گذار مسالمتآمیز الزاماً به دموکراسی ختم نمیشود، اما گذار دموکراتیک، در ذات خود، خشونتپرهیزترین و مردممحورترین شکل گذار است که به دمکراسی ختم میشود.
متأسفانه، بسیاری از همدلانی که از نقشه راه گذار مطرحشده در هفتههای اخیر ـ یعنی برگزاری رفراندم و تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی ـ حمایت میکنند، آگاهانه یا ناخودآگاه، بیشتر از «گذار مسالمتآمیز» سخن میگویند تا «گذار دموکراتیک».
در حالیکه تفاوت این دو فقط در کلمات نیست، بلکه تفاوتی عمیق در معنا، هدف، شیوه و پیامدهای نهایی است. گذار مسالمتآمیز الزاماً به دموکراسی ختم نمیشود، اما گذار دموکراتیک، در ذات خود، خشونتپرهیزترین و مردممحورترین شکل گذار است که به دمکراسی ختم میشود.
خوشبختانه در بیانیهی ۱۷ نفره، بهروشنی و با دقت، از «گذار دموکراتیک» سخن گفته شده؛ و این جای امیدواری دارد.
اگر این تمایز مهم نادیده گرفته شود، ممکن است جنبشی که برای آزادی و تغییر شکل گرفته، ناخواسته به بیراهه برود یا حتی دوباره در چرخهی تازهای از اقتدارگرایی گرفتار شود.
«گذار مسالمتآمیز» به انتقال قدرت از یک ساختار سیاسی به ساختاری دیگر بدون توسل به خشونت اشاره دارد. این انتقال ممکن است از طریق مذاکره میان نخبگان، توافقهای پشتپرده، اصلاحات تدریجی یا حتی کنارهگیری داوطلبانه رهبران انجام شود. اما مسالمتآمیز بودن این روند، الزماً به معنای مشارکتجویانه یا دموکراتیک بودن آن نیست.
در تجربههای معاصر، نمونههایی از گذارهای مسالمتآمیز وجود دارند که هرگز به استقرار یک نظام دموکراتیک نیانجامیدهاند. چرا که در چنین روندهایی، تصمیمگیریها اغلب از بالا و بدون دخالت مؤثر و شفاف مردم انجام شده و در نتیجه، ساختارهای قدرت جدید نیز بر پایهی مشارکت عمومی و پاسخگویی واقعی بنا نگرفتهاند.
در میان نمونههای تاریخی گذارهای سیاسی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ یکی از برجستهترین موارد گذار مسالمتآمیز بدون دستیابی به دموکراسی پایدار است.
این فروپاشی بدون درگیری یا خشونت گسترده رخ داد، اما برخلاف تصور رایج، نه برآمده از خواست و مشارکت مستقیم مردم، بلکه حاصل توافقها و زدوبندهای دروننخبگان سیاسی در سطح رهبری مرکزی و جمهوریهای شوروی بود.
در آن زمان، جامعه و جنبش مدنی قدرتمند، احزاب مستقل، رسانههای آزاد یا نهادهای دمکراتیک نهادینهای وجود نداشتند و عملاً در فرآیند گذار هیچ رفراندومی برای تصمیمگیری مستقیم مردم در مورد آینده سیاسی کشور برگزار نشد.
پس از فروپاشی شوروی، اگرچه انتخابات برگزار شد، اما خیلی زود تمرکز قدرت در دست رئیسجمهور وقت (یلتسین و سپس پوتین) عملاً فضای سیاسی را محدود کرد. رسانهها سرکوب شدند، نهادهای مدنی تضعیفشده باقی ماندند، و نظام چندحزبی صرفاً به شکلی صوری و بیاثر ادامه یافت.
این تجربه بهخوبی نشان میدهد که مسالمتآمیز بودن یک گذار، الزماً به معنای دموکراتیک بودن آن نیست.
نمونه شوروی و دهها نمونه مشابه تاریخی اثبات کردهاند که اگر مردم در روند گذار نقش فعالی نداشته باشند، اگر نهادهای مدنی و رسانههای آزاد حضور مؤثری نداشته باشند، و اگر کل فرآیند در انحصار نخبگان سیاسی باقی بماند، حتی اگر گذار بدون خشونت انجام شود نیز احتمال شکست در دستیابی به یک دموکراسی واقعی بسیار بالاست.
اما «گذار دمکراتیک» نهتنها خشونتپرهیزترین نوع انتقال قدرت است که بشر تاکنون تجربه کرده، بلکه بر مشارکت فعال و ساختاریافته مردم در تمام مراحل این فرآیند تأکید دارد. در این الگو، مردم صرفاً رأیدهندگان نهایی نیستند، بلکه از آغاز در تصمیمسازی، قانونگذاری، تدوین قانون اساسی و تعیین نوع نظام سیاسی آینده مشارکت دارند. ابزارهایی همچون تشکیل مجلس مؤسسان و برگزاری رفراندوم شفاف، نمادهای روشن این حضور گسترده و معنادار مردمی هستند.
در مسیر عملیسازی نقشه راهی که اخیراً در فضای عمومی کشور مطرح شده، استفاده از ابزارهای نوین دموکراسی مشارکتی دیجیتالی، مانند Decidim و Pol.is، ایجاد کنسرسیومهای سیاسی شفاف برای مدیریت مشارکت مدنی، و پرهیز از رویکردهای نخبهگرایانه، از گامهای اساسی برای رسیدن به یک گذار موفق و تثبیت دموکراسی پایدار خواهد بود.
با این حال، تجربه تلخ گذشته، کشورمان ایران، نشان داده که بخشی از نیروهای اپوزیسیون تمایل دارند نقش مردم را تنها به رأی دادن یا حمایت از تصمیمات از پیش تعیینشده تقلیل دهند.
از همین رو، نگرانی بخشی از جامعه درباره تکرار سلطه نخبگان و اقلیتهای سیاسی، احزاب غیر فراگیر، یا حتی دخالت قدرتهای خارجی در مسیر گذار، کاملاً بجاست. باید با صدای رسا تأکید کرد: این بار مردم فقط رأی نمیدهند؛ آنها از ابتدا میخواهند به عنوان بازیگران اصلی، در متن فرآیند تصمیمگیری و تعیین سرنوشت سیاسی کشور، حضور داشتهباشند.