رئالیسم Realism: رئالیسم،که گاهی رئالیسم سیاسی نامیده می شود، دیدگاهی درباره سیاست بین الملل است که بر سیاست قدرت و تعقیب منافع ملی تاکید دارد و، همینطور بدیلی مهم برای ایدئالیسم ارائه می دهد. فرضیه اصلی رئالیسم این است که دولت بازیگر اصلی در صحنه جهانی یا بین المللی است و، از آنجایی که دارای حاکمیت است توانایی اقدام به عنوان یک موجودیت مستقل را دارد. به علاوه، ظهور ملی گرایی و دولت_ ملت مدرن، ماهیت دولت را به جامعه سیاسی منسجمی که در داخل آن سایر وفاداری ها و روابط تابع وفاداری به ملت است، تغییر داده است. سنت رئالیستی، از این رو سیاست بین الملل را به صورت «وضعیت طبیعی» ترسیم می کند; سیستمی اساساً پر هرج و مرج که در آن، هر دولتی مجبور به خودیاری است و اولویت را به منافع ملی خودش می دهد که در اصل، بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف شده است. در نتیجه، رئالیست ها بر نقش دولت در امور بین الملل تکیه دارند و مایل اند قدرت را بیشتر به لحاظ نیرو یا توان نظامی درک کنند.
با این حال، هرج و مرج بین المللی به معنای کشمکش دائمی و جنگ بی وقفه نیست. در عوض، رئالیست ها اصرار دارند که الگوی تعارض و همکاری در داخل سیستم دولت ها تا حد زیادی با الزامات موازنه قدرت همخوانی دارد. دولت ها ممکن است که در تعقیب امنیت ملی وارد اتحادهایی شوند که، در صورت موازنه در برابر اتحادیه ای دیگر، احتمالا دوران طولانی صلح را اطمينان می بخشد. به همین صورت، رئالیست ها همیشه تأیید کرده اند که نظم بین المللی وضعیت طبیعی کلاسیک نیست; چرا که قدرت، ثروت و منابع به طور یکسان در میان دولت ها توزیع نشده است. سلسله مراتب دولت ها نیز معیاری از نظم را در سیستم بین المللی تحمیل می کند که نظارت و کنترل اعمال شده از طرف قدرت های بزرگ را از طریق بلوک های تجاری، حوزه های نفوذ و استعمار مستقیم بر دولت های تابع منعکس می سازد. نئو رئالیسم که گاهی رئالیسم نو یا رئالیسم ساختاری نامیده میشود، رئالیسم کلاسیک را تعدیل کرده است، زيرا به بررسی حوادث به لحاظ ساختار سیستم بین المللی و نه اهداف و ساختار دولت های مجزا گرایش دارد.تئوری سیستم ها Systems Theory:
تئوری سیستمها برای توضیح دادن کل فرایند سیاسی و نیز عملکرد بازیگران سیاسی مهم، از طریق کاربرد تجزیه و تحلیل سیستمها بیان شد. سیستم عبارت است از یک کل سازمان یافته یا پیچیده، مجموعه ای از اجزای مربوط و وابسته به هم که یک موجودیت دسته جمعی را شکل میدهد. برای تجزیه و تحلیل سیاست، از این منظر باید مدلی از یک سیستم سیاسی را ساخت. یک سیستم سیاسی از ارتباطات بین دروندادها و بروندادها تشکیل می شود. دروندادهای سیستم سیاسی شامل تقاضاها و حمایت های عموم مردم از خارج است. تقاضاها را می توان از فشار برای سطح زندگی بهتر، دورنمای شغلی بهتر، دستمزدهای بالاتر تا حمایت بیشتر برای حقوق اقلیت ها و افراد تقسیم بندی کرد. از طرف دیگر، حمایت ها مسیرهایی هستند که، در آنها، عموم مردم از طریق پرداخت مالیات، اعطای رضایت و امیدواری برای مشارکت در زندگی اجتماعی به سیستم سیاسی کمک می کنند.
بروندادها نیز عبارتند از تقسیمات و اقدامات حکومتی که شامل سیاست گذاری، تصویب قوانین، وضع قوانین و تخصیص هزینههای عمومی می شوند. این بروندادها، بازخورد را به وجود می آورد که به، تناوب، تقاضاها و حمایت های بیشتری را شکل میدهد. موضوع مهمی که مدل سیستم ها بیان می کند، تمایل سیستم سیاسی به تعادل یا ثبات سیاسی بلندمدت است، به طوری که بقای این سیستم به بروندادهایی بستگی دارد که مجدداً به صورت درونداد وارد سیستم می گردند.اصالت سودمندی Utilitarianism :
اصالت سودمندی ( فایده گرایی) فلسفه ای اخلاقی است بر مبنای این عقیده که «درستی» یک اقدام، سیاست یا نهاد را میتوان به وسیله تمایل آن به ایجاد شادی ( بهروزی) سنجید. و برپایه این فرضیه است که افراد را منافع خودشان به حرکت وامی دارد و این منافع را می توان میل به خرسندی، شادی و امید به اجتناب از درد و ناخشنودی تعریف کرد. از این رو، افراد کمیت شادی و دردی را که ممکن است هر عمل و اقدامی باعث گردد محاسبه و آن راهی را انتخاب می کنند که بیشترین شادی را موجب می گردد. متفکران اصالت سودمندی اعتقاد دارند که می توان شادی و درد را از لحاظ سودمند بودن آنها، با در نظر گرفتن شدت، مدت و غیره محاسبه کرد. بنابراین، موجودات بشری خواهان آن اند تا سودمندی خود را به حداکثر رسانده و بیشترین شادی و کمترین درد را به دست آورند. با استفاده از فرمول کلاسیک جرمی بنتام «بیشترین شادی برای بیشترین تعداد»، می توان اصل سودمندی را در سطحی بالاتر به اجتماع نیز اطلاق کرد. با وجود این، اصالت سودمندی به شاخه ای از تئوری ها توسعه یافته است. اصالت سودمندی کلاسیک، اصالت سودمندی عمل است، چراکه درباره درستی یک عمل بر اساس شادی بیشتر آن قضاوت می کند. اصالت سودمندی قانونی ( روشمند) درستی یک عمل را در تطابق با قانونی قضاوت می کند که، اگر در کل پیروی شود، نتایج خوبی را ایجاد می کند. شاخه دیگری که تعمیم سودمندی نامیده می شود، درستی یک عمل را نه به لحاظ نتایج خود عمل، بلکه بر اساس نتایج کلی آن قضاوت می کند. اصالت سودمندی انگیزه بر قصد و نیت بازیگر توجه دارد تا به نتایج هر عمل.یوتوپیانیسم Utopianism:
یک اتوپیا (از ریشه یونانی utopia, بهمعنی هیچ جا، یا eutopia به معنی جای خوب) از لحاظ لغوی به معنای یک جامعه آرمانی یا کامل است. این واژه از سوی تامس مور مطرح و برای اولین بار در اثر وی، به نام «یوتوپیا» به کار برده شد. یوتوپیانیسم نوعی نظریه پردازی اجتماعی است که، با ساختن مدلی از یک نظم کامل و آرمانی، انتقاد از نظم موجود را بسط می دهد. رهیافت مذکور، همین طور، سه جنبه را معمولاً ارائه می کند. اول اینکه: با رد کلی و رادیکالی وضع موجود، ترتیبات سیاسی و اجتماعی کنونی را اساساً ناقص و محتاج تغییری اساسی می داند. دوم اینکه: بر عامل بالقوه انسانی برای توسعه نفس تاکید میکند، یا بر مبنای فرضیه های خوش بینانه ای درباره ماهیت انسانی یا فرضیه های بدبینانه ای درباره توانایی نهادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای اصلاح رفتارها و غریزه های پست انسانی. سوم اینکه: یوتوپیانیسم معمولا از مرز خصوصی _ عمومی فراتر میرود، زیرا کامیابی شخصی کامل یا تقریبا کامل را ممکن می داند. از دید رهیافت یوتوپیانیسم، برای اینکه جامعه بدیلی ایدئال باشد، باید آزادی در حوزه فردی و در حوزه سیاسی و عمومی وجود داشته باشد.
با وجود این، یوتوپیانیسم یک فلسفه سیاسی یا ایدئولوژی نیست. یوتوپیاهای متکی به خود با یکدیگر تفاوت دارند و متفکران یوتوپیایی درک مشترکی از زندگی خوب نداشتند. با این حال، بیشتر یوتوپیاها با برانداختن نیازمندی، کشمکش اجتناب از خشونت و سرکوب مشخص شده اند. سوسیالیسم، به طور کلی و آنارشیسم و مارکسیسم، به طور ویژه، توافق چشمگیری با یوتوپیانیسم داشته اند که نشان دهنده اعتقاد آن ها به استعداد نهانی انسانی برای رفتار اجتماعی، همکارانه و گروهی است. در نتیجه، یوتوپیای سوسیالیستی به شدت مساوات طلب است و نوعاً از طریق مالکیت دسته جمعی و کاهش یا حذف اقتدار سیاسی مشخص میشود. فمنیسم و اکولوژیسم ( زیست بوم گرایی) هم تئوری های یوتوپیایی دارند. توان لیبرالیسم برای ایجاد تفکر یوتوپیایی به خاطر تأکیدش بر منفعت طلبی و رقابت انسان محدود شده است، با این حال، اعتقاد افراطی به کاپیتالیسم بازار آزاد را می توان شکلی از یوتوپیای بازاری در نظر گرفت. یوتوپیاهای دیگر تحت تاثیر حکومت و اقتدار سیاسی سودمند بوده اند. به عنوان مثال، جامعه تامس مور، اگرچه در اوضاع و احوال برابری اقتصادی بود، جامعه ای بود سلسله مراتبی، استبدادی و مردسالارانه.