کتاب «موسیقی، صدا و معماری در اسلام»[i] در سال ۲۰۱۸ از جانب انتشارات دانشگاه تگزاس منتشر شد. نویسندگان این کتاب میشل فریشکف و فردریکو اسپینتی هستند که در شش فصل گزارش هایی از سرزمین های جغرافیایی مختلف مدون کردهاند. این مجموعه، با رویکردی میان رشتهای روابط چندگانه موسیقی، صدا و معماری را از نظر اجتماعی در فرهنگ مسلمانان و همچنین با نگرشی تاریخی، و معاصر بررسی میکند. هدف آن درک بیشتری از تجربیات موسیقی/ شنیداری و هم درک بهتر از فضای معماری است. نکته در خور توجه، بهرهگیری از پژوهشگران و متخصصین رشتههای مختلف و همگرایی تفکر ایشان در راستای این موضوع میباشد. دیدگاههای ارائه شده در این نوشتار، از رشتههای اتنوموزیکولوژی، انسان شناسی، تاریخ هنر، معماری، تاریخ معماری، مطالعات دینی و مطالعات اسلامی است. نوشته پیشرو، ترجمه و تلخیص پارههایی از این کتاب است.
لازم است اشاره شود، با گسترش سرزمینهای عثمانی به شبه جزیره بالکان در زمان سلطان سلیمان قانونی (۱۴۹۴ – ۱۵۶۶)، اسلام نیز در این شبه جزیره رو به گسترش نهاد. با گسترش اسلام، انواع آیین های عرفانی و صوفیانه مانند بکتاشی، علوی، بابایی و قزلباشی، به صورتها و تجمعهای متفاوت در میان این مردمان رو به فزونی رفت. در مراسم آیینی این گروهها، گذشته از برگزاری امور دینی، اشعار، آواز واجرای ساز در بناهای مخصوص این آیینها، از مؤلفه های مهم سنت در این مراسم میباشد.
شروع این نوشتار با چند پرسش آغاز میشود. اول این که، آیا مناسک مسلمانان به معماری خاص نیاز دارد؟ آیا مواجه با کلمات مقدس در شعر و نثر، به ویژه زمانی که با عنصر موسیقی همراه میشوند، دارای اهمیت هستند؟ آیا مواردی وجود دارد که مسلمانان مجبور به نامگذاری فضا از طریق اعمال مذهبی شوند؟ چگونه یک فرهنگ مشترک میتواند به مثابۀ عاملی برای یکپارچهسازی جمعیت یا مردمان دور از وطن[ii] نقش مهمی ایفا کند؟
این پرسشها را میتوان در مورد مناسک عبادی علوی- بکتاشی بلغارستان نیز مطرح کرد. این آیینها در خانههای مناطق روستایی به صورت مخفیانه و به منظور دوری از افراد غریبه برگزار میشوند.برداشت دولت سنیگرای عثمانی امروزه چنین آیینهایی را به عنوان «آیین جم[iii]» و یا بهطور خلاصه، به عنوان «جم» میشناسد. چنین مراسم دینی در بافتهای شهری در سازههای تازه ساخته شده و مراکز فرهنگی نیز قابل اجرا هستند. دولت ترکیه تاکید دارد که این گونه مراسم و نمایشها در ساختارهای شهری و نهادهای فرهنگی برگزار شوند و همچنین دولت ترکیه، آنها را به عنوان یک جامعه متمایز به رسمیت نمیشناسد.
این نوشته از منابع پژوهشی قومنگاری در حوزۀ گستردهای از ترکیه، بلغارستان و کانادا و از طریق جمعبندی مجدد در مطالعۀ علویان ترک و بکتاشی و تا حدی بکتاشی – بابایی بلغاری، انجام شده است. بررسی هویت این مراسم مقدس و فضاهای آیینی آن هم درون یک فضای متغیر اجتماعی- سیاسی، علوی – بکتاشی صورت گرفته که میتوان از جنبههای مختلف روششناسی یاری جست و از این جنبه تحلیل درستی از سیاست فضای مقدس به دست آورد و به رمزگشایی نمادها پرداخت.
پویایی در موقعیت سلسله مراتب و آیین شرکت کنندگان در چنین فضاهایی بسیاردر خور توجه است. در اینجا، بیان شاعرانه- موسیقی با سازی معروف چون باغلاما[iv] (که به آن تلی کوران گفته می شود)، نقش اساسی دارد. همراه مراسم مقدس، (سماع) و شعرهای عرفانی نیز اجرا میشود. ترانه عبادی که به آن «نفسلر»[v] میگویند توسط بکتاشیهای ترک و جوامع مرتبط در بلغارستان خوانده میشود. این شعرها همچنین با ظرایف نمادین آموزههای معنوی و نقش کلامی آنها با نظام اعتقادی دراویش بکتاشی در یک راستا است و بر ارزشها و اخلاق جوامع قزلباش- علوی (ترکمنها و کردها) و بکتاشیها در تراکیه اروپایی، و باباییها، قزلباش، و بکتاشیها در شرق بالکان همگاهنگی دارند.
علویان
علویان را به بهترین وجه میتوان به عنوان جوامع اجتماعی مذهبی روستاییان قدیمی، غیر متعارف و درون همسری، در شبه جریزه بالکان تعریف کرد که از نظر تاریخی باعنوان قزلباش [vi]از آنها یاد میشود. آنان در سدۀ بیستم شروع به اشتراک هویتی بنام علویگری کردند. علویان که از دیدد اهل سنت در اعمال خود هترودوکسی (heterodox)[vii]هستند، یعنی جهان بینی خود را از اسلام دوازده امامی شیعی، تصوف (برگرفته از ارتباط نزدیک با فرقه دراویشی بکتاشی) و سنتهای پیش از اسلام که به اعمال و عقاید شمنیستی آسیای مرکزی هستند، بازگرفتهاند. آنان نسبت به خاندان پیامبر (اهل بیت) احترام ویژهای قائلاند و به تبع، از امامان شیعه دوازده امامی که از طریق ولایت به دوستی امام علی(ع) و دشمنی با دشمنان وی باور دارند.
عقاید بکتاشی
تفاوت علویان با بکتاشیان در این است که عضویت در جامعه یک حق تولد به حساب میآید. از سوی دیگر، عضویت در فرقه دراویش بکتاشی برای هر فردی در جامعه که بنابر تعهدات و فعالیتهای آیینی گوناگونی تعریف میشود که با نظارت مرشد مذهبی یا دده تعیین و توسط فرد انجام میپذیرد.
جوامع علوی دارای یک پیر یا مرشد میباشند که از تبار یا کاست مشخصی [viii]میآیند. این مرشدین یا راهنمایان مذهبی، نه تنها مجالس آیینی رسمی بنام «آیین جم» («یا آیین محبت جم» \ جمع) را رهبری میکنند، بلکه در موارد درگیری و رفتارهای غیراخلاقی به عنوان «مدیر وجدان» یا میانجی و قاضی نیز عمل میکنند.
علویت و بکتاشیسم دارای ریشههای مشترک، مانند وابستگی به یک «نسب» مقدس، مجموعۀ مشابهی از اشعار عرفانی و یک نظام اعتقادی هستند که ویژگیهای زیربنایی از حروفی (حروفیه \ اسرار هستی را در بطن درک حروف می دانند) را در بر میگیرد. نظامهای اعتقادی دینی و انسان دوستانه و قواعد رفتار اخلاقی نیز برای بکتاشیان و علویان، از آموزههای برجسته آنان است که تاکید بر«دزدی نکردن، دروغ نگفتن و پرهیز از زنا» از جمه دستور العملهای مهم دینی آنان است.
در مورد خاستگاه فرهنگ بیانی علوی، موسیقی و شعر و سرود، به درک عمیق تر از چگونگی یادآوری، تقویت و تجسم میراث علوی در فضای مقدس از طریق تخصص و مشارکت آگاهانه متخصصان آیینی اولیه، نقش مهمی دارد و به همبستگی آنان کمک میکند. دده و ذاکر (متخصص موسیقی آیینی) و از طریق ساختار، پویایی و زیباییشناسی آیینها در تحلیل مسائل اصلی کمک میکند. این کمک شامل دو نمونه اصلی است که برگرفته از دادههای قومنگاری در سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۳ جمعآوری شدهاند.
در جستوجوی منشأ: شمنها، عارفان، ذاکرها وسازها[ix]
شواهد قومنگاری از فرهنگ علوی- بکتاشی حاکی از این است که ریشههای این فرهنگ متعلق به باور شمنیسم فرهنگ قبیلههای اوغوز و ترکمن میباشد. موسیقی و شعر نوازندگان در آسیای مرکزی نشان از ریشه شمنیزم دارد. کنار هم قرارگرفتن زنان و مردان در مراسم با موسیقی و رقص، نوشیدن مسکرات و قربانی کردن حیوانات شباهت های آنها را برما پررنگ تر میکند. نمونه دیگر از این مشابهت، سفرهای خلسه آور شمن های این مراسم را پلی میان زندگی و مرگ می دانند و این سفر میسر نمیشود مگر با راهنماییهای یک رهبرمعنوی، که افراد گروه به طور نمادین پیش از مرگ می میرند[x]و سپس با پیروی از «مسیر» صوفیانه و عبور از «چهار دروازه»[xi] دوباره متولد میشوند. این مراحل با قانون الهی اسلام تحت عنوان شریعت شروع میشود و با تجربه بی واسطه بنام حقیقت به اوج خود میرسد، مطابقت دارد[xii].برخی از محققان براین باورند که شمنها و درویشهای سرگردان با هم مرتبط بودهاند و تمایلشان به آیینها و موسیقی، حرکت، و حالتهای آگاهی در طی سالیان تغییریافته و به مردان مقدس تبدیل شدهاند. این امور، شمن ها، ذاکرها و مرشدها یا دده ها را به هم پیوند میدهند. نکته درخور توجه این که بسیاری از مرشدهای علوی و ذاکرها نیز از عاشیق بوده یا هستند. یکی از ملزمات علویگری، ساز، سوز و محبت با حلقهای صمیمی و با ارواح خویشاوند سهیم شدهاست.
برای علویان، باغلاما یا ساز، نماد قدرتمند هویت و عقیده گروهی است. این نماد انسان نما از امام علی(ع) و اصول ایمان برگرفته شدهاست. کوک معمول در این ساز علوی (لا – ر – می) در بافت چند صدایی و با حرکت در یک چهارم موازی است. کوکها، کم و بیش، همانند تکنیکهای نوازندگی ساز چگور ترکی، با دوتار ترکمن و بخشیهای کرد همخوانی دارد. کسانی از مردمان ترکمنستان و خراسان ایران تا شمال ازبکستان و حتی نوازندگان کرد اهل حق در ایران و عراق این نکته را یادآورمیشوند که میراثی مشترک میان همه آنها وجود دارد. یکی از این مشخصهها، نواختن با دست باز و نوک انگشتان (“پارماکلا”) [xiii] و کندن سیم ساز است که در میان علویان و سایر نوازندگان منطقه از آنها به عنوان شلپه و پنجه از آن یاد میکنند.[xiv]
عارف بکتاشی قرن پانزدهم، کایگوسوز ابدال[xv]، در شعر خود به سازی با دو سیم (ایکی تلی ساز) و به قوپوز اشاره می کند که به عنوان جد ساز باغلاما در ترکیه جایگاه مهمی دارد. آثاری از این ساز کاسه ای با دو سیم کوک شده در دست است که به طور هماهنگ، به فاصله یک چهارم سیم اشاره کردهاست.این کوک امروزه هم در آناتولی یافت میشود و توسط عاشیق نسیمی چیمن[xvi] متوفی۱۹۹۳ میلادی از علویان قرن بیستم که به همین ترتیب کوک میشده است.
سرودههای آیینی علوی- بکتاشی
اشعار بکتاشیان علوی با ادبیات درویشی قرن چهاردهم و مضامین آن از زندگی درویشی، تجربه عرفانی و احترام به قدیسان بکتاشی و به گروه های بکتاشیان اولیه باز میگردد. این گروهها، بسیاری از جنبههای جریان اصلی جامعه و آداب و رسوم آن را کنار گذاشتند و عشق فوقالعادهای به امام علی (ع) نشان میدادهاند. نمونههای اشعاری که هنوز توسط بکتاشی ها در بلغارستان خوانده میشود، از اشعار عارف معروف آن «کایگوسوز ابدال» شاعر قرن چهاردهم و پانزدهم است که با راهنمایی معنوی و احترام به عبدالموسی، دیگر قدیس مهم بکتاشی سروده است، و در دست میباشد. این اشعار اکنون هم در محافل «جمع محبت» آنان با ساز، اجرا و خوانده میشوند.
تشیع اولیه، شاه اسماعیل صفوی و ارتباط با قزلباش
در نوشته پیشین اشاره کردیم که با ورود سپاهیان عثمانی در دوران سلطان سلیمان قانونی (۱۴۹۴- ۱۵۶۶) به شبه جزیره بالکان، اسلام در این سرزمینها گسترش یافت. با گسترش اسلام، آیینهای عرفانی از بکتاشی و دراویش عرفانی، قزلباش، بابایی و علوی، همراه با مناسک و آیین اجراهای مخصوص به خود با سازها، مخصوصاً ساز دوتار و باغلاما در مکان ویژه، صورتهای گسترده ای به خود گرفت. در این میان، گسترش آیینهای قزلباش، که در آن زمان وابسته به سلسله صفویان در ایران بود، پرسشی بحثانگیز است، زیرا این عقاید با دیدگاه عثمانیها، در تعارض بود و حال این تعارض چگونه در شبه جزیره بالکان به مقاومت پرداخته است، پرسشی است تاریخی فرهنگی که به تبعید عده ای از قزلباشهای صفوی آن دوران به این سرزمین مربوط میشود.
پیامهای شیعی در اشعار شاه اسماعیل صفوی (متوفی ۱۵۲۴ م)، که با نام مستعار ختایی یافت میشود، دارای مضامینی مشخص است که برای سنیهای عثمانی مهم است. بیتهای شاه اسماعیل، بخشهایی از نسخه شیخ صفی و بعدها امام جعفر(ع) از کتاب مقدس علویان معروف به «بویرک» همراه با اصول عقاید دینی (ارکان) را بیان میکند. این اشعار سرودهایی به افتخار دوازده امام شیعه هستند که در زمان علویان خوانده میشود.
در یکی از اشعار ختایی (شاه اسماعیل صوفی)، او به حامیان قزلباش خود یادآوری میکند که راه راستین، راه محمد و علی(ع) است که منابع معرفت ظاهری و باطنی هستند. وی، همچنین اخطاری به دنبال آن دارد که افراد را به شدت از همراهی با یزید منع میکند، و هشدار لعن و نفرین را به آنها میدهد. چرا که او را مسئول کشته شدن فرزند امام علی (ع) یعنی امام حسین (ع) می داند. اشعار او یادآور واقعه کربلا در سال ۶۸۰ میلادی است. وی همچنین به سلطان سلیم عثمانی که در برابر تلاشهای اسماعیل برای جمعآوری نوکیشان در میان جمعیت ترکمن در آناتولی اشاره میکند.
ادامه دارد…