آدولف آیشمن مانند هر کارمند عادی دیگری بود که در دستگاه بوروکراسی آلمان نازی میخواست کارمند خوبی باشد، وظایف اداری خود را به نحو احسن انجام دهد تا به موقع ترفیع مقام بگیرد و به وضعیت اقتصادی بهتری نیز دست یابد. در عین مخوفی کاری که او انجام داده بود، از کودکی و بزرگسالی عادی بدون ضربه روحی خاصی برخوردار شده بود. عقدههای دوران کودکی او را به شغل انتقال یهودیان به اردوگاههای مرگ مشغول نداشته بود. حتی هنگامی که ماموران مخفی موساد بعد ۱۵ سال فرار، او از آرژانتین دستگیر و به اسرائیل منتقل کردند، نشانههای یک پدر خوب خانواده را او میدیدند. هولناکی داستان او و بسیاری از افرادی مانند او که ماشین دولتی آلمان را اداره میکردند نیز همین بود.
قوه تشخیص خوب از بد او زایل شده بود. آیشمن «فهم مشترک» با دیگر انسانها را از دست داده بود، نمیتوانست خود را جای کسانی بگذارد که سوار قطارشان میکرد به مقصد آشویتس، بوخنوالد و بیرکناو. «فهم مشترک» در او مرده بود، بدون اینکه از بیماری روانی رنج ببرد. درک این را نداشت که انسان اگر فهم مشترک داشته باشد و دچار بیماریهای روحی نباشد، نمیتواند هرکاری را با همنوعان خود انجام بدون اینکه برخود بلرزد. شّر بود که عادی شده بود.
با چنین مضمونی است که هانا آرنت در کتاب «آیشمن در اورشلیم، گزارشی از ابتذال شر»، روایتگر زندگی و محاکمه آیشمن در اسرائیل است.
شاید اگر هانا آرنت زنده بود با تماشای آنچه در تقریبا دو ماه است در غزه میگذرد و سکوت یا صدای اعتراض بسیار ضعیف امریکا و دیگر کشورهای مهم اروپایی، گزارشی نیز از بازگشت ابتذال شر مینوشت. شصت سال بعد از محاکمه آیشمن، کسانی که روزگاری قربانی هالوکوست و آیشمنها بودند در ابعادی البته کوچکتر آن بلای هولناک تاریخی را بر سر مردمی که از دستشان از همه جا کوتاه است، با بمبارانهای وسیع خود میآورند.
عدم رای مثبت کشورهای مهم اروپایی و امریکا به قطعنامه آتشبس مجمع عمومی سازمان در جنگ غزه، برگی نو در تاریخ سیاست لیبرال-دموکراسیهای غربی را رقم زد.
رسم اخلاقی لیبرال-دموکراسی در جنگها و درگیریها میان اسرائیل و فلسطینیها بر این بود که درخواست آتشبس کنند، هرچند اسرائیل کار خود پیش میبرد و تقریبا تا ده برابر تلفات انسانی خود از فلسطینیها قربانی نمیگرفت، آرام نمینشست. خودِ این درخواست گرچه اغلب اوقات بیش از یک ژست سیاسی نبود، به معنای رعایت حرمت انسان و نشانهای از برتری اخلاقی لیبرال- دموکراسیهای غربی بود، ترمزی بود برای درنغلتیدن به ابتذال شّر.
اینبار اما، عدم درخواست آتشبس از سوی امریکا و عمده کشورهای اروپایی درحالیکه ساکنان غیرنظامی غزه هر روز دسته دسته کشته میشدند، شاهد بحران اخلاقی غرب بودیم. در هفتههای اول جنگ، درحالیکه مردم غزه بر سر جان خود و عزیزانشان چانه میزدند، نمایندگان کشورهای اروپایی در اتاقهای دربسته روزها بر سر فرمولبندی «وقفه انساندوستانه» چانه میزدند. روزهایی که هرکدامشان شاهد صدها کشته و بسیاری ویرانیهای بسیار در غزه بود. شاهد به جان فلسطینیان افتادن شهرکنشینان مسلح کرانه باختری بود.
نقش آلمان، اما در این میان از همه کشورها برجستهتر بود. آلمان ۸۰ سال است که به خاطر هالوکاست دچار عذاب وجدان جمعی است. همین ناراحتی وجدان باعث شده که همیشه با سنگین کردن کفه ترازو به نفع اسرائیل، وجدان جمعی خود را التیام بخشد. بدون اینکه متوجه خطری که این رفتار سیاسی متوجه آلمان خواهد کرد و التیام زخمها را به تاخیر خواهد انداخت. آیا آلمان با تلاشی که برای جبران گذشته خود با سیاست طرفداری از اسرائیل و چشم بستن بر کشتار غیرنظامیان غزه میکند، برای دومین بار خود را گرفتار عذاب وجدان جمعی نمیکند؟ و ناخواسته تاریخی را که میخواهد پشت سربگذارد، تکرار نمیکند؟
موج سکوت دستهجمعی دولتها و حتی اغلب احزاب سوسیالیست/سوسیال-دمکرات مهم غرب در برابر درخواست آتشبس و دو ماه بمباران و کشتار بیگناهان در غزه بعد از کشتار غیرانسانی بیگناهان اسرائیلی در حمله ۷ اکتبر توسط حماس، حتما از فردای پایان جنگ غزه به مثابه بحران اخلاقی لیبرال-دمکراسی زیر ذرهبین صاحب نظران سیاسی و دانشمندان علوم انسانی قرار خواهد گرفت. بارها این پرسش مطرح خواهد شد که چه شد که تقریبا همه دولتهای غربی و احزاب سنتی این کشورها در همنوایی شبانهروزی ارکستر سکوت شرکت کردند؟
نظر خوانندگان:
■ آقای فرخنده، رای گیری در سازمان ملل توسط [دولت] های جهان صورت میگیرد. امروزه [دولت]ها در جهان انواع مختلف دارند. معمولا از ائتلاف چند حزب تشکیل میشوند. به غیر از آمریکا و کشورهای مشابه که دوحزبیاند ؛ حزب دموکرات /جمهوریخواه …یا تک حزبی یا اصلا فعالیت حزبی در آنها معنی ندارد. در شرائطی که دبیر کل سازمان آتلانتک شمالی (ناتو) ینس استولتنبرگ رهبر سابق حزب دموکرات و نخست وزیر نروژ میباشد، بهمه چیز شبیه است جز سوسیال دموکرات با آن پیشینه و تعریفی که از سوسیال دموکراسی می شناسیم. دیگر رهبران احزاب دموکرت جهان هم دست کمی از دبیرکل ناتو ندارند و در جنگ روسیه ـ اوکراین هم دیدیم که از تاریخ عبرت نگرفتهاند. خصوصا کشور آلمان که شروع کنندهی دو جنگ جهانی اول و دوم بوده. مخصوصا به خاطر هولوکاست و سیاستهای فاشیستی و نژادپرستانه رایش سوم تصور میشد که دیگر سراغ جنگآفرینی نخواهد رفت و تا این اواخر از فروش و صدور اسلحه نیز محروم بودند که به «لطف» جنگ آفرینیهای قدرتهای بزرگ رفع ممنوعیت شد و امروز بدون شرم و حیا و «عذاب وجدان» بر طبل جنگ می کوبند.
طرفه آنکه دولتی از ائتلاف حزب سوسیال دموکرات آلمان و دیگر احزاب در راس کارند و منافع اقتضادی بر هرچیز دیگر مقدم ست. در سوئد تا سال ۲۰۲۲ ائتلاف حزب سوسیال دموکرات و سبزها در راس کار بودند که بعداز عمری سیاست بیطرفی با فشار های خارجی از جانب ناتو و آمریکا دولت سوسیال دموکرات ـ سبزها در سوئد درخواست عضویت در ناتو نمود که هنوز در دستاندازهای بوروکراسی و زیاده خواهیهای رجب طیب اردوغان گیر کرده ست. دبیر کل ناتو در یکی از موضعگیریهای خود از اردوغان دفاع جانانه کرد. دائر بر «مشروع» بودن تقاضاهای اردوغان از دولت سوئد…
موضع گیری ینس استولتنبرگ در حمایت ضد حقوق بشری از اردوغان نمودی دیگر از استحالهی شخصیتهائی ست که روزی روزگاری سوسیال دموکرات و مبشر صلح، آزادی و عدالت و… بودند که امروز توفیر با محافظهکاران، راست ها و راست افراطی ندارند. به همین دلیل سوسیال دموکراتها هم مثل بقیه سیاستمداران به فکر کار و کسب و حفظ موقعیت خود با حقوقهای بالا هستند. اگر نمونههایی هنوز بارقههای بشر دوستی را روشن نگهداشته، قابل ارج و حمایتاند و باید آنها را به جبهه صلحخواهان و حامیان حقوق بشر معرفی کرد. حیف که سوسیال دموکراسی بعد از فروپاشی «سوسالیسم واقعا موجود» بد جوری به «حراج» گذاشته شد. اینها همه سبب شد تا پوپولیسم در سراسر جهان علیه احزاب محافظه کار، راست، میانه، سبزها، چپ، سوسیالیست رشد و تبلیغ نمایند تا امثال مکرون و ترامپ و دیگران در کشور هائی چون برزیل، مجارستان و… بدون سابقه حزبی به قدرت برسند. جهان به کجا میرود؟
با احترام هومن دبیری