اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران علی‌رضا اردبیلی
    جذابیت ابژه گناه‌آلود حزب توده ایران در کتاب از بازگشت تا اعدام: شیوا فرهمند راد به فاصله اندکی بعداز کتاب قبلی خود به نام “وحدت نافرجام” اثر جدید خود به نام “از بازگشت تا اعدام، حزب توده ایران[۱] و انقلاب ۱۳۵۷” را منتشر
  • تاریخ‌نگاری فمینیستی آزاده بی‌زارگیتی
    استفانی رئول* و کیتلین سی. هامل*، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی: تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات
  • روایت منصفانهٔ تاریخ؛ تحلیلی کم‌سابقه در فضای فکری ایران
    محمدرضاشاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمان‌بندی مناسبی نداشت. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر
  • استبداد شاه عامل اصلی انقلاب بود
    «دکتر همایون کاتوزیان» نامی آشنا و البته صاحب‌نظر در چند قلمرو محسوب می‌شود. از قلمرو ادبیات کلاسیک و نوین تا علم اقتصاد و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه تاریخ معاصر و همچنین صاحب‌نام در قلمرو
اقتصاد

مقدمه: چالش بزرگ هزاره سوم: در جهانی که بحران آب نه تنها یک مسئله محیط زیستی، بلکه تعیین‌کننده سرنوشت جوامع و تمدن‌هاست، ایران امروز در خط مقدم این چالش ایستاده است. از خشکسالی‌های مکرر گرفته تا سوءمدیریت منابع، از نابودی تالاب‌ها تا مهاجرت‌های اقلیمی، پرسش اصلی این است که آیا هنوز فرصتی برای رقم زدن آینده‌ای پایدار برای نسل‌های بعدی وجود دارد؟

دکتر کاوه مدنی، رئیس مؤسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد و یکی از برجسته‌ترین متخصصان آب و محیط زیست در عرصه بین‌المللی، با سال‌ها تجربه در پژوهش، سیاست‌گذاری و دیپلماسی آب، بر پیوند میان علم، جامعه و تصمیم‌گیری تأکید می‌کند. او وضعیت کنونی ایران را محصول «ورشکستگی آبی» می‌داند که ریشه‌های عمیقی در توسعه ناپایدار کشور دارد. به گفته او، اگرچه کمبود آب در ایران موضوع جدیدی نیست و این سرزمین به طور ذاتی یکی از کشورهای کم‌آب جهان و خشک و نیمه‌خشک خاورمیانه است که نیاکان ما در طول تاریخ با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند، اما مدل توسعه‌ای که ایران در پیش گرفته، این وضعیت ذاتی را به یک بحران شدید و پایدار تبدیل کرده است.

این مقاله بر اساس دیدگاه‌های دکتر کاوه مدنی، به بررسی ریشه‌های اصلی بحران آب در ایران، تمایز آن با تغییرات اقلیمی، آسیب‌شناسی رویکرد کنونی و ارائه راهکارهای احتمالی برای برون‌رفت از این چالش می‌پردازد.

ریشه‌های بحران: جمعیت و کشاورزی ناکارآمد

دکتر مدنی ریشه‌های اصلی بحران آب در ایران را در سه محور کلی دسته‌بندی می‌کند که شامل رشد جمعیت و توزیع نامتوازن آن، کشاورزی ناکارآمد و سوءمدیریت منابع است.

۱. رشد سریع و توزیع نامتوازن جمعیت: جمعیت ایران در دو دهه پس از انقلاب رشد سریعی را تجربه کرد و تقریباً دو برابر شد. این رشد تا حدی ناشی از بهبود وضعیت بهداشت و افزایش امید به زندگی بود. اما آنچه که این رشد را به یک مشکل جدی برای منابع آب تبدیل کرد، توزیع جغرافیایی نامتوازن این جمعیت در پهنه ایران بود. به جای توسعه متوازن شهرهای کوچک، جمعیت عمدتاً به چند کلان‌شهر بزرگ سرازیر شد که مشکلات عدیده‌ای از جمله وضعیت کنونی تهران را رقم زده است. اگر به سرانه آب موجود نگاه کنیم، شاید وضعیت به تنهایی بد نبود، اما تمرکز جمعیت در مناطق خاص، فشار عظیمی بر منابع آب محلی وارد کرد که خود گویای توسعه ناپایدار است.

۲. کشاورزی ناکارآمد و مصرف بی‌رویه: بخش کشاورزی ایران از لحاظ بازده اقتصادی حرف چندانی برای گفتن ندارد و عمدتاً متکی بر یارانه‌ها و سوبسیدهای حاصل از فروش نفت بوده است. هدف اصلی این تزریق مالی، اشتغال‌زایی و بهبود وضعیت معیشتی کشاورزان بوده است. شعار خودکفایی غذایی پس از انقلاب، به ویژه در تولید محصولاتی مانند گندم، نیز به این روند دامن زد. این ایده که از غرب مستقل بمانیم و غذای خود را تأمین کنیم، پیش از انقلاب نیز وجود داشت و حتی در سایر کشورهای نفتی منطقه که تحت تحریم یا جنگ نبودند نیز مسیر مشابهی طی شد. حاکمان این کشورها تصور می‌کردند که با درآمد نفت و گاز می‌توانند مشکل آب را پوشش داده یا حتی آن را رفع کنند، اما این رویکرد پاسخگو نبوده است.

در نتیجه این سیاست‌ها، کشاورزی ایران به یک بخش ناکارا تبدیل شده که سهم کمی در تولید ناخالص ملی دارد، اما از نظر استراتژیک برای حفظ اشتغال جمعیت روستایی (که امروز به کمتر از ۳۰ درصد رسیده) بسیار ارزشمند است. این روند نه تنها به خودکفایی نرسید، بلکه باعث تخریب آب و خاک کشور شد. اصلاحات ارضی و سیاست‌های حمایتی کوتاه‌مدت، به کوچک‌تر شدن اراضی کشاورزی و کاهش بازدهی این بخش انجامید، در حالی که کشاورزی صنعتی به آن صورت رونق نیافت. در نتیجه، کشاورز ایرانی به جای تبدیل شدن به یک تولیدکننده صنعتی، به یک «کشاورز مستضعف» تبدیل شد که نگاه حکومت همواره به او نگاه حمایتی بوده است. این وضعیت در تضاد با کشاورزی صنعتی و کارآمد در کشورهایی مانند آمریکا یا سوئیس است.

ریشه‌های بحران: سوءمدیریت و تأثیر تغییرات اقلیمی

۳. سوءمدیریت در ابعاد کلان و خرد: سوءمدیریت نه تنها در بخش آب، بلکه در عرصه‌های کلان‌تری که حتی به حوزه وزارت نیرو یا جهاد کشاورزی مربوط نمی‌شود، ریشه دارد. سازمان برنامه و بودجه، برنامه‌های توسعه‌ای کشور و نهادهای مختلفی که رسانه‌ها کمتر به آن‌ها می‌پردازند، همگی در این سوءمدیریت نقش داشته‌اند. خطای استراتژیک و راهبردی این بوده که آب به عنوان یک عامل محدودکننده توسعه در نظر گرفته نشده است. بسیاری از حاکمان در خاورمیانه و نقاط دیگر دنیا، آب را به عنوان یک محدودیت برای توسعه نمی‌بینند.

تغییرات اقلیمی: تشدیدکننده نه عامل اصلی دکتر مدنی تأکید می‌کند که در هر مشکلی (مانند سیل، آتش‌سوزی یا کمبود آب) در هر کجای جهان، یک بخش آن به عوامل طبیعی مربوط می‌شود، اما عامل اصلی و پاسخگو، حاکم و مدیران هستند. این مشکلات یک‌شبه به وجود نیامده‌اند و قابل پیش‌بینی نبوده‌اند. او این وضعیت را به بیماری تشبیه می‌کند: اگر فردی ۴۰-۵۰ سال به سلامتی خود بی‌توجه باشد، ممکن است یک آنفولانزا او را از پای درآورد؛ در اینجا آنفولانزا عامل مرگ نیست، بلکه تشدیدکننده وضعیت بحرانی فرد است.

ایران نیز به طور ذاتی کمبود آب داشته و خشک بوده است، اما مدل توسعه‌ای که بدون در نظر گرفتن محدودیت‌ها طی شده، وضعیت را بدتر کرده است. تغییرات اقلیمی جهانی، گرمایش زمین، خشکسالی‌های طولانی‌تر و شدیدتر و سیل‌ها، همگی وضعیت را تسریع و تشدید کرده‌اند. به قول او، “خانه روی آتش بود، یک آتش زیر خاکستر وجود داشت، حالا بنزین دارد می‌ریزد طبیعت در اثر تغییرات اقلیمی روی آن موضوع”. خشکسالی و سیل پدیده‌های جدیدی در جهان یا ایران نیستند؛ آن‌ها همیشه وجود داشته و خواهند داشت. این انسان است که باید یاد بگیرد با این پدیده‌ها خود را تطبیق دهد و وقتی سازگار نمی‌شود، با پیامدهای آن روبرو می‌گردد.

مدیران گاهی اوقات تغییرات اقلیمی را بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت خود قرار می‌دهند. دکتر مدنی اشاره می‌کند که عوامل منطقه‌ای و تصمیمات انسانی در اکثر موارد، اثرات پررنگ‌تری از مؤلفه‌های جهانی دارند. برای مثال، مشکلات تهران مانند ترافیک، تراکم جمعیت، آلودگی هوا یا کمبود برق و گاز، نمی‌تواند صرفاً به گرمایش زمین مرتبط باشد؛ این‌ها نشان‌دهنده مشکلات تصمیم‌گیری و سوءمدیریت هستند.

نمونه دریاچه ارومیه: شاهدی بر سوءمدیریت

وضعیت دریاچه ارومیه نمونه بارزی از نقش سوءمدیریت در بحران آب ایران است. دکتر مدنی می‌پرسد: “آیا کسی منکر خشکسالی و تفاوت در آورد آب است؟ نه خیر.” اما وقتی با سدسازی، تعادل اکولوژیکی منطقه به هم خورد، اتفاقی مشابه آنچه در دریای آرال در شوروی سابق یا دریاچه سالت لیک در یوتا آمریکا افتاد، رخ داد. قطع یا کاهش آب ورودی به یک تالاب، نهایتاً منجر به مشکل می‌شود؛ افزایش دما و تبخیر نیز سرعت این انهدام را تسریع می‌کند.

او به تجربه ستاد احیای دریاچه ارومیه اشاره می‌کند که با وجود همه انتقادات، تا حدی توانسته بود وضعیت را کنترل کند. اما پس از انحلال این ستاد و واگذاری مسئولیت به استان‌ها در دولت سیزدهم، دریاچه ارومیه به بدترین وضعیت خود رسید، آن هم در زمان ریاست جمهوری که نماینده تبریز و متولد آذربایجان غربی بود. این موضوع به وضوح نشان می‌دهد که مدیریت تأثیرگذار است و حتی یک سیستم ناقص نیز می‌تواند نتایجی داشته باشد که با حذف آن، وضعیت به سرعت رو به وخامت می‌گذارد.

این معضل تنها به دریاچه ارومیه محدود نمی‌شود؛ تالاب انزلی، پریشان، بختگان، و گاومیشی نیز وضعیت مشابهی دارند. حتی در استان‌های پرآب مانند مازندران و گیلان نیز خشکسالی و مشکلات زیست‌محیطی ایجاد شده است. این نشان می‌دهد که مشکل، کمبود ذاتی آب نیست، بلکه مشکل برنامه‌ریزی و مدل توسعه‌ای است که در همه عرصه‌ها ناپایدار عمل کرده است. وجود منابع انرژی مانند نفت و گاز، باعث شده تا ایران بی‌محابا هزینه کرده و مشکلات را نادیده بگیرد، اما بالاخره طبیعت پاسخ می‌دهد.

ورشکستگی آبی: تمایز با کمبود فیزیکی و اقتصادی آب

دکتر مدنی به تمایز میان انواع کمبود آب اشاره می‌کند:

  • کمبود فیزیکی آب: وضعیتی است که ایران با آن روبرو است؛ آنقدر آب برداشت شده که آبی نمانده است.
  • کمبود اقتصادی آب: وضعیتی که در برخی کشورهای آفریقایی یا آمریکای جنوبی دیده می‌شود که آب فراوان است اما به دلیل فقدان زیرساخت و سرمایه‌گذاری، مردم دسترسی به آب ندارند. ایران از نظر زیرساخت مشکلی نداشته و حتی زیرساخت‌های زیادی تولید کرده است، که بخشی از آن ناشی از غرور ملی برای سدسازی و بخشی دیگر مربوط به منافع پیمانکاران و مشاوران بوده است.

مدل توسعه‌ای که ایران در پیش گرفته، در ابتدا شبیه مسیر توسعه‌یافته در غرب (مانند آمریکا) بوده است؛ تفکری که با ایجاد زیرساخت‌ها، سدسازی، انتقال آب و حفر چاه‌ها، می‌توان آب را مهار کرد. این تفکر، حتی آبی که در رودخانه می‌ماند یا به محیط زیست کمک می‌کند را “مصرف به صرفه” نمی‌داند و معتقد است آب نباید “تلف” شود یا به اقیانوس بریزد. این همان تفکری است که در مورد دریاچه ارومیه و بسیاری نقاط دیگر کشور وجود داشته و به مشکلات امروز انجامیده است.

تکنولوژی: شمشیری دو لبه

دکتر مدنی بر این باور است که تکیه بیش از حد به تکنولوژی، خود یک مشکل است. او منکر ارزش و اهمیت تکنولوژی نیست و حتی تأکید می‌کند که کشوری که موشک تولید می‌کند، آب شیرین‌کن برایش کار دشواری نیست. او یادآور می‌شود که بسیاری از پیشرفت‌ها مانند تصفیه آب و سدسازی، برای بهبود زندگی و سلامت انسان‌ها ضروری بوده‌اند. اما مسئله این است که تکنولوژی باید هوشمندانه و در زمان و مکان درست به کار گرفته شود.

برای مثال، شیرین کردن آب برای مناطق ساحلی که فاقد آب آشامیدنی هستند، یک ضرورت است. اما شیرین کردن آب برای شهرهایی مانند مشهد یا اصفهان، در حالی که مردم زابل و سیستان و بلوچستان تشنه‌اند، یک اشتباه بزرگ در مسیر توسعه است. او تکنولوژی را به چاقو تشبیه می‌کند: چاقو در دست جراح می‌تواند جان بیمار را نجات دهد، اما در دست قاتل می‌تواند جان بگیرد. تکنولوژی خوب است، اما استفاده درست از آن مهم است.

توهم اینکه یک تکنولوژی خارق‌العاده می‌تواند ایران را نجات دهد، خطای بزرگی است. کشورهایی مانند کالیفرنیا و اسرائیل نیز که به تکنولوژی‌های پیشرفته دسترسی دارند، همچنان با مشکل آب مواجه‌اند. بنابراین، مسائل ایران از جنس مسائل تکنولوژیکی یا مهندسی نیستند، بلکه مسائل راهبردی و مدیریتی هستند. هیچ راه حلی برای بحران آب بدون استفاده از فناوری وجود ندارد، اما مدیری که صرفاً با تکنولوژی به دنبال حل مسئله باشد، همان بلایی سرش می‌آید که سر ایران و بسیاری کشورهای دیگر آمده است.

اقدامات اولویت‌دار: از شفافیت تا تغییر مدل اقتصادی

اگر دکتر مدنی امروز با اختیار کامل، متولی آب ایران بود، اقدامات خود را در دو دسته کوتاه‌مدت (اورژانسی) و بلندمدت (بنیادین) اولویت‌بندی می‌کرد:

۱. مدیریت اورژانسی و بحران (کوتاه‌مدت): مهمترین اقدام در شرایط اورژانسی، شفافیت و ایجاد اعتماد عمومی است. او با مقایسه بحران آب با بحران کووید-۱۹، تأکید می‌کند که باید هر روز اطلاعات دقیقی از وضعیت منابع آب (مانند ذخایر تهران) به مردم ارائه شود. همزمان، اقداماتی برای القای جدیت موضوع به مردم انجام شود، مانند توقف آبیاری فضاهای سبز غیرضروری، تعطیلی استخرها و ایجاد حس همراهی مردم. به گفته او، بدون همراهی مردم، هیچ دولتی قادر به مدیریت بحران نیست. نمونه‌هایی مانند کیپ‌تاون آفریقای جنوبی نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با مشارکت مردم از چنین بحران‌هایی عبور کرد.

۲. راهکارهای بلندمدت و بنیادین: از نظر دکتر مدنی، بحران آب ایران بیش از پیش به ضعف اقتصاد کشور گره خورده است. اقتصاد مقاومتی، فشار عظیمی بر منابع طبیعی (آب، خاک، جنگل‌ها، معادن، نفت و گاز) وارد می‌کند. برای تضمین اشتغال، به ویژه در بخش کشاورزی و جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهرها (که می‌تواند تهدید امنیتی ایجاد کند)، منابع به شکلی بی‌رویه مصرف می‌شوند. این رویکرد، دغدغه‌هایی مانند محیط زیست را به حاشیه می‌راند و اولویت را به بقا در کوتاه‌مدت می‌دهد.

الف. تنوع اقتصادی و خروج از وابستگی کشاورزی: کلید حل مشکل، شکوفایی و تنوع اقتصادی است. به جای تعطیلی ناگهانی کشاورزی، باید کشاورزان را با ایجاد فرصت‌های شغلی جایگزین در بخش‌های صنعت و خدمات توانمند کرد. این اقدام می‌تواند به صنعتی‌سازی کشاورزی، تجمیع اراضی و استفاده از مکانیزم‌های اقتصادی صحیح منجر شود. تا زمانی که این تنوع اقتصادی ایجاد نشود، مشکل آب حل نخواهد شد و تحریم‌ها نیز این وضعیت را پیچیده‌تر کرده‌اند.

ب. بازتعریف مسیر توسعه و پذیرش ورشکستگی: ایران نیاز به تغییر مسیر توسعه دارد. این به معنای عدم توسعه در مناطق پر آب و تمرکز بر توسعه در نوار ساحلی (مانند جنوب کشور) است. چنین تصمیمی نیازمند جرأت سیاسی و پرداخت هزینه سیاسی است. مهمتر از همه، ایران باید ورشکستگی آبی خود را بپذیرد. ناترازی صرفاً یک عدم تعادل موقت نیست، بلکه ورشکستگی به معنای خسارات پایدار و غیرقابل برگشت در کوتاه‌مدت است. پذیرش ورشکستگی، اولین گام برای کاهش مصرف و تغییر رویکرد از صرفاً وام گرفتن و اجرای پروژه‌های جدید به مدیریت صحیح و سازگاری با واقعیت جدید است. باید به مردم القا کرد که این وضعیت موقت نیست، بلکه یک وضعیت پایدار و حتی قابل بدتر شدن است.

ج. سرمایه‌گذاری در رفاه روستایی: سهم بخش کشاورزی در مصرف آب در جهان (حدود ۷۰٪ در کشورهای در حال توسعه) بالاست. در ایران نیز این رقم در حدود ۹۰٪ تخمین زده می‌شود، هرچند برخی کارشناسان آن را کمتر می‌دانند. اما دکتر مدنی این بحث را “دعوای زرگری” می‌داند و معتقد است که مهم روند و توانایی کشور در کاهش مصرف و افزایش سهم صنعت و خدمات است. کلید واقعی کمک به ایران، حمایت از جمعیت روستایی و سرمایه‌گذاری در ایجاد رفاه برای آن‌هاست. این کار باعث می‌شود فشار بر منابع آب کاهش یافته و کشاورزی به سمت صنعتی شدن پیش برود.

موانع و چالش‌های تغییر: “حفظ آبرو” و فقدان اعتماد به نفس

دکتر مدنی بر این باور است که یکی از بزرگترین موانع بر سر راه حل بحران آب، عدم تمایل حاکمیت به پذیرش شکست و اعتراف به اشتباه است. این “حفظ ظاهر” و تلاش برای پنهان کردن مشکلات از “دشمن”، وضعیت را بدتر می‌کند. این در حالی است که مشکلات آب و محیط زیست ایران قابل رصد جهانی هستند و پنهان‌کاری بی‌معناست. این رویکرد به معنای نادیده گرفتن واقعیت‌ها و عدم یادگیری از تجربیات دیگران است.

فقدان اعتماد به نفس ملی نیز چالش دیگری است. اصرار بر تقلید از غرب در معماری (مانند هتل اسپیناس پالاس به جای مرمت سازه‌های قدیمی) یا در آداب دیپلماتیک (مانند سرو استیک و پاستا به جای غذاهای اصیل ایرانی)، نشان‌دهنده این فقدان است. این نگرش که “مرگ بر آمریکا” می‌گوییم اما در مدل توسعه‌ای از آن‌ها هم بدتریم، نتیجه‌ای جز شکست ندارد.

سیستم چند پاره و عدم اعتماد به متخصصان نیز مزید بر علت است. وجود نهادهای موازی و تعارض در برنامه‌های توسعه‌ای، همراه با اتهام‌زنی به متخصصان (مانند اتهام جاسوسی به خودش و دیگر فعالان محیط زیست)، باعث فرار مغزها و ناامیدی کارشناسان می‌شود. این وضعیت مانع از آن می‌شود که نخبگان، دانش خود را برای حل مشکلات کشور به کار گیرند.

امید به آینده و راه پیش رو

با وجود همه تلخی‌ها و چالش‌ها، دکتر مدنی تأکید می‌کند که مردم ایران لیاقت زندگی بهتر و رفاه بیشتری دارند. او معتقد است که باید دانش متخصصان، فارغ از گرایش‌های سیاسی، برای بهبود کیفیت زندگی مردم ایران به کار گرفته شود. باید همه حقایق و راهکارها روی میز گذاشته شود تا هر حاکمی، با هر گرایشی، بتواند برای نجات کشور اقدام کند.

او تأکید می‌کند که حل مشکلات ایران یک‌شبه اتفاق نخواهد افتاد و نیازمند عزم ملی و وحدت میان مردم و حاکمان است. این فرایند طولانی، مستلزم پذیرش شکست‌ها، درس گرفتن از اشتباهات گذشته و انتخاب مسیر توسعه‌ای جدید است. تنها با این رویکرد می‌توان امید داشت که ایران در آینده مسیر توسعه‌ای را بپیماید که مایه افتخار باشد و وضعیت مردم بهبود یابد. در غیر این صورت، با هر تأخیر در تصمیمات بزرگ، وضعیت کشور غیرقابل برگشت‌تر و “زمین سوخته‌تر” خواهد شد.

 

print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0272879
Visit Today : 584
Visit Yesterday : 654