1– قواعد بازی جهانی، حاصل برآیند تنازع قدرتهاست. تغییر قواعدِ بازی بنفع خود بدون کسب برتری اقتصادی/نظامی ممکن نیست. آمریکا با بهره از اقتصاد قوی، توان نوآوری، دست برتر در هر دو جنگ جهانی، جنگ سرد و ایجاد بلوک غرب، نظم موجودِ آمریکائی و دلار محور را هوشیارانه آجر به آجر ساخت و چند دهه حفظ کرد. 2- انگلیس، فرانسه و اروپای غربی شرکای این کمپانی بودند. آلمان، ژاپن و کره در سایه آن برخاستند و سهامدار شدند. چین ابتدا با آن جنگید ولی بعد آنرا نردبان ترقی یافت بر آن جهید و بالا رفت. شوروی و بلوک شرق، کره شمالی و ایران در تخریب آن کوشیدند. اما برای غلبه بر آمریکا و شرکا، مهارت، وزن و خزانه وافی نداشتند. حریف رویشان افتاد و در ماندند. در دنیای ناعادلانه آمریکائی، موضع و مدل بازی حکومت ها فرق می کرد. سرنوشت ملت هاشان هم!
۳- هیچ نظمی ابدی نبوده و نیست. آمریکا، متحدان و اتحادهایش تدریجا ضعیف میشوند. اتحادیه اروپا، رویای ابرقدرتی را وا نهاده. چین و امثال هند و اندونزی در کار طلوعند. بازیگران کوچک و آمادهای چون سنگاپور، اسرائیل، قطر و امارات، پر رنگ میشوند. چین چنان وزن گرفته که تغییر تعادلات جهانی در ربع قرن پیش رو، ناگزیر مینماید. دنیای نیمه دوم قرن، بعیدست آنقدر آمریکائی باشد که بود. کشورها در تب وتاب پیش بینی روند آینده و باز تعریف جایگاه خود برای دوران انتقال و دنیای جدیدند. نظمی جدید در کار تولد است.
۴- به یُمن تغییر راهبرد صدور انقلاب به استراتژی تقویت چین، اژدها چهار دهه رشد ممتد اقتصاد را پشت سر نهاده. آن کشور فقیر و گرسنه دهه ۷۰، حالا سهمش از اقتصاد جهانی به ۱۵٪ نزدیک می شود. دومین بودجه دفاعی دنیا را دارد که از مجموع روسیه، انگلیس و فرانسه بیشترست! در تمام این سالها با همین قواعد دنیایِ آمریکائی کجدار و مریز، بازی کرده و قوی شده. هنوز هوشمندانه و فروتنانه منکرست که ابر قدرت شده یا در صددست جای آمریکا را بگیرد. چینِ عاقل، لاجرم ابر قدرت خواهد شد و اکنون نیز قدرت دوم جهانست.
۵- ایران که حتی ۰/۵٪ اقتصاد یا ۱٪ بودجه دفاعی دنیا را نداشت، بجای تمرکز بر تقویت خود، دنبال تغییر قواعد بازی رفت. جنگ طولانی و بیبرنامه با نظم جهانی آمریکایی، ریشههای ایران را فرسوده. خزانه خالی، فساد فراگیر، سرمایه اجتماعی ضعیف، دشمن زیاد، متحد مفقود، سرمایه و مغزها در حال فرار، چالش ها زورآور و بندهای تحریم محکم است. حکومت کُند و ناهوشمند مینماید و ناتوانِ از حل مساله است.
اینجا ایستاده ایم چون دنیا را نشناخته، بازیگوشانه تعادلات ریاضی قدرت را انکار و بدنبال سراب دویدهایم. روزگارمان جوریست که هر که به ما میرسد، نه فقط چین و روسیه بلکه سریلانکا و عراق بدون توجه به منافع ما، خرِ خود میراند. ضعیفترین کشورهای جهان، حقوق بدیهی ما (حتی حق تسلط بر اموالمان) را بدون ترس از عواقب، نقض میکند. تا بدل به کشوری فرصت جو، حسابگر و واقع نگر نشویم، آب به آسیاب هر که باشد، گندم ما آرد نمیشود.
۶- ایران عقب افتاد و گرفتار اوهام شد. دار و ندارمان را در نبردهایی باختهایم که اولویت ما نبودند. در کوره راههایی روانیم که به هیچ جا نمیرسند. گرفتار بحرانهایی هستیم که دیگران قرنهاست پروندهاش را بستهاند. گویی طلسمی سیاه بر جان ما مستولیست. اگر میخواهیم طومار این کهن دیار بهم نپیچد، آب را باید به جوی گرداند. دشوار ولی ممکن است. چالشهایمان متعدد و سنگیناند. اما در نیروی انسانی، زیر ساختها، موقعیت ژئوپلتیک، پتانسیل تولید، منابع، حجم بازار و اندوخته تمدنی مزایایی داریم. اگر عاقل باشیم، اینها به کار میآیند. محتاج تغییر از درونیم، تغییر در نگرشمان به جهان و شیوه حکمرانی. باید چالشها را برسمیت بشناسیم. باید جمهوریت مرده را زنده کنیم و ساختار حکمرانی را با شرائط قرن ۲۱ متناسب کنیم. باید وزن خود و تناسبش با دیگر بازیگران منطقه و جهان را بفهمیم. باید راهبردهایی منطبق با واقعیات و اهدافی متناسب با منافع ملی اتخاذ کنیم. باید کاری کنیم ملت احساس پیشرفت کند و راضی باشد. باید اوهام و خیالات را وانهیم! خدا ایران را از شر دشمنان بیگانه و خودی حفظ کند! آمین!
منبع: تلگرام نویسنده