اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد

رضا نساجی – تاریخچه تئاتر در زندان یا درباره زندان، پدیده‌ای جهانی است که از دیرباز به عنوان ابزاری برای بیان، مقاومت و امید در محیط‌های بسته و محدود به کار گرفته شده است. این هنر، گاه با الهام از آثار بزرگانی چون بکت و برشت، و گاه با روایت زندگی واقعی زندانیان، مرزهای ایدئولوژیک و سیاسی را در هم شکسته و فضایی برای هم‌دلی و آفرینش فراهم آورده است. نمایشنامه «گله‌های کارگری از چرخ ستمگری» نوشته سروناز احمدی، ادامه همین مسیر تاریخی است. این اثر که بر اساس تجربیات زندانیان زن اوین نگاشته و اجرا شده، نمونه‌ای معاصر از تئاتر مستند در زندان است که به بازتاب رنج‌ها و روایت‌های فراموش‌شده کارگری می‌پردازد و پیامی نمادین از مقاومت و پایداری را در دل شرایط سخت به تصویر می‌کشد.

انتشار نمایشنامۀ گِله‌های کارگری از چرخ ستمگری اثر سروناز احمدی در رکود و رخوت پس از جنگ، هیجان تازه‌ای به کتاب‌فروشی‌های کشور بخشیده است.

این اثر با نام فرعی «نمایش مستند در زندان» گواه نگارش و اجرا در بند زنان زندان اوین است؛ اتفاقی که در روز کارگر سال ۱۴۰۳ رخ داد و زندانیان زن ضمن روایت زندگی خود، آن را به‌عنوان نابازیگر به اجرا درآوردند.

نویسنده که پیشتر به‌عنوان مترجم متون فمینیستی و آثار سیلویا فدریچی در ایران شناخته بود، در بحبوحۀ حوادث جنبش ژینا در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شد و به دستور قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم گردید که پس از مدتی تعلیق، با بازداشت دوباره در اردیبهشت ۱۴۰۲، حکم زندان او به اجرا درآمد و پس از ۲۱ ماه حبس در زندان اوین، دی ۱۴۰۳ به‌صورت مشروط آزاد شد.

همچنان که نویسنده کتابش را با تیتر «قصه از کجا شروع شد؟» آغاز می‌کند، این کار با الهام از نمایش مستند عباس‌آقا، کارگر ایران‌ناسیونال نوشته شده است؛ نمایشی مستند از زنده‌یاد سعید سلطانپور (۱۳۶۰-۱۳۱۹) شاعر، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و شاعر سرودهایی انقلابی مانند سر اومد زمستون که عضو «کانون نویسندگان ایران» و هوادار «سازمان چریک‌های فدایی خلق» (اقلیت) بود و در بدو سرکوب‌های ضربۀ تیر ۱۳۶۰ بازداشت و بلافاصله اعدام شد.

نویسنده با ارجاع به اندک توضیحات بازمانده از بروشور نمایش عباس‌آقا، کارگر ایران‌ناسیونال، کار خود را تئاتر تجربی و مستند می‌نامد، آنگونه که سلطان‌پور نوشته بود: «نمایش مستند داستان واقعی زندگی مردم است … داستان‌های کار و زحمت را از زبان مردم می‌شنویم … باید حرکت‌های نمایشی مردم را به کار گیرد … هر نمایش مستند شکل تازه‌ای خواهد گرفت … روحوضی چشمۀ جوشانی برای نمایش مستند است.»

انتشار این نمایشنامه اندکی پس از حملۀ اسرائیل به زندان اوین، حاوی پیامی نمادین از تداوم مبارزه و مقاومت در زندان‌ است. این حمله که در ۲ تیر ۱۴۰۴ رخ داد، تاکنون با بایکوت خبری دو طرف جنگ مواجه شده و هنوز آمار دقیقی از تلفات و آسیب‌دیدگان آن به‌ویژه در بند زندانیان ترس و زنان ارائه نشده است.

در مواجهه با این بایکوت خبری و در‌حالی‌که با انتقال زندانیان اوین به دیگر زندان‌ها احتمال تعطیلی همیشگی آن می‌رفت، در مقام ناشر، این اثر را فرصتی برای تجدید خاطرات فرهنگی چند دهه مبارزۀ سیاسی و اجتماعی زنان دانستیم و آن را به‌عنوان نخستین کتاب پس از بحران اخیر منتشر ساختیم؛ در شرایطی پساجنگ و آستانۀ جنگ جدید که بسیاری از ناشران، فراتر از بحران اقتصادی افزایش قیمت دلار و نایاب شدن کاغذ، در سردرگمی سیاسی خود و مخاطبان گرفتار شده و در سه ماه اخیر، از زمان آغاز جنگ تاکنون، کمتر کتابی را به بازار روانه کرده‌اند.

پیش‌درآمدی که در مقام ناشر بر گِله‌های کارگری از چرخ ستمگری نوشته شد، متأثر از چنین نگاهی است. متن کامل پیش‌درآمد این کتاب که در مجموعۀ بازنمایش در نشر مردم‌نگار منتشر شده و در کمتر از یک هفته به چاپ دوم رسیده است، در ادامه می‌آید. با این امید که این کتاب بیش از پیش دیده شود و فرصت برای اجرای مردمی آن نمایش فراهم آید.

پیش‌درآمد ناشر: تاریخ کوتاه تئاتر در زندان

شرکت و اکران فیلم موفقیت بزرگ[۱] در سی‌وهشتمین جشنوارۀ جهانی فیلم فجر فرصتی بود برای تماشای داستانی واقعی: کارگردان تئاتری با بازی کاد مراد[۲] مسئولیت فرهنگی در زندان می‌پذیرد و گروهی از زندانیان عمومی را به ایفای نقش در نمایش برمی‌انگیزد. چه نمایشی بهتر از در انتظار گودو[۳]ی بکت[۴]؟ این نمایش، زندگی واقعی خود آنهاست؛ انتظار بیهوده. زندانیان می‌درخشند و به اجراهای رسمی بیرون زندان دعوت می‌شوند؛ طعم درخشش روی صحنه و بوی آزادی – حتی برای چند ساعت – را چند بار می‌چشند و…

داستان فیلم واقعی است و سال ۱۹۸۵ در گوتنبرگ سوئد اتفاق افتاده. بارها در شبکه‌های مختلف تلویزیون سیما نمایش داده شده و نسخۀ ایتالیایی هم با عنوان ممنون بچه‌ها[۵] از آن ساخته‌‌اند. نقل می‌شود که وقتی بکت خبردار شده زندانی‌ها قبل از اجرای نمایش، به‌جای بازی کردن فرار کرده‌اند، گفته است: «این بهترین پایان برای نمایش در انتظار گودو است.»

در این ژانر اما نمایش هم کم نیست. نمایش جزیره[۶] اثر آثول فوگارد[۷] داستان زندانیان در جزیره‌ای دورافتاده است؛ با الهام از داستان واقعی حبس نلسون ماندلا و دیگر رهبران سیاه‌پوست کنگرۀ آفریقای جنوبی در زندان روبن‌آیلند[۸]. داستان دو هم‌سلولی به نام‌های جان و وینستن، که یکی با پذیرش درخواست تجدیدنظر در معرض آزادی است و دیگر محکوم به حبس طولانی. این دو روزها را به انجام کارهای فیزیکی طاقت‌فرسا و شب‌ها را به تمرین انفرادی در سلول برای اجرای نمایش آنتیگونه[۹] اثر سوفوکل[۱۰] در مقابل سایر زندانیان می‌گذرانند تا آنکه جان در معرض آزادی قرار می‌گیرد و چالش واقعی آغاز می‌شود.

نمایش بازیگری (اکتینگ)[۱۱] نوشتۀ گزاویه دورنژر[۱۲] هم که اخیراً در تهران اجرا شد، نمونۀ برجسته‌ای است: زندانی جوانی در ورود به سلول با چند نفر آشنا می‌شود که یکی از آنها خود بازیگری کهنه‌کار است. جوان نزد او بازیگری و آن هم اجرای نقش هملت را می‌آموزد و می‌درخشد؛ درست در لحظه‌ای که استاد جان خود را می‌ستاند. اجرای این نمایش در تهران با بازی اکبر زنجانپور، درست در تولد هشتادسالگی استاد، که به‌نوعی وداع او با صحنه بود (در پایان اولین شب اجرا، شاهد ضعف جسمی او بودیم، اما درخشش استاد تا آخرین شب ادامه یافت) و عشق به تئاتر را می‌نمایاند: جایی که بازیگری برای دفاع از ارزش‌های هنر نمایش، مرتکب قتل دلال فرصت‌طلب بی‌هنر می‌شود.

اجازه دهید در تهران بمانیم؛ اما به‌جای نمایش دربارۀ زندان، به نمایش در زندان بپردازیم. در جلد اول کتاب دادِ بیداد (نخستین زندان زنان سیاسی ۱۳۵۷-۱۳۵۰) که به اهتمام ویدا حاجبی تبریزی منتشر شده، زنان زندانی دوران متأخر محمدرضاپهلوی، از اجرای نمایشی در زندان می‌گویند که چگونه جو خشک و خشن زندان سیاسی با نمایشی طنزآلود شکست و همزیستی مسالمت‌آمیز زندانیان گروه‌های مختلف سیاسی جای دعواهای ایدئولوژیک را گرفت. فریده لاشایی، نقاش و مترجم ادبیات آلمانی، در روایت «هاملت در زندان» (صص. ۲۸۹-۲۸۵) این ماجرا را شرح داده است. اینکه چگونه او با لهجۀ رشتی در نقش روح پدر مرحوم هملت ظاهر شده و نه فقط زندانیان چپ از خنده روده‌‌بر شده و از تخت افتاده‌اند که مرضیه دباغ، زندانی مشهور مذهبی، هم زیر چادر آن‌قدر خندیده که نمی‌توانسته از جایش بلند شود.

حاجبی نمایش زندگی گالیله[۱۳]ی برشت را هم در همان بند زنان سیاسی اجرا کرده بود. لاشایی هم شازده کوچولویاگزوپری و چهره‌های سیمون ماشار[۱۴] برشت را اجرا کرد (صص. ۲۸۹-۲۹۱)؛ و همچنین نمایش ارباب جمشید، اقتباس ایرانی خودش از نمایش ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی[۱۵] اثر برشت، که خود او به فارسی برگردانده.

آنگونه که لاشایی تعریف می‌کند، در زندان، زنان مجاهد نقش قضات دادگاه گالیله را بازی کرده‌ و دیگران تحت تأثیر دیالوگ گالیله قرار گرفته‌اند که «بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز دارد!» اگر وضع کنونی مدعیان ظهور گودو در سیاست ایران (رجوی یا پهلوی، تفاوتی نمی‌کند) را به یاد بیاوریم، این دیالوگ گالیله، در جواب شاگرد خشمگینش آندره‌آ که می‌گوید: «بیچاره ملتی که قهرمان ندارد»، معنای دوچندان می‌یابد. این دیالوگ را هم با اجرای فرهاد آییش در اقتباس ایرانی نمایش برشت به خاطر بیاورید.

با این مقدمه، خواندن نمایشنامۀ گِله‌های کارگری از چرخ ستمگری (نمایش مستند در زندان)به قلم مددکار اجتماعی و مترجم جوان، سروناز احمدی، می‌تواند مواجهه با نمونۀ تلاش برای آفرینش هنر تجربی در زندان زنان باشد که به تجربۀ زیستۀ اقشار مختلف در مناسبات کار می‌پردازد.

  • رضا نساجی، پژوهشگر اجتماعی و ناشر
print
مقالات
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0292177
Visit Today : 1165
Visit Yesterday : 1461