اینروزها با نشر یا پخش خبری که از بیماری علی خامنهای میگوید، باز نام پسر وی، مجتبی خامنهای در رسانههای سپهر سیاسی دیده میشود، چرا که جای دیگری او را ندیدهایم. بسیار نکتهی جالب توجهی است؛ که سخن از جانشینی مجتبی برای سمت ولی فقیه پس از فوت پدرش به میان میآید. سخن از جانشین شدن کسی است که تاکنون حتی یک سخنرانی از او دیده نشده، یک سمت سیاسی علنی نداشته، یک موضعگیری سیاسی را بیان ننموده و در یک نشست مربوط به مسائل مملکت حضور پیدا نکرده است. همچنان، چونان که باری نوشتیم، آفتابی نمیشود.
مقام ارشد سیاسی کشور
اگر در ضمیر فکری و برنامههای سیاسی علی خامنهای، چیزی در قیل و قال نزدیک به واقعیت مبنا بر جانشینی پسرش مجتبی پس از مرگ و یا به فرمان علی خامنهای وجود داشته باشد، باید گفت علی خامنهای سنت جدیدی را برای انتقال قدرت سیاسی در جهان ما به مردم ایران هدیه میکند. سنتی که همچون سنت سران مافیا در ایتالیا است. البته انتقال قدرت در یک خانواده مافیایی، بسیار امر ساده و قابل درک برای کسی که از بیرون به این خانواده مینگریست، میباشد. زیرا روابط و ضوابط حاکم بر یک فامیل مافیایی ابدا پیچیدهگی ندارد. هر که بتواند پس از مرگ نفر اول فامیل، چه در درون فامیل و چه در برون از فامیل، دیگران را «مرعوب و راضی» نماید، لیاقت جانشینی «پدر» را دارد.
اما، در سیستم سیاسی ادارهی یک مملکت، هیچ شاخصی برتر از لیاقت و پیشینهی سیاسی یک نفر برای کسب مقام سیاسی نیست. آنهم پیشینهای که در برابر قضاوت و دید خاص و عام قرار داشته باشد. آیا ممکن است، حتی در خُردشهرهای ایران، مردم فقط به پسر یک نمایندهی مجلس و تنها به کفایت اینکه، پدر، او را توصیه میکند، رای دهند؟ بلکه، تا آن پسر دهان نگشاید و نگوید چه کرده است، از کسی رای نخواهد گرفت. اینک، پرسش این است، که مجتبی خامنهای با کدام پیشینهی سیاسی، دکترین سیاسی بیان شده، متون به چاپ رسیده و سابقهی کار سیاسی – گروهیی قرار است به مقام برترین سمت سیاسی جمهوری اسلامی ایران برسد؟
یک، و تنها یک راهکرد برای این پرسش واقعی وجود دارد. علی خامنهای بنویسد و بگوید، که پسرم مجتبی خامنهای از دید من، بر همهی رجال سیاسی در قید حیات، افضل و برتر است و او بهترین «فرد» برای مقام ولایت فقیه پس از من میباشد، والسلام! اگر این رفتار سیاسی از خامنهای سر بزند، و آقازاده اش به مقام رهبری سیاسی ایران برسد، من حتما دسته گلی، به هر مشکلی که باشد، برای شخص صادق زیبا کلام و با نام «نقطه» ارسال میدارم. زیرا این رویداد، نقطهی عطف و سرگل و شاهبیتِ تمام دوران سیاسی و کنشگری و جدالهای سیاسی پس از انقلاب اسلامی ایران است؛ هر آنچه که اصولگرایان، اصلاح طلبان، نو اندیشان دینی، مقبولهای «بی بی سی» و همنشینان دموکراتهای آمریکا، در طول دهههای گذشته، برای ایرانِ سیاسی و سیاست ایران چیده و پختهاند، در شکل یک کاخ بلند سیاه برای مردم ایران ساخته و افراشته خواهد شد. آفرین !
خط قرمز اندرونی
نقطه در تاریخ ۲۴ آگوست ۲۰۱۹ پس از خواندن مقالهای کارشناسانه از مراد ویسی در رادیو فردا، چند خطی را در این راستا نگاشت، که «چرا مجتبی خامنهای آفتابی نمیشود» و همچنان در پس پردهی اندرونی بیت مانده است. جالب توجه است که از بین تمام مطالب چاپ شده در نقطه، این مطلب بیشترین بازخورد را داشت و نزدیک به ۱۵۰ دیدگاه برای نقطه ارسال شد و همهی این مطالب از سوی طرفداران جزمی و آتشین نظام جمهوری اسلامی بودند. بد و بیراه و تهدید در این دیدگاهها فراوان دیده میشد. گویی مشتی جوان با خواندن نام و مطلبی دربارهی مجتبی خامنهای بر آشفته شده باشند و دست روی نقطهی حساسیت آنها گذاشته شده باشد. گویی، خط قرمز آنهاست و در بین خود، نقشهها با آمدن او در سر دارند. باری، ما هم اسکرین شاتهای این پیامها را به یادگار نگاه داشتیم، که اگر ترتیب نقطه را هم، مثل روحالله زم در بامداد امروز، دادند، شاتها شاهد باشند کدام مستعار چه نوشته است.
اما، این خط قرمزِ خوش خط و خال و آرام و متواضع، خوشبخت نیست، که بسیار هم شوربخت است. ابدا شگفت زده نشویم اگر بعدها بخوانیم و بشنویم که او هم مثل مرحوم پدرش علی خامنهای (آنگونه که در کلیپ معروف ثبت شده است) از قبول مقام ولاتی فقیه «وحشت» داشته است. البته، در کلیپ معروف، ابراز ناخرسندی و دغدغه خاطر پدرش، تعارفی مکارانه بیش نیست، ولی پریشان خیالی مجتبی از شرایط کشوری که پدر برای او بقی میگذارد به هیچ وجه، تعارف بر نمیدارد. پدرش خرابهای را برای او به ارث میگذارد. شاید هیچ دولتمرد صاحب عقلی در ایران پیدا نشود که حاضر شود این خرابه را از علی خامنهای تحویل بگیرد. مگر دیوانگانی چون سران سپاه و یا ائمهی جمعه، که آنهم از روی شهوت قدرت و جنون بخواهند چنین کشور بی در و پیکری را به نام خود بزنند.
حضور جو بایدن و تیم قدیمی اوباما که در کنار او هستند، بی شک قوت قلب خامنهای و اصولگرایان شده است. شاید خامنهای بخواهد قدری از افتخارات «امتیاز»های ممکن در دوران بایدن را به نام پسرش بزند. بعید نیست. اما این خیالی خام بیش نیست. اگر چه شرایط برای ملت محروم ایران در دوران بایدن هم روی بهبود و توسعه را به کشور نخواهد آورد، اما برای ملایان و سپاهیان نیز شرایط مطلوبی در راه نیست. بایدن آنچنان درگیر پسلرزههای سیاستهای ترامپ خواهد ماند، که نمیتواند با آرامش خیال اوباما و کری، سیبهای قرمزی را که اصولگرایان چشم بدانها دارند در سبد تعاملات سیاسی آتی بگذارد. بی تفاوتی سیاسی در مردم ایران بسیار همهگیر شده است. بازگشت مردم به دوران سیاسیی که در آن امیدی وجود داشت، دیگر روی نخواهد داد. سطح و ژرفنای مشکلات کشور آنچنان زیاد است که حتی گماشتن ایراندوستی سالم و کاردان بر سر امور ایران نیز، امکان پاسخگویی به نیازهای اولیه و زیربنایی مردم را، در کمتر از یک دهه ممکن نخواهد ساخت.
از هرگوشهی ایران و از درون و برون، اخبار ناخوش و دردناک بلند است. سیل، کرونا، فساد اقتصادی، ضعف در کنترل امنیت، بیکاری و فقر فزاینده، اکثریت عظیم مخالفان داخل کشور، رفوزگی کامل اصلاحطلبان و فراکسیون امید، خشم و نفرت روزافزون از حکومت، بیاعتباری و بدنامی ائمهی جمعه، شکست سیاستهای منطقهای نظام بویژه در عراق و لبنان، کمتر شدن «ارزش» نفت در چرخهی اقتصادی جهان، عظم سخت جمهوری خواهان آمریکا برای ادامهی تقابل با ایران، بزرگتر شدم مشت آهنین اسراییل در برابر سیاستهای خصمانهی نظام، دور شدن عقلانیت سیاسی چین از جنون سیاسی ملایان و تبعات این تغییر در رفتار روسیه با ایران، مواردی آشکار و غیر قابل انکار برای رهبر و رهبران سیاسی ایران پس از علی خامنهای هستند. مجتبی کم تجربه چگونه قرار است بر این شتر بر بالای شتر بنشیند، دورانی تماشایی در راه است!
نقطه
۱۲ دسامبر ۲۰۲۰