بسیاری از آلمانیهای شرقی از تبار اسلاو هستند. باستان شناسی مبتنی بر علم ژنتیک به این نتیجه رسیده است که موجهای مهاجرت در قرون وسطی ردپای بلندمدتی در ژنهای انسانها به جا گذاشتهاست. یوهانس کراوزه (Johannes Krause)، بیوشیمیست، توضیح میدهد که چرا از نظر ژنتیکی «آلمانی» به معنای واقعی وجود ندارد.
کراوزه، ۴۵ ساله، مدیر مؤسسه انسانشناسی تکاملی ماکس پلانک در لایپزیگ است. او با استفاده از DNA استخوانهای باستانی، تاریخ بشریت را مطالعه میکند.
اشپیگل: آقای کراوزه، شما درباره تاریخ ژنتیکی اروپا تحقیق میکنید. برای این کار، شما DNA را از استخوانهای باستانی استخراج و آن را با DNA انسانهای امروزی مقایسه میکنید. چه چیزی در مورد اجداد ما کشف کردهاید؟
کراوزه: در مطالعه اخیرمان، صدها استخوان متعلق به دوران مهاجرتهای بزرگ از حدود ۴۰۰ تا ۶۰۰ پس از میلاد و پس از آن را بررسی کردیم. متوجه شدیم که در قرن هفتم و هشتم، ترکیب ژنتیکی مردم در بسیاری از نقاط اروپا به طور چشمگیری تغییر کرده است.
اشپیگل: بیش از آنچه در یک مهاجرت انتظار میرود؟
کراوزه: بله. این تغییر ناشی از موج مهاجرت اسلاوهاست که از بلاروس و اوکراین شمالی امروزی در سراسر اروپا گسترش یافتند. تاریخنگاران میدانستند که این سکونتگاههای اسلاوی در اروپا وجود داشتهاند، اما سؤال این بود: آیا مردم با تمام وسایل خود کوچ کردند؟ یا این یک گسترش فرهنگی بود که در آن زبان و سنتها دچار تغییر شدند، اما جمعیت در جای خود باقی ماند؟ اکنون میدانیم: این گروههای اسلاوی واقعاً کوچ کردند و تأثیر بسیار بیشتری بر شجرهنامه ژنتیکی اروپا گذاشتند تا آنچه قبلاً تصور میشد.
اشپیگل: اما این تصور که در دوران مهاجرت، جمعیت های ژنتیکی همگن (homogene) در حرکت بودند، مدتهاست توسط تاریخنویسی رد شده است.
کراوزه: کلمه همگن در اینجا اشتباه است. از نظر ژنتیکی، گروههای کاملاً مشخصی وجود ندارند که بتوان آنها را «آلمانی نژاد» یا «اسلاو نژاد» نامید. اما آنچه ما مشاهده میکنیم، به اصطلاح نوعی امضاء یا ردپای ژنتیکی خاصی است که گروههای مختلف را به هم پیوند میدهد یا از هم جدا میکند.
اشپیگل: مانند کد ژنتیکی یک قوم؟
کراوزه: نه، زیرا «قوم» (Volk) از قبل یک دستهبندی سیاسی را توصیف میکند. ما محققین علم ژنتیک در مورد جمعیتها (Populationen) صحبت میکنیم، یعنی افرادی از یک منطقه و بازه زمانی خاص که ژنهای آنها ویژگیهای خاصی را نشان میدهد و از این رو آنها را به عنوان یک گروه قابل مطالعه میسازد.
اشپیگل: آیا این گمراهکننده نیست که شما از «اسلاوها» به صورت یک گروه یکپارچه صحبت میکنید؟ باستانشناسی و زبانشناسی به ما میگویند که این مردم از نظر زبانی و فرهنگی متنوع بودند.
کراوزه: در پژوهش های ما، اسلاوها در درجه اول به عنوان افرادی تعریف میشوند که به زبانهای اسلاوی صحبت میکنند. البته، این زبانها در گذشته و حال، طیف متنوعی را تشکیل میدهند. در مطالعه ما، استخوانهای به دست آمده از گورستانهای باستانی را بررسی کردیم که باستانشناسان آنها را به طور قطع به فرهنگ اسلاوی نسبت دادهاند. ما DNA این استخوانها را با DNA مردم امروزیِ کشورهای اسلاویزبان مقایسه کردیم و در این فرآیند به همبستگی خاصی رسیدیم که شناخت جدیدی برایمان فراهم کرد.
اشپیگل: چه شناختی؟
کراوزه: بینش ما نشان داد آن تغییرات ژنتیکی که گروههای اسلاوی در اروپای شرقی و مرکزی در اوایل قرون وسطی ایجاد کردند، چقدر گسترده بود. در کشورهایی مانند روسیه، لهستان یا کرواسی، سهم نشانگرهای ژنتیکی اسلاوی در ژنوم مردم هنوز بین۵۰ تا ۸۰ درصد است. اما نکته تعجبآور، سقف بالای این درصد در برخی مناطق آلمان است.
اشپیگل: به چه صورت؟
کراوزه: به طور متوسط، حدود نیمی از ژنوم یک شهروند لایپزیگی (Leipzigers) که چهار نسل اخیرش به این منطقه تعلق دارند، به موج مهاجرت اسلاوها بازمیگردد و نیم دیگر به مهاجران اواخر قرون وسطی که از گروههای آلمانیزبان بودند. در غرب آلمان، سهم ژنتیکی اسلاوها تنها یک رقمِ بسیار اندک زیر ده درصد و بنابراین بسیار پایینتر است. یک خط مرزبندی ژنتیکی واضح در آلمان مرکزی وجود دارد که تقریباً در امتداد رودهای اِلبه و زاله (Elbe and Saale) امتداد مییابد.
اشپیگل: آیا شما ادعا میکنید که بین آلمانیهای شرقی و غربی تفاوت ژنتیکی وجود دارد؟
کراوزه: بله، ژنهای مردم شرق و غرب آلمان متفاوت است. حتی اگر تمام ایالتهای شرقی (آلمان شرقی سابق) را که من نیز از آنجا هستم در نظر بگیریم، میانگین سهم ژنتیکی اسلاوها در ژنوم حدود ۵۰ درصد است، در حالی که همانطور که گفتم در غرب این عدد به مراتب کمتر است. ارائه ارقام دقیقتر برای مناطق خاص دشوار است، زیرا به سادگی دادههای DNA کافی با قابلیت رهگیری مکانی دقیق در اختیار نداریم. اما روند کلی صحت دارد: بسیاری از آلمانیهای شرقی به همان اندازه که در گروههای آلمانیزبان ریشه دارند، از اسلاوها نیز تبار گرفتهاند.
اشپیگل: انسانها از نظر ژنتیکی در بیش از ۹۹.۹ درصد موارد یکسان هستند. آیا واقعاً درصد سهم اسلاوی در ژنوم یک نفر تفاوت عمدهای ایجاد میکند؟
کراوزه: خیر. وقتی از «۵۰ درصد تبار اسلاوی» صحبت میکنیم، به این معنی نیست که DNA در بسیاری از نقاط متفاوت است. این موضوع به مقایسهی نسبتاً معدودی از واریانتها (گونهها) در ژنوم برمیگردد. ژنها برچسب نامی ندارند که روی آنها نوشته شده باشد «اسلاوی» یا «ژرمنی». ما در مورد الگوهای آماری صحبت میکنیم: گونههایی در ساختارهای ژنتیکی خاص که در کشورهای اسلاویزبان امروزی، بیشتر از مثلاً سوئد یا اسپانیا یافت میشوند.
اشپیگل: در آلمان سنت طولانیای از ضدیت با اسلاوها (آنتىاسلاویسم) وجود دارد. آیا مطالعه شما ممکن است به دست گروههای نژادپرست بیفتد و مورد سوء استفاده قرار گیرد؟
کراوزه: انسانها همیشه دلیلی برای تحقیر دیگران پیدا میکنند. رنگ پوست را در نظر بگیرید. ژنتیک نشان میدهد که پوست روشن و تیره به چند گونه معدود در DNA بازمیگردد. و با این وجود، مردم به خاطر رنگ پوستشان دیگران را طرد میکنند. یافتههای ژنتیکی ما ثابت میکند که انسانها از مناطق مختلف از جهت تاریخی به شدت درهم آمیختهاند. این یافتهها توجیهی برای طرد و انزوا فراهم نمیکنند.
اشپیگل: با این وجود، گروههای راستگرا – حتی در آلمان شرقی – اغلب به ریشههای “ژرمنی” خود استناد میکنند. آیا مطالعه شما این خودانگاره را از هم میپاشاند؟
کراوزه: یک فرد ضد اسلاو از آلمان شرقی قطعاً باید خود را مورد بازجویی قرار دهد. کسی که برای مثال از زاکسن (Sachsen) یا تورینگن (Thüringen) میآید و علیه «اسلاوها» تحریک میکند، به احتمال زیاد بخشی از اجداد خود را دشنام میدهد.
یوهانس کراوزه
اشپیگل: همچنین از جهت دیگر این خطر وجود دارد که نتایج شما مورد بهره برداری منفی قرار گیرد. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، با تصور یک ملت بزرگ اسلاوی، جنگ خود برای الحاق سرزمین های جدید علیه اوکراین را توجیه میکند. آیا شما از سوء استفاده از تحقیق خود هراس دارید؟
کراوزه: هر چیزی را میتوان مورد سوء استفاده قرار داد. از نظر واقعی، ما نشان میدهیم که هیچ وحدت اسلاوی وجود ندارد، حتی در روسیه نیز چنین نیست. در داخل مرزهای کنونی دولتی،۵۰ تا ۶۰ زبان صحبت میشود و از نظر ژنتیکی نیز این منطقه همچنان یک منطقه چندملیتی باقی میماند. کسی که در آنجا از یک تبار واحد خیالپردازی میکند، آمیزشهای عظیم را نادیده میگیرد. علاوه بر این، منشاء امضا ها یا نشانه های ژنتیکی اسلاوی که ما شناسایی کردهایم، بیشتر شامل بلاروس و اوکراین شمالی است تا مسکو.
اشپیگل: با این وجود: آیا توهمات قدرت بزرگ روسیه با استناد به تاریخ اسلاوی نمیتواند به زودی تا لایپزیگ هم گسترش یابد؟
کراوزه: در آن صورت کاناداییها نیز باید سیبری را ادعا کنند. در آنجا الگوهای ژنتیکی مشابهی با بومیان شمال آمریکا پیدا میکنیم. چنین ادعاهایی آشکارا بیمعنا خواهد بود. ژنهای تاریخی به سادگی به عنوان استدلالی برای مرزهای کنونی مناسب نیستند. اما حوزه تحقیقاتی ما، باستانشناسی مبتنی بر علم ژنتیک، به درک بهتر تاریخمان و ردیابی حرکتهای مهاجرتی کمک میکند.
اشپیگل: از زمانی که اسلاوها به قلمرو آلمان امروزی گسترش یافتند، اروپا شاهد موجهای مهاجرت بسیاری بوده است. چرا هنوز یک تفاوت ژنتیکی قابل اندازهگیری بین مردم شرق و غرب وجود دارد؟
کراوزه: دلیل اصلی این است که سکونتگاههای اسلاوی در آن زمان به ندرت به غرب آلمان امروزی گسترش یافتند. آنها بر مناطقی شرق رودهای البه و زاله متمرکز بودند: مکلنبورگ-فورپومرن، براندنبورگ، زاکسن، زاکسن- آنهالت و بخشهایی از تورینگن امروزی (Mecklenburg- Vorpommern, Brandenburg, Sachsen, Sachsen-Anhalt, Teile Thüringens).
اشپیگل: آیا آنها در آنجا با مقاومت گروههای ژرمن مواجه نشدند؟
کراوزه: احتمالاً نه. این یک فتح کلاسیک با لشکرکشیهای بزرگ نبود. در جریان فروپاشی امپراتوری روم از قرن چهارم به بعد، بسیاری از گروههای ژرمن به سمت غرب و جنوب حرکت کرده بودند و این منطقه به سختی مسکونی بود. اسلاوها این فضای خالی را پر کردند. اگر حدود سال ۹۰۰ میلادی از زاکسن یا براندنبورگ سفر میکردید، فقط روستاهای اسلاویزبان مییافتید. به ندرت میشد ژرمنها را در آنجا پیدا کرد. تنها در اواخر قرون وسطی بود که مهاجران آلمانیزبان دوباره به این منطقه کوچ کردند.
اشپیگل: اسلاوها چگونه توانستند تا این حد گسترش یابند؟
کراوزه: این یک سؤال کلیدی است که ما فقط پاسخهای جزئی برای آن داریم. دادههای ما به نرخ زاد و ولد فوقالعاده بالا اشاره میکنند – ما توانستیم از طریق گورستانها شجرهنامههایی با نوادگان بسیار بازسازی کنیم. باروری بالا باعث رشد سریع جمعیت میشود.
اشپیگل: تحقیقات شما در مورد اسلاوها همان چیزی را تأیید میکند که بسیاری از مورخان قبلاً بر آن تأکید کردهاند: آلمانیها یک خط سنتی ژرمنی واضح ندارند. چگونه باید خودانگاره خود را تعدیل کنیم؟
کراوزه: ما باید از پیچیدگی ریشه ژنتیکی خود آگاه شویم و بپذیریم که هیچ تبار همگون و اصیل آلمانی وجود ندارد. حتی پیش از دوران اسلاوها، سکونتگاههای ژرمنی ترکیبی از اقوام مختلف بودند: اسکاندیناویاییها، مردمانی از ایتالیا و مجارستان امروزی. این همان تحرک محض بود.
اشپیگل: با این وجود، آلمانیها در انگلیسی جرمنز (Germans) نامیده میشوند. آیا این عنوان هنوز مناسب است؟
کراوزه: واژه آله مانی (Alemanni) مطمئناً دقیقتر خواهد بود. این اصطلاح به معنای تحتاللفظی «مردمانی از همه قبیلهها» است و برای گروه خاصی از ژرمنها در جنوب آلمان به کار میرفت. این موضوع به نحو بهتری این واقعیت را که «آلمانیها» همیشه یک ترکیب متنوع بودهاند بازتاب می دهد.
فتگوی جدیدترین شماره اشپیگل با یوهانس کراوزه
برگردان: علیمحمد طباطبایی
مصاحبه: یوناس برنگ، مارتین شلاک
شماره ۳۷ / ۵ سپتامبر ۲۰۲۵
هفتهنامه اِشپیگِل – صفحه 101