقیم هنر نقاشی دیواری از دوازده امام را دارند. مرشد، نماز را با انواع دعاهای تشریفاتی گلبانگ (تلاوت های قرآن و تفسیر) برگزار میکرد. سرودههای ذاکر، که در طول مراسم “نفسلر” و “دئیشلر” میخواند، با ساز باغلاما همراهی میشد. این رپرتوار هسته اصلی آیین “جم” (جمع و جماعت) را تشکیل میدهد، زیرا (دعا کننده ها) که من با آنها مصاحبه کردم، تأیید کردند که جم بدون «کلمات» مقدس و نورانی مرشد یا مجموعه ذاکر، که هر دو بیانگر هویت و کیهانشناسی علوی هستند، ممکن نیست. یکی دیگر از مرشدان که من با او گفتگو کردم توضیح داد که این تأثیر مرتبط با پدیده موسیقی همراه با بیان آگاهانه دارای بار احساسی ذاکر متخصص است که به عنوان یک واسطه شنونده را به حالتی عرفانی متصل میکند. این یک حالت هوشیاری نشاط آور است که دری را به سوی «تسلیم» به مسیر واقعی خلسه معنوی باز میکند وسبب اتحاد با خدا میشود. این مسیر از طریق وعظ و موسیقیهایی که بیشتر باعث افزایش سرعت در رقص سماع میشود و با آن خاتمه مییابد.
تشریفات
مقدمه- قبل از شروع مراسم، خود را با دوربین در دست، روی نیمکتی برای سالمندان نزدیک در ورودی سالن جم برای مراسم هفتگی عصر پنج شنبه قرار دادم. این اتاق به زودی با حضور حاضران از جامعه محلی علویان و چندین مهمان پر میشد. اگر چه در روستاها تفکیک جنسیتی همیشه معمول نیست، در این مورد رویکرد “ارتدوکس” تر مشهود بود. پس از ورود از درهای جدا ازهم مردان و زنان بدون وضعیت تشریفاتی برای نخبگان (“الیت ها”) در سمت راست مرشد، ذاکرو راهبر مینشستند. این متخصصان تشریفات در انتهای اتاق زیر نقاشی دوازده امام و بر روی یک سکو با کمی ارتفاع با منبرهای کوچک برای خواندن متون جلوی آنها نشسته بودند. مردانی که وضعیت تشریفات “مهمانان نخبه” را نداشتند، در سمت چپ این مقامات نشسته بودند. سه شمع الکتریکی (جایگزین شمعهای واقعی که در گذشته استفاده میشد) مستقیماً در مقابل مجریان قرار داشت که نماد تثلیث (خدا، حضرت محمد و امام علی) بود، قرار گرفتهاست. میکروفونهای پخش صدا را در اتاق جای دادهبودند. من، به عنوان یک ناظر و پژوهشگر قدیمی چنین مراسمی در ترکیه و کشورهای کانادا و بلغارستان، به زودی متوجه شدم که این آیین هفتگی خاص نسخه ای ترکیبی، کوتاه و فرمول بندی از متنهای استاندارد شده است. بخشهای “جم” (جماعت) گاهی به شدت نمایشی میشوند .تشریفات مناسب “جمع” اصلی با یک خطبه توسط مرشد شروع و اقامه میشود که به طور خلاصه اصول اعتقادی علوی را بیان میکند، اما از جماعت خواسته میشود تا مطمئن شوند که با حالت پاکی از جسم و روح رسیدهاند. برای شروع مراسم هنگامی که مرشد شعری را میخواند، ذاکر به طور بداهه عباراتی را به حالت رقص بیان میکرد. بار دیگر اجرای حرکات نمادین با عملکردی ویژه در مجلس عبادت، با فرمولهای مخصوص خوانده میشد. دعاها، آمیخته با گلبانگ در قالب تمجدید از دوازده امام خوانده میشدند.
بخش بعدی شامل سرود “میراچلاما” (با شعرختایی) است. این نسخه علوی به سفر شبانه و معراج پیامبر (ص) مرتبط است و آن زمانی است که چهل تن از قدیسین را ملاقات میکند و برتری علی (ع) را به رسمیت میشناسد. در این متن این سفرنامه (“میرچلاما”) گفته میشود که همه حاضران از آب انگوری مطهر سرمست عرفانی میشوند و دست به سماع می زنند. سماع، با پایان خواندن “میراچلاما” آغاز میشود. ذاکر و اعضای جوان گروه سماع مرکز فرهنگی، آنها را همراهی میکنند. دو نسخه، یکی جزئی و دیگری کامل، از طراحی رقصها و سماع مقدس موجود است. پوشش لباسها حالت متواضعانهای دارد؛ با این حال اشاره به لباسهای طراحی شده نشان میدهد که احیای فرهنگ علویها به اواخر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ باز میگردد و طراحی این گونه لباسها در مراسم سنتی، جدید هستند؛ زیرا چنین اجراهایی با اجرای سماع “فولکلوریک” بیرون از جشنوارههای آیینی مشابه آن، فاصله زیادی دارد. لباس سماع با نوارهای سبز رنگ (برای بستن کمر) نمادی از رنگ اهل بیت (ص) است که در آن، حرکات با پاهای برهنه صورت میگیرد. سماع در حالتی دایره وار اجرا میشود. آنها ابتدا حرکات را آهسته شروع میکنند و کم کم با سرعت دور موسیقی، به گردش سماع سرعت میدهند و در طی آن با فیگورهای متنوع به پیچیدگی آن میافزایند.
شدت برداشتهای عاطفی بر حاضرین در محفل چنان تاثیر می گذارد که با حرکات بدن عکس العمل نشان میدهند. پایان این مراسم، اجرای مرثیه خوانی برای امام حسین(ع) در کربلا است. با خواندن مرثیه و تصورات فاجعه کربلا و سرنوشت خاندان علی علیه السلام و آزار و اذیت علویان به دست عثمانیها، سنیها و گاه دولت ترکیه، بازتاب خود را در این گونه سخنرانیها و مجالس نشان میدهند. حاضرین، دست در دست هم از یکسو به سوی دیگر حرکت میکنند و همه با هم به یاد تلخیهای گذشته به طور دسته جمعی آواز میخواندند.
اگرچه بخشی از این سنتها، ریشه دیرینه ندارند، اما رفتار صمیمانه آنان در این آیینهای روستایی، همبستگی آنان را در کنار جمع نشان میدهد. می توان تاکید کرد که حس جمعی و درک فضای میان آنان از قدرت شعر و غزل و ریتم موسیقی، وحدت خاصی به آنان میبخشد. “جم” با دعا، توزیع “لقمه” (لوکما به معنای غذای مشترک ) و درخوانش صمیمانه برای شرکت در نماز هفتگی به پایان میرسد.
این یک روایت معاصر از یک شهر علوی است که نشان میدهد که گروهبندیهای سلسله مراتبی و کنشهای آیینی گروههای علوی چگونه در کنار هم دیگر در یک فضای معماری ساده و هالهای از تقدس مراسم خود را اجرا میکنند. آنها این کار را از طریق اجرای مناجات و با حضور فضایی قدسی با حرکات تجویز شده خود، حرکات نمادین (نیاز) و تعاملاتی که از طریق موسیقی و شعر ایجاد میکنند، حال و هوا و احساس جمعی مناسبی را تجربه میکنند. این نشستهای عبادی نشان میدهند که علیرغم فعالیتهای آشکار آنان در دوره بازسازی (در اواخر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰)، که با توانمندی ایجاد شبکههای مستحکم سازمانها و بنیادهای محلی و فراملی و با وقف و ارتباط همبستگی خوب، اما هنوز علویان در ترکیه به حاشیه رانده میشوند. آنان در چنین محیط سیاسی خصمانه ای، یک فشار فزاینده اجتماعی فرهنگی را تجربه می کنند. چنین فضایی هنوز هم به درک نادرست خود علیه عقاید و رفتار علویان ادامه میدهد و دینداری و اسلام آنان را مورد انکار قرار می دهد. در نتیجه، علویان انگیزه بیشتری برای راهبردهای خود پیدا میکنند تا از این طریق عنوان یک گروه مذهبی و نه یک گروه فرهنگی به رسمیت شناخته شوند. از پاسخ های علویان چنین برمیآید که آنان در صدد تقدس سازی متون آیینی، استاندارسازی مناسک دینی و طراحی سماع در جامعه خاص خود نیستند، بلکه در صدد از میان برداشتن تفاوتهای جنسیتی و اشتراک ایدههای مشخص اند. آنان بر این باورند که با بلند کردن صدای خود در فضاهای تازه، حس زیبایی شناسی نوینی را به ارمغان میآورند.
مطالعه موردی ۲:جوامع اسلامی ضد نژادپرستی و غیرارتدوکسی در بلغارستان
جوامع مرتبط با علویان در بلغارستان عمدتاً در مناطق روستایی دلیورمان[i] در شمال شرقی و در شرق بلغارستان پراکندهاند. جنوب بلغارستان، که اغلب آنها را شیعه مینامند، اما آنها خود را به عنوان قزلباش، بکتاشی (شاخههای چلبی و باباغان) و بابایی (پیروان دراویش قلندریه، که اغلب به نام عبدالان روم نامیده میشوند) خود را معرفی میکنند که در نهایت همگی آنان در هم ادغام شده اند. آنان از نوادگان قبایل ترکمن و یوروک و طرفداران ترکمن شاه اسماعیل صفوی هستند که در اواسط قرن چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم از آناتولی به این سرزمین تبعید شدند، میباشند. سنتهای مقدس در این جوامع روستایی به هم پیوسته با یک یا چند رهبر مذهبی (بابا/ بوبا) که در گروههای کوچک تا ده نفر از زوجهای متاهل آغاز شده، هدایت میشوند و با پیروان خود ملاقات میکنند. اعضای این اقلیت مذهبی جهان بینی، آموزه های دینی، اجرای مناسک عبادی و رپرتوار موسیقی مشترک دارند. آنان به زیارتگاه ها، به ویژه برای جشنواره های سالانه معروف به “مای” در ناحیه رودوپ شرقی و در “آنما تورنی” در ناحیه “دلیورمان” و هم چنین برای دیدار مقدسین محبوب خود به زیارت به این مکانها می روند. فعالیت آنان در این جشنوارهها شامل قربانی کردن، نذری دادن برای مقدسین، جشنهای بیرون از خانه، جمع آوری کمکهای مالی برای نگهداری زیارتگاه را شامل میشود. واژه “مایا” که سابقه آن به اسناد امپراتوری عثمانی ترکیه باز می گرد و دراویش را مورد تعدی قرار می داد، اکنون این واژه دیگر کاربرد ندارد. در دهه ۱۹۹۰، بابایی های بلغاری به زیارت زیارتگاه “شوق الدین ولی” از بکتاشی های قدیس میروند و این جا، جایی است که “باباها” به جشنواره های سالانه دعوت میشوند. در این گونه جشنوارهها، گروههای سماع ترکی و بلغاری در یک کنسرت عمومی و در فضای باز به طور مشترک به اجرا میپردازند. علیرغم تلاشهای دولت سوسیالیستی برای جذب ترک ها از طریق محدود کردن اعمال دینی اسلامی و جلوگری از حقوق اقلیتها، باز هم ۶۵ گروه از علویهای بلغارستان در اواسط دهه ۱۹۸۰ پس از سقوط کمونیسم، دست به بازسازی میراث خود و احیای سنتهای گذشته میزدند.
در سال ۱۹۸۹ انجمنهای رسمی علویان در ناحیه “دلیورمان” و “رودوپ شرقی” تشکیل شد. در دهه ۲۰۰۰ مجموعه بزرگی برای زیارتگاه بابا در جنوب بازسازی گردید. در اینجا، جوانان آموزه ها و آداب دینی را از طریق گردهماییهای مکرر که به آن محافل “موآیت” (یا محبت) میگویند، میآموختند. در آنجا، “نفسلر” میخوانند و میآموزند که به همراه ساز، اذکار یا بندهای عبادی را بخوانند. من در سال ۲۰۰۹ در یکی از این روستاها که اجتماعی برای مرگ یک نفر برگزار کرده بوند، دعوت شدم؛ در آنجا شاهد بودم که جوانان در یادگیری و اجرای سماع هستند. ارزشمندترین مراسم برگرفته از مجلس اربعین است. ژانرهای موسیقایی نفسلر و سماع در آیینها از نظر کارکرد و محتوا شبیه به “دئیشلر” در ترکیه است، با این تفاوت که اصلاحاتی در لحن آنان صورت گرفته است. اگرچه این مجالس و مناسک هنوز عموماً در منازل شخصی و در خانههای بزرگان مذهبی برگزار میشود، اما در مواردی هم این گونه مجالس در نمازخانههای نوساز در کنار معابد مقسین نیز برگزار میشوند. در این گونه مراسم، قربانی حیوانات به عنوان مراسم نذری به نشانه احترام به ساکنان بابایی از روستاهای مختلط سنی، بابایی و بکتاشی نیز صورت می گیرد. فعالیتهای آیینی و بازدید از مقبره قدیس های بکتاشی از جمله این فعالیت است که حدود سی نفر از جمله بابا و یک ذاکر را شامل می شود. برای ورود به قلمرو مقبره ساده مستطیل شکل با پرترههای قاببندیشده و خوشنویسیها، حرکات آیینی مختلفی (با عنوان نیاز) لازم است. کسانی که در “محافل محبت” شرکت می کنند بین پنجاه تا هفتاد و پنج سال سن دارند که سال ها با هم در این مراسم شرکت کرده اند. زنان در سمت راست و مردان در سمت چپ بابا می نشینند.
نتیجهگیری
این نوشتار نشان میدهد که علیرغم جهتگیریهای در حال تغییر و پیچیده در علوییسم- بکتاشیسم به معنای وسیع، فراملی و روستایی/شهری آن، جوهر اعتقادی این نظام هنوز از طریق نماد و سلسله مراتب در مراسم مذهبی محصور شدهاست. “عادات و رفتار” در چنین روابطی از «تحرکی جمعی» در یک فرایند ظاهراً نمایشی ایجاد شود؛ و آن هم فضایی است که به عنوان پناهگاهی در دنیای بیرون عمل میکند. در این روند، وظایف آیینی مرشد یا بابا، دستیاران تشریفاتی، سماع گردانها و ذاکرها به میراث فرقه منتقل میشوند. این مؤلفهها، همه عناصری ضروری در تقدسسازی و زیباییشناسی فضا، تجدید و بازنگری دینداری و همبستگی در الهامبخشی معنوی و هویت فرهنگی هستند. یک چنین فرهنگی که بر پایه فعالیتهای ذاکرین در شکل دهی، پیوند دادن و پیشبرد آگاهی جمعی در میان علویان بکتاشی اتفاق میافتد، با مسئله “جمعی” آنان نیز پیوستگی دارد. این شکل از فعالیت “جمعی” در محیطی صمیمی در مراسم روستایی با ساختارهای ساده در بافت اجتماعی بلغارستان برگزار میشوند. در مقابل، بافت فضاهای شهری در ترکیه متفاوت است، زیرا از نگاه قومی شهر جایی است که عقلانیت اجتماعی و استاندارسازی خود را دارد. این تفاوت در کنار برخی امور سنی سازی و ابهام زدایی در ترکیه موجب میشود که علویان را در دایره اسلام تسنن قرار دهند.