بعد از برگزاری سمیناری مجازی تحت عنوان “گفتگو برای نجات ایران” ظاهراً موجی از دستگیری چهرههای داخلی شرکتکننده در این سمینار و دایرۀ یاران مهندس میر حسین موسوی به راه افتاده است. تاکنون کیوان صمیمی، علیرضا بهشتی شیرازی و عبدالله مؤمنی بازداشت شدهاند و قربان بهزادیاننژاد و علیرضا بهشتی فرزند مرحوم سید محمد بهشتی نیز تحت تعقیب قرار گرفتهاند.
احتمال اینکه سایر افراد حاضر در سمینار نیز به نحوی مورد برخورد قضایی قرار گیرند، منتفی به نظر نمیرسد.
قاعدتاً از منظرِ تحلیل سیاسی، میتوان به پارهای از اظهارنظرهای ایدهآلیستی و الفاظ درشت و داعیههای بدون پشتوانۀ برخی از حاضران در سمینار انتقاداتِ جدی وارد کرد و حتی جهتگیری کلی سمینار را فاقد استراتژی روشن و قابل قبول دانست، اما واکنشی که حکومت در برابر برگزاری این سمینار در پیش گرفته است، تکرار رفتار نهادینه شدهای است که وضع را برای خودش و جامعۀ ایران بدتر و وخیم تر میکند.
معمولاً هنگامی که انواع نابسامانیها بخصوص در حوزۀ اقتصادی، جامعهای را فرا میگیرد و به تبع آن، خشم و نارضایتی عمیق بر فضای عمومی غلبه میکند، گرایش به دگرگونطلبی فزاینده هم بین نیروهای سیاسی خواه ناخواه تشدید میشود.
در واقع، گرایش روز افزون به “گذر نهایی از وضع موجود” با تکیه بر نارضایتی عمومی، معلولِ وضع وخیم زندگی مردم است، اما نظامهایی که به هر دلیلی دچار انباشت مشکلات و ناکارآمدی نهادی میشوند، به جای علتیابی صادقانه در این مورد، میکوشند تا با بزرگ نشان دادن تحرکات سیاسی رقبا و مخالفان خود، صورت مسئله را واژگونه کنند و با استفاده از حربۀ “دشمنسازی” و ضرورت سرکوب و قلع و قمع آنها، هم توجه جامعه را از مشکلات عینی به سوی دیگری معطوف کنند و هم تحرک و انگیزۀ تازهای برای بسیجِ بدنۀ اجتماعی و هواداران خود فراهم آورند.
این حربه اما برای همیشه و در هر شرایطی کارساز نیست و به کارگیری تکراری و افراطی آن، نتایجی کاملاً خلاف انتظار حکومتها به بار میآورد.
در حقیقت، در کشور ما از این حربه بسیار بیش از اندازه استفاده شده و دیگر نه فقط کارایی ندارد بلکه اقشار ناراضی را به سمت همدلی با نیروهای موردِ سرکوب سوق میدهد و دیگر نیروها را هم با انگیزههای مختلف، در جهت تشدید مواضعشان تشویق میکند.
با این حساب، اگر از منظر مصالح کلان حکومت هم که بنگریم، بازداشت حاضران در سمینار گفتگو برای نجات ایران، فقط حرکتی در جهت رادیکالیزه کردن بیشتر فضای سیاسی و دامن زدن به موج نومیدی از هر گونه تغییر و تحول و اصلاح وعده داده شده توسط مسئولان کشور است و حاصلی جز این ندارد.
راه حل معضلات انباشتشدۀ کنونی در بگیر و ببند نیست. نارضایتی عمومی را باید کاهش داد و یا از بین برد. مادامی که زمینههای نارضایتی از بین نرود، دگرگونطلبی سیاسی هم خواه ناخواه غلظت و شدت بیشتری میگیرد. یک محفل و گروه سیاسی هم که ساکت یا سرکوب شود، گروهها و محافل دیگری جای آن را میگیرند.
آن دسته از مسئولانی که به ضرورت اصلاح و تحول واقف شدهاند، لازم است در این زمینه بیشتر بیاندیشند. برخی دوستان آنها در دستگاههای حاکم که هرگونه اصلاح وضع کشور را مغایر منافع شخصی و باندی خود میدانند، دایرۀ نزدیکان مهندس میرحسین و شخص او را صرفاً بهانهای برای به هم زدن فضا و پیشگیری از تحول و اصلاح تشخیص دادهاند. مقهورِ تحلیل و عمل آنها شدن، مترادف فاجعه است!