حتی اگر جنگ گستردهای رخ ندهد، منطقه هرگز به حالت قبل باز نخواهد گشت: ایران با دومین حمله موشکی خود به خاک اسرائیل در ۱ اکتبر، مرحله جدیدی از تشدید درگیریهای منطقهای را آغاز کرد. پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران در ماه ژوئیه و همچنین کشتن حسن نصرالله، رهبر حزبالله، و سردار عباس نیلفروشان از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیروت، ایران یک حمله آشکار و مستقیم علیه دشمن قسمخوردهاش انجام داد. درگیری بین ایران و اسرائیل اکنون خطر سوق دادن کل خاورمیانه به آستانه یک جنگ تمامعیار را دارد.
صرف نظر از اینکه این جنگ بزرگ رخ دهد یا خیر، تبادل حملات بین ایران و اسرائیل منجر به شکلگیری یک معادله قدرت جدید در منطقه شده است که فراتر از این رویارویی خاص خواهد بود. هفت پیامد استراتژیک عمده این درگیری قابل تشخیص هستند:
۱. تغییر در استراتژی امنیت ملی ایران
بنیان استراتژی امنیت ملی و نظامی ایران به تدریج از تکیه بر همپیمانان نظامی غیردولتی در منطقه به سمت یک شکل جدید از بازدارندگی تغییر میکند. این تحول عمیق را میتوان در جایگزینی چهرههای کلیدی در سازمان نظامی ایران مشاهده کرد: از سردار قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه که مسئول عملیات نظامی فرامرزی ایران در منطقه بود، تا سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه. این تغییر نشان میدهد که استراتژی “منطقه خاکستری” ایران، که بر درگیریهای غیرمستقیم توسط همپیمانان غیردولتی نظیر حماس و حزبالله تمرکز داشت، اکنون به یک رویکرد مکمل تبدیل شده است.
۲. رها کردن “صبر استراتژیک”
ایران همچنین از موضع “صبر استراتژیک” خود دست کشیده است. از پایان جنگ خونین هشتساله با عراق، رهبران نظامی ایران یک استراتژی پنهانکارانه اتخاذ کرده بودند که بر پایه تحمل دردهای زیاد و تلافیجویی در زمان مناسب بود. اما دههها خرابکاری مداوم اسرائیل در خاک ایران، این “ابهام استراتژیک” ایران را به چیزی تبدیل کرد که به عنوان “صبر استراتژیک منفعل” شناخته، و با فقدان هرگونه اقدام تلافیجویانه مشخص میشد. با وجود بیمیلی آشکار به تصمیمات جسورانه در سیاست داخلی، ایران اکنون برای دومین بار از “صبر استراتژیک” دست کشیده است. ایران پس از فشارهای شدید توسط حامیان مؤثر و همچنین افکار عمومی گسترده در داخل کشور به این نتیجه رسید که عدم پاسخگویی به حملات میتواند به یک نقطه عطف استراتژیک تبدیل شود.
۳. سیاست بازدارندگی آشکار
اکنون ایران سیاست بازدارندگی قابل مشاهدهای را تعیین کرده است. تلافی قوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشاندهنده اراده و توانایی ایران برای انجام یک حمله آسیبزا به اسرائیل است. برخلاف اولین حمله در آوریل، که بیشتر موشکها و پهپادهای ایرانی رهگیری شدند، حمله موشکی دوم موفقتر بود و توانست سیستمهای دفاعی پیشرفته اسرائیل را شکسته و به چندین پایگاه کلیدی هوایی اسرائیل اصابت کند. این حمله اهمیت قدرت موشکی در استراتژی امنیت ملی ایران را برجسته میکند و نشان میدهد که تواناییهای موشکی ایران به احتمال زیاد در مذاکرات آینده با غرب غیرقابل مذاکره خواهد بود. اکنون تهران ممکن است انگیزه بیشتری برای تقویت تواناییهای نظامی خود داشته باشد، که میتواند شامل استقرار جتهای جنگنده سوخو-۳۵، خرید سیستمهای دفاع ضد موشکی ساخت روسیه، و گسترش همکاریهای نظامی با مسکو باشد.
۴. تعیین خطوط قرمز جدید
خط قرمز جدید ایران در برابر اسرائیل نیز مشخص شده است. تقریباً به مدت ۱۵ سال، تلآویو به پایگاههای نظامی ایران در سوریه حملات مخربی انجام داده است، حتی مقامات ارشد نظامی ایران را نیز هدف قرار داده است. با این حال، بمباران کنسولگری ایران در دمشق در اوایل آوریل از یک آستانه بحرانی عبور کرد و ایران را وادار کرد دو هفته بعد با حملهای شامل موشکها و پهپادهای کمتر پیشرفته به اسرائیل پاسخ دهد. این حمله نشاندهنده شکسته شدن خطوط قرمز سنتی ایران با اسرائیل بود. در پاسخ به ادامه اقدامات اسرائیل، از جمله ترور رهبر حماس در تهران و حزبالله در بیروت، ایران با هدف بازسازی سطحی از بازدارندگی؛ واکنش نشان داد. برای اولین بار، ایران از خاک خود به خاک اسرائیل حمله کرد و یک کشور دارای سلاح هستهای را هدف قرار داد. جالب است که کمتر از ۱۰ ماه پیش، ایران به خاک یک قدرت هستهای دیگر، یعنی پاکستان، حمله کرده بود. پیام تهران واضح بود: تمامیت ارضی ایران یک خط قرمز اساسی برای دولت و جامعه است، حتی اگر نتواند به طور کامل از پایگاههای نظامی خود در شام در برابر حملات هوایی اسرائیل محافظت کند. بدون یک خط قرمز محکم برای محدود کردن رقابت ایران و اسرائیل، احتمالاً هر دو طرف به دنبال ترسیم مجدد مرزها از طریق ادامه حملات تلافیجویانه خواهند بود، به ویژه با نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال جاری.
۵. افزایش نفوذ ایران در خیابانهای عربی
به نظر میرسد نفوذ ایران در خیابانهای عربی افزایش یافته است. دستاوردهای قدرت نرم از این حمله اخیر ممکن است محبوبیت ایران را در جهان اسلام، که به دلیل حمایت بیوقفه تهران از رژیم اسد در سوریه آسیب دیده بود، بازسازی کند. از زمان جنگ با حماس در غزه، حمایت ایران در میان فلسطینیها و جوامع عرب بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران، همراه با صدای قوی همکاریهای منطقهای به رهبری معاون رئیسجمهور در امور استراتژیک، محمد جواد ظریف، و وزیر امور خارجه، عباس عراقچی، ممکن است به کاهش تنشها بین تهران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کمک کند. با این حال، ایران همچنان فاقد یک ابتکار قوی منطقهای است و ممکن است در تبدیل این نفوذ به تغییرات ملموس در ترتیبات قدرت منطقهای با چالشهایی روبرو شود.
۶. تغییر در سیاست هستهای ایران
عملیات تلافیجویانه اسرائیل علیه ایران میتواند سیاست هستهای تهران را بهطور اساسی تغییر دهد. در داخل ایران، به ویژه در اردوگاه تندروها، صداهای قویای در حمایت از دستیابی به توانمندیهای هستهای به عنوان ابزاری استراتژیک برای بازگرداندن بازدارندگی کامل کشور وجود دارد. این مدافعان استدلال میکنند که مؤثرترین ابزار ایران برای بازداشتن تجاوز اسرائیل در تصمیم استراتژیک برای توسعه کامل تسلیحات هستهای نهفته است. استدلال پشت این خواسته ممکن است پس از هرگونه حمله احتمالی اسرائیل به زیرساختهای هستهای ایران به شدت تقویت شود. در نتیجه، احتمال هرگونه حمله نظامی اسرائیل میتواند به تسریع در تلاش تهران برای دستیابی به قدرت هستهای منجر شود. وسواس غرب برای خلع سلاح کامل ایران، همراه با دادن چک سفید به اسرائیل برای فشار بر همپیمانان غیردولتی ایران در منطقه شام و حتی قلمرو ایرانی، ممکن است یک پیامد ناخواسته داشته باشد: ایران مسلح به سلاح هستهای.
۷. تقابل بین قدرت تکنولوژیکی و قدرت ژئوپلیتیکی
این درگیری همچنین به نوعی نشاندهنده تضاد بین قدرت تکنولوژیکی و قدرت ژئوپلیتیکی است. در حالی که ایران از مزایای ژئوپلیتیکی قابل توجهی برخوردار است، نقطه ضعف اسرائیل در آسیبپذیری ژئوپلیتیکی آن نهفته است که در منطقه کوچک بین رود اردن و دریای مدیترانه محدود شده است. این تفاوت ژئوپلیتیکی است که استراتژیهای آنها را شکل داده است؛ ایران عملیات منطقه خاکستری خود را با حمایت همپیمانان غیردولتی خود ترجیح داده است، در حالی که اسرائیل به استراتژی حمله پیشدستانه مبتنی بر برتری تکنولوژیکی خود تکیه دارد. اگرچه فناوری نقش روزافزونی در انقلابهای نظامی ایفا میکند، عوامل ژئوپلیتیکی همچنان نقش مهمی در تعیین مسیر رقابتهای منطقهای دارند. فناوری ممکن است وزن واقعیتهای ژئوپلیتیکی را کاهش دهد، اما هرگز نمیتواند آنها را کاملاً از بین ببرد.
درگیری بین ایران و اسرائیل، نظریههای سادهای را که میگویند خاورمیانه دیگر به عنوان منطقهای بحرانی در سیاست خارجی ایالات متحده اهمیت ندارد، به چالش میکشد. برخی تحلیلگران معتقد بودند که با تغییر تمرکز سیاست خارجی آمریکا به مناطق دیگر مانند هند-آرام (آسیا-اقیانوسیه) و یورو-آتلانتیک (اروپا و ناتو)، اهمیت خاورمیانه کاهش یافته است. اما رقابتهای ژئوپلیتیکی در خلیج فارس و شام (منطقهای که شامل سوریه، لبنان و عراق است) همچنان نقش مهمی دارند. ایران در حال تقویت روابط خود با قدرتهایی مانند روسیه و چین است، که باعث شده خاورمیانه دوباره به مرکز توجه ژئوپلیتیکی بازگردد. این درگیریها تنها بخش کوچکی از تحولات گستردهتر در منطقه هستند و بهوضوح هنوز این داستان به پایان نرسیده است.
منبع: فارن پالیسی – برگردان به فارسی برای اخبار روز: حمید پارسا