حدود چهار پنج سال پیش در اتریش با یک خانم پزشکِ ایرانی یهودی که در اسرائیل زندگی می کرد همسفر بودم، ایشان که پس از انقلاب از ایران به اسرائیل مهاجرت کرده بود، عاشق کشور اسرائیل بود و بسیار از زندگی در آنجا راضی بود. می گفت من تنها یک انتقاد از دولت اسرائیل دارم و آن این است که دولت از ما انتظار دارد که وقتی یک مریض عرب پاپتی برای درمان بیاید، ما به او همانطور برسیم و درمانش کنیم که یک یهودی اسرائیلی!
سال سال می گذرد و من هنوز ناباورانه به انتقاد آن خانم پزشک می اندیشم، بارها پیش خودم تصور می کنم که یک انسان مریض به گفته ی آن خانم “عرب پاپتی” از درد به خود بپیچد و تمام اعتمادش را برای درمان به یک پزشک بسپارد و این خانم با نفرتی که از عرب ها دارد (در گفته های دیگرش نفرتش را پنهان نکرد)، چگونه با او رفتار می کند و چگونه برای درمانش توجه به خرج می دهد. ولی بیش از هر چیز دیگر وقتی حرف می زد به او پرسشگرانه نگاه می کردم: خانم عزیز، تنها بیست سی سال پیش خودت موردِ تبعیض در کشورت قرار گرفتی، تبعیض اعتقادی و دینی از طرف حکومتی اسلامی و خانه و زندگیت را رها کردی و از کشورت فرار کردی، اکنون آنچه را که بر سرت آمده، برای دیگران می خواهی و شاید عملی می کنی؟
انگار وقتی این خانم حرف می زد، مرغی از خاکِ گذر هیتلر برآمد و بر سر ما پرواز کرد و آمین گفت. حدود پنج سال از آن روز می گذرد و تا الان، نه تنها تمام بیمارستان های بزرگ غزه را اسرائیل با خاک یکسان نموده، بلکه از دوا رسانی (به اضافه ی غذا و سوخت و غیره) به غزه ممانعت به عمل می آرد، در روزهای اخیر دکترهای غزه به دلیل نداشتن داروهای بیهوشی، مریضان را بدون بیهوشی عمل می کنند، از جمله کودکان مریض و آسیب دیده از جنگ را، کودکان “عرب پاپتی” را. لابد یک دختر بچه یا پسر بچه ی شش هفت ساله را. دکتران “پاپتی” عرب می توانستند غزه را ترک کنند و با تحصیلات و مهارت خود به امریکا و کانادا و کشورهای غربی بروند و در رفاه و آرامش زندگی کنند، ولی ترجیح دادند در غزه بمانند و مجانی روزانه آنقدر عمل بکنند تا سرشان گیج برود و بعد به دست نیروهای اسرائیلی بیفتند و شکنجه شوند و سپس ناپدید.
در اسرائیل، از شروع ۱۹۴۸، دولت اسرائیل با یهودیانِ میزراهی Mizrahi (شرقیون یا یهودیان آسیایی و شمال آفریقا و غیر از یهودیان اشکنازی) رفتاری بسیار بد داشته و آن ها را مورد تبعیض فراوان قرار داده است. با اعلام تشکیل دولت مستقل اسرائیل در سال ۱۹۴۸، اسرائیل خانه های خوب فلسطینی ها را در اختیار یهودیان مهاجرِ اشکنازی (یهودیان اروپای شرقی و غربی و آلمانی و روسی شوروی) قرار داد و یهودی های خاورمیانه و آفریقای شمالی را در چادرهای کثیف و شلوغ (transit camp) اسکان داد. یهودی های اشکنازی، میزراهی ها را عقب مانده و کثیف می دانستند و می گفتند اینها همان فرهنگ عرب ها را دارند که دشمنان ما هستند و ما نمی خواهیم که اسرائیلی ها عرب بشوند. اسرائیلی ها، صدها بچه ی یهودی یمنی را از بیمارستان ها دزدیده و آنها را یا به خانواده های اشکنازی داده یا به خارج از اسرائیل فرستادند و به والدین اصلی این بچه ها گفتند که بچه شان در بیمارستان مرده است. اسرائیل، پس از چادر نشینی، یهودی های میزراهی را در بدترین محلات اسرائیل اسکان داد که هنوز اکثر آن ها همانجا زندگی می کنند. تا به امروز، میزراهی ها تحت تبعیضات فراوانی قرار دارند و خط مشی های قانونی اسرائیل، به طور مستقیم آن ها را مورد تبعیض قرار داده و می دهد (در سال های اخیر کمی کمتر). بطور کلی میزراهی ها حضور بسیار کمی در هیئت علمی دانشگاه ها، در رده های بالای دولتی و شغل های حساس دارند. حتی این جدایی و تبعیض به گونه ای است که بیشتر ازدواج ها در درون خود اشکنازی ها یا میزراهی ها صورت می گیرد. از جمله، با اینکه سیستم آماری دولت به گونه ای است که مشکل بتوان اطلاعات دقیق در مورد این تبعیضات را بدست آورد ولی در سال ۲۰۱۸، آمار کشور نشان داد که تنها حدود ۱۵٪ از جوانان ۲۵ تا ۴۳ ساله نتیجه ی آمیزش اشکنازی ها و میزراهی ها هستند.
اولین خیزش میزراهی ها در سال ۱۹۵۹ علیه تبعیضات وارده اتفاق افتاد. فعالین سازمان های مختلف میزراهی ها، مدام اعتراض می کنند و مقالاتی در نشریات اسرائیلی در این مورد منتشر می شود.
میزراهی ها از یهودیان اشکنازی در اسرائیل بسیار فقیرتر هستند و بیشتر شغل های کارگری دارند و هنوز در محله هایی که آنها را در دهه های ۱۹۵۰ یا ۱۹۶۰ اسکان داده بودند زندگی می کنند. آن ها اکنون (در سال ۲۰۲۴) بخش قابل توجهی از جمعیت اسرائیل را تشکیل می دهند.
باید یادآور شد که میزراهی ها بیشتر نسب ایرانی یا عراقی و یا یمنی دارند.
اخیرا دیوید امسلام، عضو حزب راستگرای لیکود (Likud Knesset به بنیانگذاری مناخیم بگین) و عضو پارلمان اسرائیل، که مراکشی الاصل است در مناقشه ای در مورد وضعیت میزراهی ها به دولت اسرائیل گفت که شما کم کم دارید آماده می شوید که به ما اتومبیل و مدرک تحصیلی بدهید، اما نمی گذارید که حکمروایی کنیم، نمی گذارید در نیروهای امنیتی یا قوه ی قضاییه نقشی داشته باشیم، نمی گذارید در هیئت علمی دانشگاه ها و فرهنگی کسی باشیم، و صد در صد نمی گذارید هیچ نقشی در دادگاه عالی کشور داشته باشیم، اما می دانید کی زندانبان است و در زندان ها نگهبانی می کند؟ مراکشی ها و ُدُرزی ها (فلسطینی های مقیم اسرائیل که مذهب آنها Druze دُرُزی است!) دُرُزی ها، اکثرا از کشورهای عربی هستند و بیشتر مقیم اسرائیل و به خدای یگانه معتقدند و مذهبشان، یکی از مذاهب ابراهیمی است.
اما پس از اینهمه تبعیض، یهودیان میزراهی اکثرا هوادار جناح راست افراطی در دولت هستند و به آن ها رای می دهند. این یهودیان شرقی در جنگ اخیر اسرائیل با فلسطین، بسیار بیشتر از یهودیان اشکنازی از دولت اسرائیل و خود نتانیاهو جانبداری می کنند و خواهان ادامه ی جنگ هستند.
از طرفی، در جنگ اخیر اسرائیل و فلسطین، روشنفکران یهودی و از جمله در امریکا، شدیدترین انتقادها را به اسرائیل وارد کردند و بیشترین وظیفه ی شفاف سازی را در مورد نسل کشی و جنایات جنگی و انسانی دولت اسرائیل را در دوره ی این جنگ، به عهده گرفتند ، چه در نقش روشنفکر فردی یا چه در سطحِ گروهی مانند: صدای یهودیان برا ی صلح Voice for Peace jewish.
از جمله مهمترین اسکالرهای یهودی می توان از نوام چامسکی، جف سکز Sachs Jeffrey و ایلان پاپه Papp Ilan نام برد. این سه روشنفکرِ شریف، آنچه را که باید، در دوره ی این جنگ گفتند و با سخن و قلم ” تباهی درد را به چشم جهانیان پدیدار” کردند.
جالب توجه است که برخی از ایرانیانِ یهودی خارج از اسرائیل که خود را سکولار یا روشنفکر یا حتی چپ قلمداد می کنند و گاه نیز می نویسند، در این جنگ اخیر، چشم بر جنایات اسرائیل که وجدان جهانیان را به لرزه درآورد، بسته و بطور ضمنی و غیرمستقیم از اسرائیل هواداری می کنند. بیشتر نظراتشان را نه شفاف و مستقیم، بلکه بسیار مغشوش ادا می کنند، هرچند جانبداری شان را از اسرائیل آسان می توان در لابه لای سطور دریافت. آیا اعتقادات مذهبی یا وابستگی قومی و اجدادی بر وجدان انسانی حکمفرمایی می کند؟
آیا زشتی و پذیرش تبعیض، به تبعیض کننده (و بیشتر جایگاهش) بستگی دارد و گاه قابل قبول است و گاه غیر قابل قبول؟
چرا برخی از انسان ها، (یا قوم ها و یا گروه ها)، کسانی را که به آن ها زور می گویند، پشتیبانی کرده و به آن ها احترام می گذارند. من یک روانشناس نیستم ولی می دانم که این رفتار تنها از ترس یا بی پناهی نیست، ریشه های دیگری نیز دارد. این رفتار نابهنجار در اشخاص و گروه ها و قوم های دیگر هم فراوان یافت می شود، حتی اگر شده به طور ادواری!
ژانویه ۲۰۲۵