مقدمه : بیانیه “نگران سرنوشت ایرانیم” بخش مهمی از شاخص های وضع موجود در ایران را، توصیف کرده است. دراین بیانیه همچنین آمده است که از طریق “برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی در راستای شکل گیری یک دولت ملی و فراگیربرای گذار دموکراتیک” دست یابی به اهداف: “احقاق حق تعیین سرنوشت” و “همه برای ایرانی متفاوت” ممکن است و راه رسیدن به آن نیز “تلاش برای تغییر شرایط کنونی کشور را به اولویت فوری فعالیتهای خود بدل کرده و با هماندیشی و همبستگی و پیوستگی در مبارزه، از هر طریق ممکن مانند صدور بیانیه، ایراد سخنرانی، تشکیل اتاقهای تبادل فکر جمعی و گفتوگوهای مردمی، و بکارگیری تمام امکانات فردی و جمعی و استفاده از تمام ظرفیتهای نافرمانی مدنی، برای تداوم جنبش مقاومت مدنی خشونتپرهیز” است.
ضمن ارج گزاری از انتشار دو بیانیه مهم، این یک واقعیت است، که از یکسو نمی توان همه مسائلی که با زندگی ایرانیان گره خورده است، در یک بیانیه آورد و از سوی دیگر هر تلاش نظری بخصوص در یک گروه محدود، می تواند همراه با تناقضات و کاستی هایی باشد.
آغاز گفتگوی ملی در رابطه با “روایت استراتژیک ملی”، به عنوان اولین گام، موضوع مورد بحث این نوشته است.
چرا “روایت استراتژیک ملی”؟
ایران به یک “روایت استراتژیک ملی” نیاز دارد. این روایت باید در برگیرنده همه مسائلی باشد، که با زندگی ایرانیان گره خورده و به صورت بالفعل و یا بالقوه بر زندگی نسل حاضر و نسل های آینده تاثیر گذار است.
منظور از “روایت استراتژیک ملی” دراینجا، طرحی است همه جانبه نگر، که منطبق با آرمان ها و ارزش های دموکراسی خواهان و با شناسایی نقاط قوت و ضعف آنان و درک فرصت ها و تهدیدهای محیطی، دست یابی به اهداف اصلی آنان را میسر سازد.
“روایت استراتژیک ملی” باید به ما مسیر مشترک را نشان بدهد، عزم، اراده و تعهد مشترک جمعی ما را، به منظور رسیدن به اهدافمان تقویت کند.
توصیف وضعیت موجود و ترسیم وضعیت محتمل و مطلوب، اولین گام در چنین روایتی است. روایت استراتژیک ملی باید درچارچوب وضعیت زمانی و مکانی امروزین، به ما نشان دهد که در کدام جایگاه وموقعیت داخلی و بین المللی قرار داریم و مقصد ما کجاست؟
در صورتی که چنین چشم اندازی برای ایران ترسیم شده باشد، گام بعدی این است که چگونه و با استفاده از چه وسایل و ابزارهایی و با اتخاذ چه شیوه/ شیوه هایی می توانیم به آن جا برسیم، به عبارت دیگر برنامه، راهبرد و راهکارهای ما کدامند؟
به نظر می رسد، آغازیک دیالوگ ملی، در خصوص طرح چنین روایتی، یک ضرورت است.
جهان ما اکنون از یک سو، وارد یک دوره جدید عدم قطعیت شده، و ما شاهد سرعت تحولات، رادیکال شدن قطب های متعدد قدرت، اوج گیری سریع موضوعات و مسائل به تنش و منازعه و غافلگیری حوادث هستیم و از سوی دیگر، اما فرصت ها زودگذر و زمان مواجه با تهدیدها و آسیب پذیری ها، به سرعت دیر می شود. در چنین زمینه و زمانه ای، این روایت، قطب نمای حرکت ما ایرانیان خواهد بود.
چنین روایتی باید “احقاق حق تعیین سرنوشت” و “همه برای ایرانی متفاوت” را به رسمیت بشناسد، نه اینکه چشم بر تنوع و گوناگونی ببندد.
وحدت برای کثرت، باید چراغ راهنمای این روایت باشد و درصدد یکسان سازی ذوب در قدرت، نباشد.
روایت استراتژیک ملی ایرانیان باید متضمن پنج پرنسیب اساسی باشد:
الف- چه اهدافی در لحظه کنونی در اولویت قرار دارند؟
ب- روایت ملی باید صورت بندی دقیقی از امکانات، ابزار و وسائلی که در اختیار ما است، داشته باشد.
ج- این روایت، باید مجهز به ارزیابی احتمالی ازعملکرد مخالفان و دشمنان باشد.
د- برای پایان موفقیت آمیز این روایت چه رفتار معطوف به قدرتی نیاز داریم؟
ه- احتمال موفقیت ما در این مسیر چه اندازه است؟ و معیار و شاخص های داوری برای موفقیت یا شکست کدامند؟
ملزومات “روایت استراتژیک ملی”
پس از ۱۸۰ سال تلاش، هنوز دستیابی به ابتدایی ترین و اساسی ترین حقوق شهروندی، آرزوی ما ایرانیان است. هنور هم برپایی یک دولت ملی و قانونی، در صدر برنامه ترقی خواهانه قرار دارد.
ایرانیان در یکصد سال اخیر در کنار همه تلاش های اصلاح طلبانه، مبارزات مدنی و مبارزه و سیاست به شیوه خیابانی در درون حکومت های خودکامه، دو انقلاب را تجربه کرده اند، با وجود همه این تلاش ها، هنوز قادر به ایجاد یک تحول دموکراتیک در ایران نشده اند.
مناقشه بر سر نوع نظام سیاسی بخش مهمی از فضای فکری و سیاسی جامعه و گروه های مخالف حکومت اسلامی را به خود اختصاص داده است.
با شکست انواع ناسیونالیسم، چه مذهبی و چه سلطنتی در ایران، گفتمان لیبرال- دموکراسی موضوع عمده در رابطه با آینده نظام سیاسی در ایران شده است.
تجربیات تاریخی حاکی از آن است که ماهیت گذار و نوع نظام سیاسی آینده در ارتباط تنگاتنگ با هم قرار دارند. سئوال مهم در این مرحله این است که آیا نتیجه یک دکرگونی خشونت آمیز می تواند به یک وضعیت مدیریتی شده و دموکراتیک منجر شود؟
چه نوع تغییراتی منجر به چرخه ای از اقتدارگرائی- هرج مرج- اقتدارگرایی می شود، یا به عبارت دیگر، رابطه میان چگونگی تغییر یک رژیم اقتدارگرا با شکل و ماهیت نظام سیاسی آینده چیست؟
تحولات ژرف ساختاری در این نیم قرن اخیر، یعنی گسترش طبقه متوسط، افزایش کمی و کیفی دانشجویان به خصوص دختران دانشجو، گسترش شبکه های مجازی، توسعه ارتباطات، شهرنشینی و جهانی شدن، باعث تغییرات عمیقی در جامعه ایران شده است.
دو تغییر مهم در نظام قشربندی های اجتماعی در ایران، رشد طبقه متوسط جدید فرهنگی و افزایش جمعیت تهدستان و حاشیه نشینان شهرهای بزرگ است، که شمار آن ها تا بیست میلیون نفر تخمین زده می شود.
پیامدهای این تحول ژرف ساختاری، انباشت تعارضات سیاسی گسترده در ایران، در سه عرصه است:
۱. بحران های پیچیده در اقتصاد، آموزش، بهداشت، محیط زیسـت، کسب و کار و دیگر عرصه های اجتماعی و فرهنگی و…
۲. وجود شکاف های اجتماعی عمده در ایران یعنی شکاف نسلی، شکاف جنسیتی، شکاف اتنیکی، شکاف مذهبی و…
۳. مخاطرات روابط خارجی منطقه ای، فرامنطقه ای و بین المللی.
نتیجه این دگردیسی های ژرف، تحول در نظام رفتاری و ارزشی، تغییرات فرهنگی و سبک زندگی در جامعه کنونی ایران است.
اولویتهای کنونی “روایت استراتژیک ملی” در دوره پیشاگذار
موضوع مرکزی “روایت استراتژیک ملی” در شرایط کنونی غلبه بر استبداد، تغییر قدرت سیاسی است. بینش کلیدی این تغییر قدرت مبتنی بر مبارزه خشونت پرهیز است.
“روایت استراتژیک ملی” و اولویت های لحظه کنونی:
۱- توصیف وضعیت موجود و ترسیم سناریوهای آینده محتمل و آینده مطلوب،
۲- سپر گفتمانی “روایت استراتژیک ملی” عبارتند از: دموکراسی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، علیه انواع تبعیض های نسلی/جنسی و جنسیتی/ اتنیکی/ مذهبی و…
۳- علیه تبعیض ساختاری اقلیت های قومی و دفاع از حق تمرکززدائی دموکراتیک،
۴- زندگی خوب برای همه ایرانیان،
۵- بحث های کلیدی “روایت استراتژیک ملی”: همه پرسی، آشتی ملی، مذاکره برای تشکیل دولت مصالحه جو، انتخابات آزاد و مجلس موسسان و…
۶- برپایی رهبری سیاسی،
۷- تقویت جامعه مدنی به عنوان شکلی از مشروعیت دموکراتیک،
۶- چگونگی بسیج سیاسی و بسیج دموکراتیک در مقابل قدرت حاکم و کسب هژمونی،
۷- ایجاد ائتلاف لیبرال – دموکراتیک با تمام طرفداران دموکراسی.