گروهی از اقتصاددانان جوان ایرانی که در بهترین دانشگاههای جهان درس خوانده و تدریس کرده بودند در دهه 90 در قالب گزارشهای کارشناسی و نیز نوشتن یادداشتها و مقالهها یادآور شدند اقتصاد ایران با ناترازی روبهرو شده است. آنها درباره ناترازی مالی، ارزی و پولی و پیامدهای آنها به مدیران کشور هشدار دادند اما سخنانشان به جایی نرسید. در شروع فعالیت دولت اول حسن روحانی و در کنفرانس اقتصاد ایران که از سوی مسعود نیلی مشاور ارشد رییسجمهور وقت برگزار شد اصطلاح « ابر چالش» وارد ادبیات اقتصاد سیاسی ایران شد. هنوز نیز شمار قابل اعتنایی از گزارشها درباره اقتصاد سیاسی و اقتصاد کلان که از سوی منتقدان وضع موجود منتشر میشود یا حتی این روزها در سخنان کاندیداهای ریاستجمهوری میشنویم ابرچالشها را بازگو میکنند
. مسعود نیلی که آفریننده و گسترشدهنده «ابرچالشها» بود حالا در یک گفتوگوی رسانهای پا از این فراتر نهاده و میگوید از «ابرچالش» به «فاجعه» رسیدهایم. وی در این میزگرد به آمارهای ارائهشده رسمی استناد کرده و فاجعهها را یکی پس از دیگری با اطلاعات رسمی بیان میکند. او میگوید سرمایه موجود در صنعت نفت ایران به دلیل فقدان سرمایهگذاری تازه در این صنعت در سال 1401 نسبت به قبل 30درصد کاهش دارد. به عبارت دیگر در این سالها نهتنها در مهمترین بخش اقتصاد سرمایهگذاری نشده بلکه سرمایه موجود نیز مستهلک شده است.
به همین دلیل است که یکی از کاندیداها میگوید که تا سال 1420 و در صورت ادامه وضع موجود پارسجنوبی بیفایده خواهد شد. یکی دیگر از فاجعههایی که باید به آن اشاره کرد رشد بدهیهای دولت است که با شتاب بالایی به سمتی میرود که دولت ایران را یک دولت ابربدهکار کند. دولتهای ایران برای اینکه بتوانند منابع و مصارف بودجه را به تعادل برسانند با روشهای گوناگون و دور زدنهای مختلف بدهی ایجاد کرده و بر ابعاد کسری بودجه میافزایند.
تورمهای 50درصدی و پایدار نتیجه همین افزایش بدهیهای دولتی است. از طرف دیگر دقت در کارنامه سازمان برنامه در سالهای اخیر نشان میدهد متوسط درآمد کارمندان دولت نسبت به میانگین نرخ تورم با کاهش حدود 40درصدی مواجه شده است. آیا این ارقام و آیا به فاجعهای که میتواند ایرانیان را به ته دره تهیدستی پرت کند توجه خواهد شد. دقت در بحثهای کاندیداهای موجود برای اداره قوه مجریه نشان میدهد که آنها نیز بخشی از فاجعه به حساب میآیند. کاندیداهایی که سخنانشان هرگز نشان نمیدهد ابعاد فاجعه اقتصادی را درک کرده باشند. بدون تردید سیاست خارجی غیرمتعادل ایران در پدیدار کردن فاجعهها سهم بالایی دارد و نیز سیاست داخلی در ایران که به راندن نیروهای کارشناس و ورزیده از بدنه دولت منجر شده است
در پدیدار کردن فاجعه نقش پررنگی دارد. اگر دست روی دست گذاشته شود و در اصلاحات ساختاری و نیز در پوستاندازی کامل بیش از این درنگ شود ، فاجعه پشت فاجعه میآید و ابعادش بهاندازهای خواهد شد که تابآوری را از ایرانیان میگیرد. چارهای جز این نیست که راهبردها دگرگون شده و این راهبردها البته میتواند از جایی مثل «بودجهریزی» و «سیاستهای بودجهای» شروع شود. محمدصادق جنانصفت – روزنامه جهان صنعت