پروژه قدسی سازی که از ابتدای انقلاب کلید خورد و در مقاطعی حساس توانست عوام را با خود همراه و آنرا عادی سازی کند. و در مقاطعی نیز با مقاومت و روگردانی عموم مردم و با روشنگری فعالان دینی و سیاسی و اجتماعی متوقف شد. اینک با افزایش چشمگیر بیاعتمادی و نارضایتی عمومی از ناکارآمدی سیاستهای داخلی و خارجی حاکمیت، افزایش فقر و شکاف طبقاتی، ریزش سرمایه اجتماعی، عدم مشروعیت و مقبولیت چهرهها و منسوبین، بحران مشروعیت حاکمیت را در سطح داخلی و جهانی تشدید کردهاست.
عواملی چون نورتابی و آگاهی بخشی رسانهها از افزایش فساد، اختلاس و روابط رانتی و ناسالم حلقههای نزدیک به قدرت از سفره انقلاب، تناقضات در زندگی و رفتار مسئولین با آرمانهای انقلاب و زیست مومنانه، رفتارهای فراقانونی و نسبت دادن آن به شرع و امر مقدس و هالهسازی مقدس به دور برخی از جریانها وچهرههای ناهموار از خطرات پروژه قدسی سازاست.
خطری که دیانت جامعه دینی و باوری را به شدت تهدید میکند و باعث فرو ریختن ارزشها معنویی و محتوی میشود. تغییر در سبک دینداری عمومی و تقدسزدایی فراگیر تودهها از کلیشههای رایج گفتمان ایدولوژیکی حاکمیت و همچنان رواج خرافات و موهومات دینی و روایتهای جعلی، همراه تفسیر انحرافی از روایت، احادیث، آیات و کلیت شرع و از پی آن قانون، و از طرفی دیگر شبیهسازی روایی وقایع و رخدادهادر بستر میدانی حاکمیت با اظهارات هیجانی و ناسنجیده مسئولین نسبت به وقایع اتفاقیه در هر بزنگاهی و منتسب کردن آن و یا همذاتپنداری با دوره و شرایط تاریخی امامان و معصومین در صدر اسلام، ترویج ارتباطات پنهانی برخی از چهرهها با امام غائب و یا ترویج نزدیکی و شبیه زیستی و رفتار و منش مسئولین با معصومان و … نتیجهایی جز شکاف حداکثری مردم از حاکمیت، دو قطبی شدن جامعه، عدم مشروعیت نظام، ریزش سرمایه اجتماعی و متعاقب آن، روگردانی و بیاعتنایی از کلیشههای مذهبی، دین گریزی و زیست دوگانه را در پی نداشته است.
پروژه قدسیسازی حاکمیت با توسل به نافهمی نظریهپردازان تندروش و نیز عدم درک و شناخت آنان از پوست اندازی و تغییرات بنیادی جامعه پساانقلابی در دههی اخیر به بن بست رسیده و اکنون شکست سختی خوردهاست.