هشتم مهر زادر روز احمد کسری بود که گذشت. فحش دهندگان او زیاد هستند و از طیفهای مختلف! اما باید بگویم در ایران تاکنون او برجسته ترین نمونه از آن نوع قاضی بوده که در برلین وجود داشته و اگر دادگستری ایران در تاریخ خودش بخواهد بر یک نمونه افتخار کند همانا این نمونه احمد کسروی است، البته خون او هنوز از آن دادگستری پاک نشده است.
داستان «هنوز در برلین قاضی است» بر میگردد به ماجرای آسیابان و فردریک پادشاه آلمان و اهمیت استقلال دستگاه قضا در یک کشور!
در قرن هجده فردریک(پادشاه وقت آلمان) در رقابت با لویی چهاردهم(پادشاه وقت فرانسه و بنیانگذار کاخ ورسای) میخواست قصری بزرگ بسازند اما با یک مشکلی مواجه شد، چون خانه آسیابانی در مسیر ساخت قصر بود و او حاضر به فروش آن نبود!
فردریک(پادشاه وقت آلمان) با تهدید به آسیابان گفت:
«می دانی با کی طرف هستی، دستور می دهم تا اینجا را از تو بگیرند».
آسیابان خندید و گفت:
«نمی توانی، چون هنوز در برلین قاضی هست».
پادشاه به یاد نصایح ولتر مشاور خود افتاد که گفته بود:
«هرچه را خواستی، ابزار خود کن اما دستگاه عدالت را مستقل بگذار تا مردم به آنجا پناه ببرند، وای از آن روزی که مردم از سیستم قضایی ناامید شوند، آن وقت است که مردم به بیگانه پناه خواهند برد.»
به نظر می رسد که احمد کسری هنوز که هنوز است بهترین و برجسته ترین نمونه از نوعِ آن قاضی برلینی بوده و اگر این قاضیِ از نوعِ قاضی برلینی در یک کشوری فاسد و با نظام سیاسی عقب مانده، غیر از آنگونه فجیعی که سلاخی شد در بستر می مُرد آن وقت، جای شگفتی بود!
اما شگفتی تر از آن، سلاخی او در آن مکان یعنی در خودِ دادگستری! که هیچ وقت هم قاتلان را محاکمه نکرد!
در اینجا به کتابها و آثار تاریخی او که حتما جای نقد دارند نمی پردازم فقط به قضاوت و وکالتِ او می پردازم که در هر دو شگفتی آفریده است!
هنگامی که گروه ۵۳ نفر به رهبری ارانی را می گیرند کسروی جرات کرده وکالت آنها را به عهده می گیرد، پس از سقوط دیکتاتور نیز هنگامی که همه بر دیکتاتور و گزمگانِ جنایتکارش میتازند کسروی باز این بار وکالت آنها یعنی سرپاس مختاری و پزشک احمدی… را بعهده میگیرد و اما داستانِ بی نظیرِ قضاوت او مربوط به دهقانان اوین که در این پست (https://t.me/tarikhanehmoradi/1201) آورده ام یعنی در اوج زمینخواری رضاشاه، رای به نفع دهقانان می دهد و محکومیتِ شاه!
وقتی شکایت دهقانان اوین از دست تعرضِ رضاشاه بدستش میرسد ﻛﺴﺮﻭی ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻜﺎر زیردستش میگوید:
«چنین ﭘﻴﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻩ»
البته حدس اش درست بوده!
ﻛﺴﺮﻭی ﺣﻜﻢ قطعی به نفع دهقانان اوین و ﺭﻓﻊ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖِ رضاشاه داده با لهجه ترکی به ﻭﻛﻴﻞ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ میگوید:
«ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺍﻳﻤﻀﺎﺀ کونید»
ﻭﻛﻴﻞ ﻛﻪ میﺩانسته ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ با ﻟﮕﺪ و ﭼﻜﻤﻪ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ مواجه خواهد شد میگوید:
«ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎ میﻛﻨﻢ ﻭلی ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ میﻛﻨﻢ»
کسروی پاسخ میدهد:
«ﺍﻳﻤﻀﺎ ﻛﻮﻧﻴﺪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻛﻮنید»!
ﺍﻳﻦ حکم ﻻﺯﻡ ﺍﻻﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﻴﻨﺎﻑ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﻛﺴـﺮﻭی میﺩﺍﻧﺴﺖ کسی ﺟﺮﺃﺕ اجرای آنرا ندارد پس، ﺩﻭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺧﻮﺩ پرداخته ﺩﺭﺷﻜﻪ ﻛﺮﺍﻳﻪ ﻛﺮﺩه ﺑﺎ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﻫﻜﺪه ﺍﻭﻳﻦ رفته حکم را خودش اجرا میکند!
(نقل از ایرج اسکندری که در دادگاه کار میکرده و برگرفته از مقاله ضیا صدرالاشرافی)
آن حکم آنروزها ﻣﺜﻞ ﺗﻮﭖ ﺗﺮﻛﻴﺪ!
ﻭ البته پیش بینی کسروی هم درست بود بعدا ﺣﻜﻢ ﺩﺍﻭﺭ ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮی آمد که:
«ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺷﻤﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﺪ»
و کسروی هم ﺯﻳﺮ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺖ:
«ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺪﻣﺖ»!
اما پس از این حکم، گفتگوی تیمورتاش وزیر دربار با کسروی جالب است تیمورتاش او را فراخوانده از عصبانیت رضاشاه در مورد حکم و اجرای آن گفته و با ﭘﺮﺧﺎﺵ به کسروی میگوید:
«ﺁﻗﺎ ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ می ﺗﺎﺯﻳﺪ؟!»
کسروی می گوید: «ﻗﺎضی ﺩﺭ ﺭﺃیِ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ»
تیمورتاش ﺳـﺨﻦ کسروی را ﺑﺮﻳﺪﻩ میگوید:
«ﻗﺎضی ﺩﺭ ﺭﺃی ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ؟!…ﻗﺎضی ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﺩﻭلت است!»
و کسروی در اینجا پاسخی می دهد که در واقع، پاشنه آشیل و چشمِ اسفندیارِ کل نظامهای سیاسی تاریخ ایران بالاخص تاریخ معاصر بوده، و ایرانیانی که ۱۲۰سال است از مشروطیت بدنبال آن می دوند! کسروی می گوید:
«ﻗﺎضی ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﺩﻭﻟﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﻮه ﺟﺪﺍیی است»!
و تیمورتاش میگوید:
«ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻣﻜﺮﺍﺗﻬﺎﺳﺖ»
کسروی پاسخ میدهد:
«ﺣﺮﻓﻬﺎی ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻗﺎضی تا ﺁﺯﺍﺩ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻗﺎضی ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻮﺩ…»
زمان بسرعت میگذرد و سرانجام هر دویِ آنها به وضع فجیعی کشته میشوند! اما هر دو چوبِ آن دادگستری را میخورند که مستخدم دولت بود!
و علت تمامتِ نوعِ مرگشان نیز ریشه در همین مستخدم دولت بودن نظام قضا داشت.
اما نمی دانیم آیا اندک زمانی پس از این گفتگویشان، وقتی در زندان قصر، پزشک احمدی بر سینه تیمورتاش نشست آیا او در آن دم به حقانیتِ سخنِ کسروی پی برده بود که:
قاضی نباید مستخدمِ دولت باشد..؟!