اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • «ما فراموش نمی‌کنیم که این رهایی از بیرون آمد» سون فلیکس کلرهوف
    مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانی‌ها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین
  • سوریه؛ ظهور و سقوط یک خاندان – دو سعید سلامی
    علی خامنه‌ای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین
  • حماسه گیلگمش سیروس اوندیلادزه
    حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بین‌النهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت می‌کند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بین‌النهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. با
  • ایران آبستن انقلابی دیگر! (تجارب و بازخوانی انقلاب ۵۷) – هلمت احمدیان
    انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبش‌های توده‌ای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطه‌ی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
اقتصاد

گاهی اوقات این جملات لاتین به‌عنوان عبارات نامفهوم در آثار کلاسیک نادیده گرفته می‌شوند یا به‌عنوان جملات انگیزشی در اینترنت ظاهر می‌گردند. در این مقاله، به معنای فلسفی ۱۰ جمله لاتین می‌پردازیم. کمتر عبارتی در زبان لاتین به‌اندازه‌ی این جمله تأثیرگذار است، حتی به معنای لغوی آن. بسیاری از افراد این جمله را که به «دم را غنیمت بشمار» ترجمه می‌شود، به‌عنوان یک شعار انگیزشی روی بدن خود خالکوبی می‌کنند. اما این حکمت ریشه‌ای طولانی دارد و اولین‌بار در آثار هوراس آمده است، که آن را جوهره‌ی آموزه‌های اپیکور می‌داند.با این حال، اگر دقیق‌تر به آن بنگریم، این عبارت پیچیده‌تر از آن است که در نگاه اول به نظر می‌رسد. پرسش این است که آیا «Carpe diem» به‌عنوان تشویقی برای لذت بردن از هر لحظه، بدون فکر به چیزی جز خوشبختی شخصی، فهمیده می‌شود؟ یا بیشتر به‌عنوان دعوتی برای سنجیدن دقیق اینکه چه چیزی واقعاً ارزش زمان و توجه ما را دارد؟

آموزه‌ی این جمله درواقع در ترکیب این دو دیدگاه نهفته است: برای اینکه بتوانیم ارزش لحظه‌ی حال را درک کنیم و زندگی شادی داشته باشیم، باید از محدودیت و گذرای بودن زمان زندگی خود آگاه باشیم.

«Errare humanum est» («خطا کردن، خصلت انسان است»)

این جمله در آثار سنکا و به شکلی متفاوت‌تر در آثار آگوستین و سیسرو دیده می‌شود. نکته مهم در فهم این جمله این است که منظور از «خطا»، نه فقط اشتباه فکری، بلکه انحراف اخلاقی و گناه دینی نیز هست.

اما معنای کامل جمله زمانی روشن می‌شود که بخش دوم آن را نیز بخوانیم:

„Errare humanum est, sed in errore perseverare diabolicum.“

ترجمه: «خطا کردن خصلت انسان است، اما پافشاری بر خطا شیطانی است.»
پیام این جمله این است که اشتباهات ناشی از ناآگاهی یا گناه، زمانی مشکل‌ساز می‌شوند که فرد آن‌ها را نپذیرد و از اصلاح و بهبود خودداری کند.

«Magister dixit» («استاد چنین گفت»)

این عبارت در آثار نویسندگان دوران مدرسی قرون وسطی رایج بود. آن‌ها اغلب برای اثبات درستی نظرات خود به گفته‌های فیلسوفان پیشین استناد می‌کردند.

این عبارت به‌ویژه به ارسطو اشاره دارد که تا قرن ۱۷ میلادی همچنان منبع اصلی استناد به‌شمار می‌رفت. «Magister dixit» نماد استفاده از استدلال اقتدار است، یعنی پذیرش گفته‌های یک فرد معتبر به‌عنوان حقیقت محض.

«Divide et impera» («تفرقه بینداز و حکومت کن»)

این جمله اغلب به فیلسوف ایتالیایی ماکیاولی نسبت داده می‌شود. اگرچه ماکیاولی در کتاب «شاهزاده» (۱۵۱۳) توصیه می‌کند که باید میان دشمنان تفرقه ایجاد کرد، این جمله دقیقاً در آثار او یافت نمی‌شود.

منشأ این جمله همچنان نامشخص است. برخی آن را به پادشاه فرانسه، لویی یازدهم، و برخی دیگر به قیصر روم نسبت می‌دهند.

«Homo homini lupus» («انسان، گرگ انسان است»)

این جمله نخستین‌بار در آثار نمایشنامه‌نویس لاتین، پلوتوس، ظاهر شد و بعدها توسط اندیشمندانی مانند اراسموس، مونتنی و بیکن تکرار گردید.

فیلسوف توماس هابز در کتاب «لویاتان» (۱۶۵۱) این جمله را برجسته کرد تا زندگی در حالت طبیعی انسان‌ها را توضیح دهد. به باور او، در حالت طبیعی (پیش از ایجاد دولت)، هر فرد تهدیدی برای دیگران بود. امنیت و صلح تنها با ایجاد قرارداد اجتماعی ممکن است که همه افراد خود را به رعایت آن متعهد می‌دانند.

«Cogito ergo sum» («می‌اندیشم، پس هستم»)

این جمله، از مشهورترین نقل‌قول‌های فلسفی است که فیلسوف فرانسوی رنه دکارت در کتاب «تأملات در فلسفه اولی» (۱۶۴۱) آورده است. دکارت به دنبال بنیانی غیرقابل تردید برای شناخت بود. او استدلال می‌کند که نمی‌توان به وجود چیزی که شک می‌کند، تردید داشت.
او می‌گوید: «تا زمانی که من شک می‌کنم، نمی‌توانم به وجود خودم شک کنم.» این جمله، بنیانی برای شناخت‌شناسی دکارت فراهم می‌کند.

«Video meliora proboque, deteriora sequor»
“بهتر را می‌بینم و می‌پسندم، اما از بدتر پیروی می‌کنم”

این جمله‌ی عمیق که تناقض‌های موجود در رفتارهای انسانی را بازتاب می‌دهد، نخستین بار توسط اووید در اثر دگرگونی‌ها (Metamorphosen) به شخصیت مده‌آ نسبت داده شد. بعدها فیلسوفانی چون اسپینوزا این جمله را بررسی کردند؛ او در کتاب اخلاق خود پرسش می‌کند که چرا دانستن آنچه خوب است، برای انجام دادن آن کافی به نظر نمی‌رسد.
آیا انسان‌ها ذاتاً به سوی شر و بدی گرایش دارند؟ یا این موضوع ناشی از ضعف اراده‌ی ماست که نمی‌تواند با درک ما از خیر و خوبی همگام شود؟ یا شاید هم نیروی شدید تمایلات و احساسات ما را دست‌کم می‌گیریم؟

این پدیده که ما دقیقاً می‌دانیم چه باید انجام دهیم، اما برخلاف آن عمل می‌کنیم، نامی دارد: «آکراسی» (Akrasie) که به «عمل برخلاف دانسته‌های بهتر» ترجمه می‌شود. متأسفانه، این ضعف هنوز هم به شدت در وجود انسان‌ها مشاهده می‌شود.

„Esse est percipi“ («بودن، یعنی ادراک شدن»)

وقتی فیلسوف ایرلندی بارکلی این عبارت را به کار می‌برد، منظور او این است که اشیا در معنای دقیق کلمه خارج از ادراک ما وجود ندارند. برای مثال مشهور او، چیزی که ما به عنوان «گیلاس» می‌شناسیم، چیزی جز ترکیبی از یک شکل خاص، یک طعم مشخص، یک بافت معین و یک رایحه مشخص نیست. گیلاس هیچ واقعیت مادی یا مرز مشخصی فراتر از مجموع این ادراکات ندارد.

اما درباره‌ی خود ما چه می‌توان گفت؟ ما نه تنها به عنوان موجوداتِ مورد ادراک وجود داریم، بلکه به عنوان سوژه‌های ادراک‌کننده نیز وجود داریم. به همین دلیل، فرمول کامل این عبارت چنین است: «Esse est percipi aut percipere»، یعنی «بودن، ادراک شدن یا ادراک کردن است».

این جمله بیانگر دیدگاهی نامینالیستی (Nominalistic) است که اساساً می‌گوید جهان برای انسان تنها زمانی وجود دارد که او آن را از طریق قراردادهای اختیاری اندازه‌گیری کند، تجربه کند، نام‌گذاری کند یا مرزبندی کند.

„Amor fati“ («عشق به سرنوشت»)

برخلاف بسیاری از عبارات لاتین دیگر، «Amor fati» (عشق به سرنوشت) به دوران باستان بازنمی‌گردد، بلکه در اثر دانش شادمانه (Fröhliche Wissenschaft) اثر فریدریش نیچه در سال ۱۸۸۲ ظاهر شده است. نیچه که خود را «آخرین رواقی» می‌نامید، عشق به سرنوشت را برخلاف رواقیان، نه به معنای پذیرش صرف آنچه هست، بلکه به معنای لذت بردن از زندگی می‌داند. و آن هم به همان شکلی که هست، با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هایش.

این نگرش حتی ممکن است مستلزم مواجهه با چیزهایی باشد که برای ما ناخوشایند هستند یا گاهی دشواری‌های بزرگی را به همراه دارند. از نظر نیچه، تنها راه برای زندگی بدون پشیمانی، این است که زندگی را به طور کامل و با تمام جزئیاتش بپذیریم و آن را در آغوش بکشیم.

„In vino veritas“ («در شراب، حقیقت نهفته است»)

برخی از مردم محل حقیقت را در مکان‌های عجیبی می‌دانند: در دهان کودکان، در ته چاه‌ها یا – همان‌طور که پلینیوس بزرگ اولین بار بیان کرده است – در شراب. سورن کیرکگارد این ایده را پذیرفت و در سال ۱۸۴۵ حتی کتابی به همین نام (In vino veritas) نوشت. از نظر او، ما زمانی که کمی مست هستیم، به طور شفاف‌تری فکر می‌کنیم و گاهی در حال مستی صادق‌تر هستیم، زیرا کمتر به پیامدهای سخنان‌مان فکر می‌کنیم و بنابراین آزادانه‌تر صحبت می‌کنیم. کیرکگارد معتقد بود که مانند جنون، مستی نیز به ما دسترسی به نوعی سخن گفتن عمیق‌تر می‌دهد. او معتقد بود که کسانی که گوش می‌دهند، می‌توانند حتی از لال‌زدن‌های خودشان هم حقیقتی استخراج کنند.

برگردان: الف هوشمند
منبع: Philosophie Magazin

print

مقالات
محیط زیست
Visitor
0195185
Visit Today : 463
Visit Yesterday : 403