پیش از ورود به اصل بحث، مایلم به سه نکته مقدماتی اشاره کنم: فرصت سوزی استراتژیک ایران پس از فروپاشی شوروی: در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکلگیری دولتهای نوپدید در آسیای میانه و قفقاز، تصمیمگیران جمهوری اسلامی درک روشنی از موقعیت منحصربه فرد ژئوپلیتیکی ایران و پیوندهای تاریخی، فرهنگی و زبانی با این مناطق نداشتند. غلبهی ایدئولوژی مذهبی و ضدامپریالیستی، باعث شد سیاست خارجی ایران در جهت منافع ملی حرکت نکند.
در واقع، ایران نتوانست از فرصت تاریخی فروپاشی شوروی بهرهبرداری کند و روابط خود را با جمهوریهای تازهاستقلالیافته بر مبنای منافع ملی و میراث مشترک بازسازی کند. شاید این سخن برای کسانی تلخ باشد، اما اگر نظام پهلوی با همان سیاست خارجی دوران خود در قدرت بود، احتمالاً موفق میشد با «کانالیزه» کردن سیاستهایش، منافع ملی ایران را بهتر پی بگیرد. تجربه سیاست خارجی شاه در لبنان گواهی بر این توانمندی است.
هیچ کشوری در آن مقطع موقعیتی چون ایران در آسیای میانه و قفقاز نداشت. در زمان فروپاشی، روسیه ضعیف بود و ترکیه درگیر مشکلات داخلی. اما جمهوری اسلامی به دلیل اتخاذ سیاستهای انزواطلبانه و تنشزای خود، بهویژه دشمنی با آمریکا، کشور را به انزوا کشاند.
سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی نه تنها در خاورمیانه، بلکه در آسیای میانه و قفقاز نیز تبعات زیانباری داشته است. رفتار و سیاستهای ایران در این مناطق دل هر ایرانی آگاه را به درد میآورد. هنوز بسیاری از هموطنان ما نمیدانند چگونه اسرائیل، بدون رجزخوانی و وارد شدن با بازی های کلامی با سکوت استراتژیک، توانست جمهوری آذربایجان را به یک پایگاه نظامی و اطلاعاتی تبدیل کند؛ کشوری که اشتراکات فراوانی با ایران داشت.
همچنین ترکیه، با وجود موقعیت ضعیف اولیه، موفق شد ایران را دور بزند و امروز با کمک جمهوری آذربایجان، برای کشور ما در منطقه دردسر ایجاد کند. مسئلهی کریدور ۳۵ کیلومتری زنگه زور برای ایران اهمیتی ژئوپلیتیکی، امنیتی و اقتصادی دارد. اگر طرح ترکیه و آذربایجان اجرا شود، مرز مستقیم ایران با ارمنستان قطع خواهد شد و مسیر زمینی ایران به گرجستان و روسیه از میان خواهد رفت.
واقعیت آن است که اگر حکومتی با حداقل عقلانیت سیاسی بر ایران حاکم بود، گره زنگه زور را میتوانست با دست باز کند، اما اکنون شاید این گره حتی با دندان هم باز نشود.
۲- شکلگیری کشورهای جدید و میراث شوروی
ظهور دولتهای جدید در آسیای میانه و قفقاز، در واقع بیارتباط با حکومت بلشویکی و اتحاد جماهیر شوروی نیست. این کشورها، چه بخواهند چه نخواهند، محصول ساختار سیاسی و اداری شوروی هستند. البته به این معنا نیست که حکومت شوروی خواهان استقلال آنها بود؛ مردمان این جمهوریها از شوروی رنج بسیار دیدند، اما شکلگیری آنها به عنوان دولتهای مدرن، میراث مستقیم آن دوران است. در واقع این جمهوری ها در یک پروسه طبیعی به عنوان دولت – ملت های مدرن شکل نگرفتند.
به باور من، اگر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به وقوع نپیوسته بود، مردم آسیای میانه هنوز در مرحلهی پیشا دولتی به سر میبردند. در آن دوران، منطقه تحت سلطهی سه خانات بخارا، خیوه و خوقند بود و به حاکمان آنها «یاریمشاه» (نیمهشاه) میگفتند.
۳- نقش اسرائیل در آسیای میانه و قفقاز
در آستانه فروپاشی شوروی، من هنوز در آن کشور حضور داشتم. برای نخستین بار، از طریق ایرانیانی که همسران یهودی داشتند، متوجه حضور فعال اسرائیل در آسیای میانه و قفقاز شدم. هدف اولیه اسرائیل، بازگرداندن یهودیان به سرزمینهای اشغالی بود.
بر خلاف جمهوری اسلامی که با جار و جنجال عمل میکرد، اسرائیل بیسروصدا در آسیای میانه و قفقاز مسلمان نشین، ستادهایی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی راهاندازی کرد. اما انتقال یهودی ها در جمهوری های مسیحی نشین روسیه مخفی نبود بعدها، بسیاری از این مهاجران در شهرکهای اشغالی اسکان داده شدند. اسرائیل پس از فروپاشی شوروی توانست حدود یکونیم میلیون یهودی از شوروی و اروپای شرقی به سرزمین اشغالی کوچ دهد و ترکیب جمعیتی را به نفع خود تغییر دهد.
ایران و جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی
ایران نخستین کشوری بود که استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت و آقای ولایتی، وزیر خارجه وقت، اولین مقام رسمیای بود که به باکو سفر کرد. قراردادی نیز میان دو کشور به امضا رسید که اجازه رفتوآمد بدون ویزا تا شعاع ۷۰ کیلومتری را به شهروندان دو سوی مرز میداد.
پس از فروپاشی شوروی، ایاز مطلباف، دبیر اول حزب کمونیست، بدون انتخابات رئیسجمهور شد. این اتفاق در اکثر جمهوری های شوروی رخ داد سبب این یود که آلترناتیو دیگری در میان نبود . مطلب اف رابطهای مثبت با ایران بر قرار کرد. زمانی که از رفسنجانی درخواست کمک کرد، جمهوری اسلامی سپاه را برای آموزش نیروهای آذری به قرهباغ اعزام کرد و تعداد قابلتوجهی از مجاهدین ایرانی نیز به جنگ اعزام شدند. حتی بخشی از سپاه و مجاهدین افغان در جنگ قره باغ کشته شدند. کمک دیگر ایران در دوره مطلب اف این بود ایران مرزهای خود را برای آوارگان نگون بخت باز و یک صد هزار نفر را اسکان داد. جنگ قره باغ که اوج گرفت، جبهه خلق به رهبری ابولفضل ایلچی بیک، قتل عام وحشیانه خوجالی توسط ارمنستان را بهانه کردند و مطلب اف را از راس قدرت برکنار کردند. ایلچی بیک از ناراضیان سیاسی و زندان کشیده دوران شوروی بود.
باری، با به قدرت رسیدن ابوالفضل ایلچیبیگ، شرایط تغییر کرد. او فردی مذهبی، پانترکیست و به شدت ضدایرانی بود که ایدهی «آذربایجان شمالی و جنوبی» را همانند باقرف مطرح میکرد. در آن زمان جمعیت ایران ۵۰ ملیون نفر یود او می گفت: سی میلیون ایرانی ترک زبان تحت ستم فارس ها هستند. او زمانی این حرف ها را می زد که دولت تحت رهبری او آهی در بساطش نبود. مواد غذایی نایاب و مغازه ها خالی بود. ایلچی بیگ سخت به ترکیه امید بسته بود. او ۲۰۰ میلیون دلار از ترکیه وام خواست اما ترکیه این پول را نداد. وقتی ایران حاضر شد این پول را بدهد، ایلچی بیک گفت: من چگونه می توانم این پول را از ایران بگیرم در صورتی که میدانم سی میلیون آذری در ایران تحت ستم هستند. در چنین آشفته بازاری، ایلچی بیک با دستان خالی هم علیه ارمنستان، هم علیه روسیه و هم علیه ایران شعارهای تو خالی می داد. او رسما در سخنرانی های خود آذربایجانی های ایران را به جدایی تشویق می کرد. ایران هم برای رو کم کنی شروع به رساندن اسلحه و کمک های اقتصادی به ارمنستان کرد و همچنین تالش های ساکن جمهوری آذربایجان را هم مسلح کرد.
سرانجام ایلچی بیگ آرمان خواه ترک محور و اسلام باور که اتفاقا سیدزاده بود پس از یک سال و اندی با خفت و خواری کنار رفت. مردم حیدر علی اف را انتخاب کردند. علی اف سال ها در کا، گ، ب خدمت کرده بود. چندین سال دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان بود. در زمان دبیر اولی چرنینکو او عضو هئیت سیاسی حزب کمونیست شوروی شد.
حیدرعلی اف پس از فروپاشی، ساکن نخجوان شد و اداره «نخچوان خودمختار دوران شوروی» را بدست گرفت. نخچوان به لحاظ جغرافیایی در داخل خاک ارمنستان قرار دارد. گور دخمه های زررتشتی نخچوان معروف است.
با فروپاشی دولت ایلچیبیگ، حیدر علیاف به قدرت رسید. او سیاستمداری کارکشته بود و روابط مثبتی با ایران برقرار کرد. هنوز هم جمله معروف علی اف از یادم نرفته است. او برای این که دل حکومت جمهوری اسلامی را بدست آورد گفت: شیطان هم نمی تواند رابطه من و ایران را به هم بزند. البته علی یف شکسته نفسی می کرد او خودش یک شیطان کامل بود. نخچوان مدت ها در محاصره کامل ارمنستان و با کمک های همه جانبه ایران سر پا بود. همین که ارمنستان قصد گرفتن نخچوان را کرد سپاه در مقابل ارتش ارمنستان قرار گرفت. علی یف راست می گفت: در تمام مدتی که بین «باکو و یراوان» جنگ بود نگذاشتم یک قطره خون از دماغ نخجوانی ها ریخته شود.
با روی کار آمدن علیاف، آتشبس برقرار شد. ایران با هر دو کشور (ارمنستان و آذربایجان) روابط اقتصادی برقرار کرد، اما تمایل ایران به ارمنستان بیشتر بود. ارمنستان را برای خودش بی ضرر می دید سبب این بود که آذربایجان چشمک های معناداری به آمریکا و اسرائیل می زد. اگر دقت کنیم متوجه می شویم این پروژه نزدیکی آذربایجان و اسرائیل روز به روز به برکت سیاست های احمقانه جمهوری اسلامی پربارتر شد.
البته دررابطه با تهران و باکو، نمی توان همه کاسه و کوزه ها را بر سر جمهوری اسلامی شکست. همین بر سر کار آمدن خاندان فاسد علی یف، بدون کمک جمهوری اسلامی ممکن نبود. جمهوری اسلامی در کنار کارهای احمقانه، کارهای مثبتی هم برای جمهوری آذربایجان کرد. اما ایراد کارش این بود که رفتار تبلیغاتی جمهوری اسلامی در آسیای میانه، برای رهبران و کادرهای دولتی که با خلق و خوی سویتی ترببت شده بودند قابل درک و فهم نبود. قبل از فروپاشی نگاه مردمان این جمهوری ها و از جمله جمهوری آذربایجان به ایران بسیار مثبت بود اما رفتار جمهوری اسلامی پس از فروپاشی به دوستی خاله خرسه شباهت داشت. مردمی که تازه از یوغ شوروی آزاد شده بودند این بار دیدند جمهوری اسلامی با تبلیغات اسلامی، با سلام و صلوات، ریش و تسبیح و تبلیغ حجاب و روسری کار خود را می کند. حسینه ها و مساجد می سازند قیمه امام حسین را پخته و پخش می کنند. این کار جمهوری اسلامی در باکو جوک شده بود. دوست باکویی من می گفت من و دوستانم قیمه امام حسین را از حسینه ها گرفته و با ودکا می خوردیم. او به شوخی و جدی می گفت: وای که چقدر به ما می چسبید. در مقطع فروپاشی؛ ایران هیج رقیب جدی نداشت. ترکیه با اقتصاد وارد آسیای میانه و قفقاز شد، اقتصادی که مذهب ندارد.
در شرایط کنونی اولویت خواست مردم ایران حفظ امنیت ملی و کاهش تهدیدات از بالای سر ایران است. گسترش رابطه آذربایجان و اسرائیل علیه منافع ملی ماست. سیاست ارمنستان تهدیدی برای امنیت کشور ما نیست. درست است که جمهوری اسلامی در به وجود آوردن این گرداب نقش مهمی داشته است اما رفتار جمهوری آذربایجان با ایران خصمانه است. جمهوری آذربایجان برخلاف ارمنستان به لحاظ امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مقابل ماست. جمهوری آذربایجان هویت مشترک را مصادره می کند. در کتاب های درسی دانش آموزان تاریخ را تحریف می کند. اخیرا با تصمیم دولتی، اشعار فارسی آرامگاه نظامی گنجوی بر داشته شد، سنگ قبر جدید که به زبان ترکی است جایگزین کردند.
نوشتن مطالب فوق، برای من ناراحت کننده است. علایق و احساسات قلبی من و میلیون ها آذربایجانی ایران با مردمان جمهوری آذربایجان پاک شدنی نیست. گواه من شهادت تاریخ، سوابق تمدنی و هویت های مشترک این دو سرزمین می باشد. مردمان این دو سرزمین، در زبان، مذهب، موسیقی، فرهنگ و در یک حوزه تمدنی به هم وصل و دلبسته بودند.
جایگاه اسرائیل در آذربایجان
باید از خود پرسید، طی چهار دهه چه شده و ایران چه کار کرده است که جمهوری آذربایجان متحد استراتژیک اسرائیل از آب در آمده است؟ چرا در این جنگ دوازده روزه به صورت غیرعلنی از فضا و زمین آذربایجان علیه ایران استفاده شده است؟ چرا جمهوری آذربایجان با وجود داشتن پیوندهای دینی، زبانی و تاریخی مشترک که می توانست بطور ارگانیک در کنار ایران باشد، متحد و رفیق اسرائیل شده است. سهم خطای ایران در به وجود آوردن این فاجعه تا چه اندازه است؟
حالا معلوم می شود پس از فروپاشی شوروی، دولت اسرائیل به تدریج در آسیای میانه و قفقاز بارگذاری کرده است. یکی ازعوامل مهم بارگذاری اسرائیل در آذربایجان، آمریکاستیزی و اسرائیل ستیزی است. نتیجه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در آسیای میانه و قفقار فاجعه بود. ایران تنها در خاورمیانه شکست نخورد. آمریکا تا آنجایی که می توانست دست و پای ایران در آسیای میانه و قفقاز را قطع کرد. پس از فروپاشی شوروی، آمریکا اجازه نداد ایران در آسیای میانه و قفقاز منافع خود را دنبال کند. روسیه و ترکیه هم از چماق آمریکا که علیه ایران بود به نفع خود بهره برداری کردند. اگر استراتژی ایران بر پایه منافع ملی ایران بود، رابطه ما آمریکا عادی بود، روسیه و ترکیه نمی توانستند مانع جدی برای ما درآسیای میانه و قفقاز درست کنند.
نظر کارشناسان امور نظامی قابل تامل است. آن ها می گویند ۷۰ % تجهیزات نظامی آذربایجان توسط اسرائیل تامین می شود. افزون بر این در ۲۰ سال اخیر بسیاری از پروژه ها و ساختارهای امنیتی آذربایجان توسط موساد کنترل می شود. پیروزی آذربابجان در قره باغ را همین کمک های اطلاعاتی و ماهواری و اسلحه اسرائیل و ترکیه تصمین کرد. کارشناسان امور نظامی می گویند: خریدهای کلان آذربایجان از اسرائیل به بهانه دفاع در مقابل ارمنستان تمام واقعیت نیست. آذربایجان در این خریدها تجهیزاتی خریده است که برای دفاع از خود در مقابل ارمنستان نیست.
آذربایجان عملا پای اسرائیل را به مرز ایران کشانده است. خبرها حاکی از آن است که اسرائیل درصدد است همین سیاست را در ترکمستان هم داشته باشد.
کارشنان در امور نفت می گویند اسرائیل یک سوم نفت خود را از آذربایجان از طریق ترکیه تامین می کند. بد نیست بدانیم در جریان کشتار مردم غزه، آذربایجان و ترکیه تحت فشار هم وطنان مسلمان خود، اعلام کردند در این مدت معین نفت به اسرائیل صادر نکردهاند. اما رصدها نشان می دهند هر دو کشور دروغ می گویند. هر دو کشور ریاکاری می کنند. اولویت برای حاکمان هر دو کشور پیوند استراتژیک با اسرائیل می باشد.
ایران از جمهوری آذربایجان بسیار دل چرکین است اما فعلا بنا به مصلحت صدایش را در نمی آورد. باکو از نظر ایران متهم به این است در برخی از ترورهای دانشمندان هسته ای از خاک آذربایجان استفاده شده است. در این جنگ دوازه روزه یکی از خبرهای مهم این بود که کارخانه پهباد شاهرود که بسیار اهمیت داشت و توسط جنگده های هوایی اسرائیل بمباران شد از آسمان آذربایجان استفاده شده است.
من فکر می کنم رابطه و همکاری آذربایجان و اسرائیل باز هم گسترش خواهد یافت. یکی از هدف های اسرائیل برقراری و ایجاد جبهه های جدید است که هر چه بیشتر جمهوری اسلامی را به زانو در آورد. بنظر می رسد اسرائیل در موضوع کریدور زنگه زور بطور فعال ورود خواهد کرد و سعی خواهد کرد پای آمریکا را به این منطقه بکشد. اهمیت و پی آمدهای مرز ۳۰ کیلومتری ایران و ارمنستان را نباید ساده درنظر گرفت. هیچ معلوم نیست اسرائیل با کمک الهام علی یف چه نقشه شومی در سر می پروراند.