در تاریخ پادشاهی ایران، وزیر از قدرتمندترین مهرههای حکومتی محسوب میشود و بهخاطر درایت و ذکاوت سیاسی و احاطه اش بر امور مملکتداری بعد از خود شاه مهمترین شخصیت سیاسی بهحساب میآید.در دورههایی وزرای قدرتمند با نفوذ و اقتداری که حتی بر روی خود شاه داشتند در عمل بر کلیۀ امور کشور نظارت و اعمال نظر میکردند.
از نوشتۀ بیهقی میتوان دانست که نحوۀ انتخاب وزیر در زمان پادشاهی سلطان مسعود بدین نحو است که: بزگان درگاه افرادی را به امیر پیشنهاد میدهند و امیر میگوید که باید نام این افراد را در کاغذی بنویسند و به اعیان و بزرگان عرضه کنند تا بر اساس نظرخواهی از آنان، وزیر از بین آن چند نفر انتخاب شود (ص۴۱۵) پس از انتخاب وزیر، رسم است که وزیر قراردادی مینویسد و شرایط درخواستی خود را برای قبول آن شغل مینویسد و امیر بعد از موافقت با آن، پاسخ آن را به خط خود نوشته و آن را توقیع / امضا میکند و در پایان با یادکردن از خداوند وزیر را مقید به رعایت قرارداد میکند. وزیر نیز این سوگندنامه را خود میخواند و به خط خود زیر آن را نوشته و میپذیرد که مطابق آن کار کند.
این سوگندنامه در دواتخانه (= بایگانی اسناد دولتی) نگهداری میشود (ص ۱-۱۸۰-۴۲۲-۴۲۳). بعد از این مقدمات، امیر دستور میدهد که وزیر، خلعت وزارت را بپوشد. خلعت وزیر / وزارت شامل قطعات و وسایلی متنوع است که اغلب خاصِ وزیر نیست و گاه نظایر آن وسایل به بزرگان دیگر نیز اعطا میشود.
«امیر اشارت کرد سوی حاجب بلگاتگین که مقدمِ حاجبان بود تا خواجه را به جامهخانه بر، وی پیشتر آمد بازوی خواجه گرفت و خواجه برخاست و به جامهخانه رفت … » (۳-۱۸۲).
حاجب بیرونِ درِ جامهخانه (محل نگهداری جامهها) مینشیند تا وزیر را لباس بپوشانند.
«چون خواجه بیرون آمد، بر پای خاست و تهنیت کرد و دیناری و دستارچهای با دو پیروزه نگین سخت بزرگ بر انگشتری نشانده به دست خواجه داد … (۱۸۳).
علاوهبر حاجب، امیر نیز انگشتری فیروزه که نام خود امیر بر آن حک شده است به وزیر از آن استفاده میکند.
… و گفت [امیرمسعود] انگشتری ملک ماست و به تو دادیم تا مقرر گردد که پس از فرمان ما مثالهای خواجه است … (۱۸۴ و ۴۲۳).
بعد از پوشیدن خلعت، مرکب از قطعات توصیف شده به شرح زیر، وزیر با مشایعت حاجبان به خدمت امیر میرسد:
قبای سقلاطون (= پارچه ابریشمی زری دوزی) بغدادی بود سپیدی سپید، سخت خُرد نقش پیدا، و عمامۀ قصب (= پارچه بافته از حریر و کتان نازک) بزرگ اما به غایت باریک و مرتع و طرازی (= حاشیه) سخت باریک و زنجیرهای بزرگ و کمری از هزار مثقال پیروزهها درنشانده (۱۸۴).
در مواردی دیگر به کمر هزارگانی (= هزار مثقالی) (۴۲۳) و کمر و مهد و غلامان ترک سوار و صد هزار درم و صد پاره جامه اشاره شده است. پوشیدن خلعت و گرفتن آنچه در ترکیب خلعت به کسی اعطا میشود به منزلۀ دریافت حکمِ مربوط است. وزیر بعد از پوشیدن خلعت و رسمیت یافتن آغاز مسئولیتش به خدمت امیر شرفیاب میشود و هدیهای تقدم امیر میکند.
عقدی گوهر به دست امیر داد و گفتند دههزار دینار قیمت آن بود (۱۸۴-۴۲۳).
در مجموعۀ خلعتِ وزیر، علاوهبر غلامان و افرادی از این دست، حاجب نیز به او تعلق میگیرد.
و غلامی از آنِ وی را خلعت دادند به رسمِ حاجبی و با وی برفت (۴۲۳).
رسم بردن وزیر بعد از پوشیدن خلعت به حضور امیر چنین است که حاجب بزرگ و حاجیان دیگر پیشاپیش حرکت میکنند و چنین رسمی بهمنزلۀ حرمت خاص نسبت به آن شخص است چنانکه خواجهاحمد حسن (وزیر) وقتی، از جامهخانه بیرون میآید، حاجب بلگاتگین بعد از اهدای هدایایی به او میخواهد که پیشاپیش خواجه (وزیر) حرکت کند ولی خواجه به رسم دوستی یا تواضع میگوید:
… به جان و سر سلطان که پهلوی من روی و دیگر حاجبان را بگوی تا پیش بروند …
دیگر افراد مشایعتکننده ترکیبی از مرتبهداران (= مأموران تشریفات) و حاجب ویژۀ خواجه است. حاجبِ خواجه، بر خلاف حاجبان امیر میباید ملبس به قبای رنگین باشد:
که حاجبِ خواجگان را در سیاه رسم نباشد پیش وی به رفتن (۱۸۳).
بعد از شرفیابی و انجام تشریفات در حضور امیر، وقتی وزیر میخواهد به خانه خود برود اسب او را و اغلب اسبی تازه را برای او آماده میکنند. تأکید مکرر بیهقی بر «خواستن اسبِ کسی» نشان میدهد که چنین عملی از آداب ویژۀ احترامکردن به بزرگی است. در مورد وزیر علاوهبر چنین تأکیدی، بر کینه نیز اشارۀ مؤکدی شده است:
خدمت کرد و بازگشت [وزیر]، و اسب به کینت خواستند، به تعجیل مرتب کردند … و اسبش هم به کنیت خواستند … (۴۲۲).
زمانی که وزیر به خانهاش باز میگردد بزرگا و اعیان برای تهنیت و اهدای هدایای خود به خدمت وزیر جدید میروند. هدایا معمولاً متشکل از طلا و نقره و غلام و لباس و مانند آن است. از کلیۀ هدایای وزیر نسخهبرداری و آن نسخه به همراه کلیۀ هدایا به خدمت امیر فرستاده میشود:
بیاندازه مالی از زرینه و سیمینه و جامههای نابریده و غلامان ترکِ گرانمایه و اسبان و اشتران بیشبها و … زینت و تجمل پادشاهی (۱۸۷-۴۲۳).
سلطان مقداری از این هدایا را دوباره به خواجه باز میگرداند که البته اشارهای به منطق انتخاب هدایا یا مقدار باز پس فرستاده شده نمیشود:
… دههزار دینار و پانصد هزار درم و ده غلام ترک قیمتی و پنج مرکب و دو استر زمینی و ده اشتر (۱۸۷).
وزیر از کلیۀ اموال و داراییهای خود پیش از قبول وزارت نیز نسخهبرداری کرده و آن را به خدمت امیر اعلام میکند (۴۲۳).
سوگند
نظر به وجه دینی، اخلاقی و معنوی سوگند، این عمل از اعتباری ویژه برخوردار است و عدم پایبند بودن به آن شخص را نه خطاکار که گناهکار خواهد کرد. سوگند اقرار و اعترافی است که شخصی از روی شرف و ناموس خود میکند و خدا یا بزرگی را شاهد می گیرد (ر.ک. معین).
در عصر غزنوی نیز مثل بسیاری از دورههای تاریخی سیاسی ایران سوگند خوردن و سوگند دادن و تنظیم سوگندنامه یکی از اقداماتی بود که عهد و پیمان یا تعهد انجام کاری را رسمیت دینی و اخلاقی میبخشید. سوگند دوستی میان پادشاهان را به تأیید مُهر میزند؛ و پشتوانه و ضمانتی اجرایی است برای تحقق شرایط و تعهدات مطرح شده در پیماننامهها و در ضمن راهی است برای اثبات بیگناهی، اثبات راستگویی و مانند آن.
در موارد بسیار رسمی متنی برای سوگند تنظیم می شود و شاهدان عینی معتبری نیز آن را گواهی میکنند.
… بونصر سوگندنامه نبشته بود؛ عرض کرد، هرون بر زبان راند و اعیان و بزرگان گواه شدند (۴۰۲).
… و چون کار عهد قرار گیرد، قاضی ادامالله سلامته از خان درخواهد تا آن شرطها و سوگندان را که در عهدنامه نبشته آمده است به تمامی بر زبان براند به مشهد حاضران و احتیاطی تمام کرده آید تا بر مقتضای شرع عهد درست آید و پس از آن اعیان شهادات و خطهای خود بدان نویسند چنانکه رسم رفته است (۲۵۱).
درخواست عهد و سوگند و متنی از عهدنامه:
کار بدانجایگاه رسید که منوچهر از امیر مسعود عهدی و سوگندی خواست چنانکه رسم است که میان ملوک باشد (۱۶۱) … و عهدنامه نبشتم پس بر این تشبیت و قاعده: «نسخهالعهد: همیگوید مسعودبن محمود که به ایزد و به زینهار ایزد و بدان خدای که نهان و آشکارای خلق داند که تا امیرجلیل منصور، منوچهر بیقابوس، طاعتدار و فرمانبردار و خراجگزار خداوند سلطان معظم ابوالقاسم محمود ابن ناصر دین الله اطال الله بقاءَه باشد و شرایط ِ آن عهد که او را بسته است و به سوگندانِ گران استوار کرده و بدان گواه گرفته نگاه دارد و چیزی از آن تغییر نکند، من دوست او باشم به دل و با نیت و اعتقاد و … (۱۶۳).
شیوۀ دیگر عهد کردن، بیعت و فشردن دست یکدیگر است. نر به سابقۀ تاریخی دینی بیعت کردن، روشن است که اینگونه عهد و پیمان نیز از اعتبار و رسمیت کافی برخوردار است.
… طاهر … گفت [به امام رضا(ع)] نخست کسی منم که به فرمانِ امیرالمؤنینی خداوندم ترا بیعت خواهم کرد. و چون من این بیعت بکردم با من صد هزار سوار و پیاده است همگان بیعت کرده باشند. رضا روحّهالله دستِ راست را بیرون کرد تا بیعت کند چنان که رسم است (۱۶۸).
چنانکه روشن است، شکستن سوگند از آنجا که شهادت خداوند را همراه دارد، گناهی است که باز برای جبران و مکافات آن، عملی دینی لازم است. سوگند شکستن، همانند ترک واجبی دینی، کفاره دارد. نمونۀ چنین کفارهای را در مکالمۀ امیرمسعود و خواجه احمدِ حسن میتوان دید؛ خواجه تن به وزارت و شغل دولتی نمیدهد و میگوید:
… اما پیر شدهام و از کار بمانده، و نیز نذر دارم و سوگندان گران که نیز هیچ شغل نکنم … امیر گفت ما سوگندان ترا کفارت فرماییم (۱۷۸).
غلام
داشتن غلامان و خدم و حشم فراوان یکی از نشانههای ثروت و در عین حال قدرت است. نه تنها حرکت امیر از جاییبهجایی حتی در شهر یا منطقهای که ساکن است، با گروه انبوهی از غلامان مسلح و غیرمسلح صورت میگیرد؛ بزرگان دولت نیز با دبدبه و کبکبۀ فراوان حرکت میکنند که این موضوع ضمن نشان دادن شکوه و جلالشان، برای محافظت از آنان در برابر توطئهها و خطرهای احتمالی و ناگهانی است. وقتی بیهقی از چنین مجموعههایی مینویسد مسایل دیگری مثل بزرگی شهرها، وضعیت راهها در داخل شهر و بزرگی سراها و عماراتی مطرح میشود که یک چنین گروههایی را نیز در خود جا میدهد. از جمله، از یکی از سراهای حسنک وزیر سخن میگوید که اتاقهایی برای پانصد ششصد غلام خود وی ساخته شده بود.
… و این خدم و غلامان به وثاقها که گردبرگردِ درگاه بود فرود آمدند که وزیر حسنک آن همه بساخته بود از جهتِ پانصد و ششصد غلام خویش را (۴۴۸).
منابع:
- بیهقی، ابوالفضل؛ تاریخ بیهقی، تصحیح علیاکبر فیاض، انتشارات هرمس، ۱۳۸۷ش.
- حسینی کازرونی، سیداحمد، فرهنگ تاریخ بیهقی، انتشارات زوار، ۱۳۸۴ش.