این مقاله به بررسی خط سیر احتمالی جنگ اوکراین در روند پیشِ رو میپردازد. من به دو سؤال اصلی میپردازم: اول، آیا توافق صلح معنادار ممکن است؟ دوم، اینکه کدام طرف احتمالاً در جنگ پیروز میشود؟
یادداشت مترجم: این تحلیل از سوی پروفسور جان میرشایمر، استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو، یکی از برجستهترین آکادمیسینها و تحلیلگران سیاست بینالملل آمریکایی در بارهی زمینهها و علل آغاز جنگ در اوکراین و به ویژه احتمال صلح و طرف پیروز جنگ و پیامدهای آن نوشته شده است. بدیهی است که ترجمهی آن به معنی موافقت با همهی نقطهنظرات نویسنده از سوی مترجم نبوده و در مواردی نیز نکاتی در همین ارتباط به صورت زیرنویس از سوی مترجم به مطلب اضافه شده است. نکتهی مهم اینکه تحلیل جاری از پرداختن کافی به ابعاد و زمینههای ژئوپالیتیک و بهویژه ژئواکونومیک و روندهای بینلمللی مؤثر بر جنگ و متأثر از جنگ چون برآمد چندجانبهگرایی در برابر جهان تکقطبی تحت سلطهی امپریالیسم آمریکا بازمانده است.
نویسنده با اینکه مخالف آغاز عملیات ویژهی روسیه در اوکراین بوده ا، اما کوشیده است تا بر اساس مطالعهی شواهد و فکتهای گسترده که در منابع مقالهی خود به آنها ارجاع داده است، از منظرهای متفاوت و با رویکردی غیرجانبدارانه و واقعبینانه به مطالعهی موضوع بپردازد.
این مقاله به بررسی خط سیر احتمالی جنگ اوکراین در روند پیشِ رو میپردازد.[۱] من به دو سؤال اصلی میپردازم.
اول، آیا توافق صلح معنادار ممکن است؟ پاسخ من، خیر است. ما اکنون در جنگی هستیم که هر دو طرف – اوکراین و غرب در یک طرف و روسیه در طرف دیگر – یکدیگر را به عنوان تهدیدی برای موجودیت [خود] میبینند که باید شکست بخورد. با توجه به اهداف حداکثری در سراسر جهان، دستیابی به یک معاهدهی صلح قابل اجرا، تقریباً غیرممکن است. علاوه بر این، دو طرف اختلافاتِ آشتیناپذیری در رابطه با قلمروی سرزمین اوکراین و روابط [آن] با غرب دارند. بهترین پیامد ممکن، یک مناقشهی منجمد است که بهراحتی میتواند به یک جنگ داغ تبدیل شود. بدترین نتیجهی ممکن، یک جنگ هستهای است که بعید است اما نمیتوان آن را ردکرد.
دوم، اینکه کدام طرف احتمالاً در جنگ پیروز میشود؟ روسیه در نهایت در این جنگ پیروز خواهد شد، اگرچه اوکراین را قاطعانه شکست نخواهد داد. به عبارت دیگر، قرار نیست تمام اوکراین را که برای دستیابی به سه هدف مسکو یعنی سرنگونی رژیم، غیرنظامیکردن کشور و قطع روابط امنیتی کییف با غرب ضروری است، فتح کند. اما در نهایت بخش وسیعی از خاک اوکراین را ضمیمهکرده و در عین حال اوکراین را به یک کشور زائد ناکارآمد تبدیل میکند. به عبارت دیگر، روسیه به یک پیروزی غیرجذاب دست خواهد یافت.

قبل از اینکه مستقیماً به این مسائل بپردازم، ذکر سه نکتهی مقدماتی لازم است. برای شروع، من سعی میکنم آینده را پیشبینی کنم که با توجه به اینکه ما در دنیای عدم اطمینان زندگی میکنیم، انجام آن آسان نیست.. بنابراین، من استدلال نمیکنم که حقیقت نزد من است. در واقع، ممکن است برخی از ادعاهای من اشتباه باشد. علاوه بر این، من نمیگویم آنچه را دوست دارم ببینم، درحال اتفاق افتادن است. من طرفدار یک طرف یا طرف دیگر نیستم. من به سادگی به شما میگویم که فکر میکنم با پیش رفتن جنگ، چه اتفاقی خواهد افتاد. در نهایت، من رفتار روسیه یا اقدامات هیچ یک از کشورهای درگیر در مناقشه را توجیه نمیکنم. من فقط اقدامات آنها را توضیح میدهم.
حالا اجازه بدهید به موضوع بپردازم.
جایی که ما امروز در آن قرار داریم.
برای درک اینکه جنگ اوکراین به کجا میرود، لازم است ابتدا وضعیت فعلی را ارزیابیکنیم. این مهم است که بدانیم سه بازیگر اصلی – روسیه، اوکراین و غرب – در مورد محیط تهدید خود چگونه فکر میکنند و چه تصوری از اهداف خود دارند. با این حال، وقتی در مورد غرب صحبت میکنیم، عمدتاً در مورد ایالات متحده صحبت میکنیم، زیرا متحدان اروپایی آن دستورات گامبرداشتن خود در مورد اوکراین را از واشنگتن دریافت میکنند. درک وضعیت کنونی در میدان جنگ نیز ضروری است. اجازه دهید با محیط تهدید روسیه و اهداف آن شروع کنم.
محیط تهدید روسیه
از آوریل ۲۰۰۸ روشن است که رهبران روسیه در سراسر جهان به تلاشهای غرب برای وارد کردن اوکراین به ناتو و تبدیل آن به یک سنگر غربی در مرزهای روسیه به عنوان یک تهدید وجودی نگاه میکنند. در واقع، رئیسجمهور پوتین و معاونانش بارها این نکته را در ماههای قبل از تهاجم روسیه بیانکردند، زمانی که برای آنها آشکار میشد که اوکراین تقریباً در حال تبدیلشدن به یکی از اعضای بالفعل ناتو است.[۲] غرب از زمان آغاز جنگ در ۲۴ فوریهی ۲۰۲۲ با اتخاذ مجموعهای از اهداف جدید که رهبران روسیه چارهای ندارند جز آنکه آنها را بهشدت تهدیدآمیز تلقیکنند، لایهی دیگری به آن تهدیدات موجود اضافهکرد. من در ادامه بیشتر در مورد اهداف غرب خواهم گفت، اما در اینجا کافی است بگویم که غرب مصمم است روسیه را شکست دهد و اگر نتوانست مانند آنچه در مورد تجزیهی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ انجام داد، باعث تغییر رژیم یا حتی راهانداختن تجزیهی روسیه شود، آن را از ردیف قدرتهای بزرگ بیرون بیاندازد.
پوتین در سخنرانی مهمی که در فوریهی گذشته (۲۰۲۳) ایراد کرد، تأکید کرد که غرب یک تهدید مرگبار برای روسیه است. او گفت: «در طول سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، غرب هرگز از تلاش برای بهآتشکشیدن کشورهای پس از شوروی و مهمتر از همه، پایان دادن به روسیه بهعنوان بزرگترین بخش بازمانده از این قلمروهای تاریخی کشور ما دست برنداشت. آنها تروریستهای بینالمللی را تشویق به حمله به ما کردند، درگیریهای منطقهای را در امتداد مرزهای ما تحریک کردند، منافع ما را نادیده گرفتند و سعیکردند اقتصاد ما را مهار و سرکوبکنند.» او در ادامه تأکید کرد: «نخبگان غربی هدف خود را که از نظر من شکست استراتژیک روسیه است، پنهان نمیکنند. این برای ما چه معنایی دارد؟ این بدان معناست که آنها قصد دارند یک بار برای همیشه ما را تمام کنند.» پوتین ادامه داد: «این یک تهدید وجودی برای کشور ما است.»[۳] رهبران روسیه همچنین رژیم کییف را تهدیدی برای روسیه میدانند، نهفقط به این دلیل که این کشور متحد نزدیک با غرب است، بلکه به این دلیل که آنها را بهعنوان فرزندان نیروهای اوکراینی فاشیستی میبیند که در در جنگ جهانی دوم درکنار آلمان نازی علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند.[۴]
اهداف روسیه
روسیه باید در این جنگ پیروز شود، زیرا معتقد است که بقای آن را با خطر مواجه میکند. اما پیروزی چگونه است؟ نتیجهی ایدهآل قبل از شروع جنگ در فوریهی ۲۰۲۲ تبدیل اوکراین به یک کشور بیطرف و حل و فصل جنگ داخلی در دونباس بود که دولت اوکراین را در مقابل نژاد روس و روسزبانان قرارداد که خواهان استقلال بیشتر برای منطقهی خود بودند. بهنظر میرسد که این اهداف در ماه اول جنگ هنوز واقعبینانه بوده و در واقع اساس مذاکرات استانبول بین کییف و مسکو در مارس ۲۰۲۲ بوده است[۵]. اگر روسها در آن زمان به آن اهداف دستیافته بودند، یا از جنگ فعلی جلوگیری میشد یا به سرعت پایان مییافت.
اما معاملهای که اهداف روسیه را برآورده کند، دیگر در کار نیست. اوکراین و ناتو در آیندهی قابلپیشبینی به هم پیوستهاند و هیچیک حاضر به پذیرش بیطرفی اوکراین نیستند. علاوه بر این، رژیم کییف برای رهبران روسیه که خواهان از بین رفتن آن هستند، تحقیر شده است. آنها نهتنها در مورد «نازیزدایی» اوکراین، بلکه «غیرنظامیکردن» آن نیز صحبت میکنند، دو هدفی که احتمالاً مستلزم فتح تمام اوکراین، وادارکردن نیروهای نظامی آن به تسلیم و استقرار یک رژیم دوست در کییف است.[۶]
یک پیروزی قاطع از این نوع به دلایل مختلف به احتمال زیاد اتفاق نمیافتد. ارتش روسیه برای چنین کاری که احتمالاً به حداقل دو میلیون نفر نیاز دارد، به اندازهی کافی بزرگ نیست. علاوه بر این، غرب برای جلوگیری از تسلط روسیه بر تمام اوکراین، تلاش زیادی خواهدکرد. سرانجام، روسها در نهایت حجم عظیمی از سرزمینها را تصرف میکنند که وسیعاً دارای اوکراینی نژادهای پرجمعیتی است که از روسها متنفرند و بهشدت در برابر اشغال مقاومت میکنند. تلاش برای تسخیر تمام اوکراین و تسلیم آن به خواست مسکو، مطمئناً به فاجعه ختم خواهدشد.[۷]
لفاظیهای مربوط به نازیزدایی و غیرنظامیسازی اوکراین به کنار[۸]، اهداف ملموس روسیه شامل تسخیر و الحاق بخش بزرگی از خاک اوکراین است، در حالی که بهطور همزمان اوکراین را به یک کشور زائد ناکارآمد تبدیل میکند. به این ترتیب، توانایی اوکراین برای جنگ با روسیه بسیار کاهش مییابد و بعید است که واجد شرایط عضویت در اتحادیهی اروپا یا ناتو باشد. علاوه بر این، یک اوکراین شکسته شده، بهویژه در برابر دخالت روسیه در سیاست داخلی خود آسیبپذیر خواهدبود. بهطور خلاصه، [چنین] اوکراینی، نمیتواند سنگر غرب در مرز روسیه باشد.
آن وضعیت زائد ناکارآمد چگونه به نظر میرسد؟ مسکو کریمه و چهار استان اوکراینی دیگر – دونتسک، خرسون، لوهانسک و زاپوروژه – را به طور رسمی ضمیمه کرده است که مجموعاً حدود ۲۳ درصد از کل خاک اوکراین را قبل از وقوع بحران در فوریهی ۲۰۱۴ تشکیل میدهند. رهبران روسیه تأکید کردهاند که قصد تسلیم آن سرزمین که روسیه هنوز بر برخی از آنها کنترل ندارد، را ندارند. در واقع، دلیل وجود دارد که فکرکنیم روسیه در صورتی که توانایی نظامی برای انجام این کار را با هزینهی معقول داشته باشد، سرزمینهای بیشتری از اوکراین را ضمیمه خواهد کرد. با این حال، همانطور که خود پوتین به وضوح بیان میکند، دشوار است که بگوییم مسکو به دنبال الحاق چند قلمرو بیشتر از اوکراین است.
تفکر روسی احتمالاً تحت تأثیر سه محاسبه قرار میگیرد. مسکو انگیزهی قدرتمندی برای تسخیر و ضمیمهی دائمی سرزمینهای اوکراین که به شدت دارای قومیتهای روس و روسی زبانان پرجمعیت است، دارد. این کشور میخواهد از آنها در برابر دولت اوکراین محافظت کند – که با همه چیز روسیه دشمنی کرده است – و مطمئن شود که در هیچ کجای اوکراین جنگ داخلی مانند آنچه در دونباس بین فوریهی ۲۰۱۴ و فوریهی ۲۰۲۲ رخ داد، وجود نخواهد داشت. در عین حال، روسیه میخواهد از کنترل قلمروهایی که عمدتاً دارای جمعیت اوکراینی قومی متخاصم که محدودیتهای قابلتوجهی را برای گسترش بیشتر روسیه ایجاد میکند، اجتنابکند. در نهایت، تبدیل اوکراین به یک کشور ناکارآمد، مستلزم آن است که مسکو مقادیر قابلتوجهی از خاک اوکراین را تصاحب کند، چنانکه در موقعیت مناسبی قرارگیرد تا آسیب قابلتوجهی به اقتصاد آن وارد کند. برای مثال، کنترل تمام خطوط ساحلی اوکراین در امتداد دریای سیاه، اهرم [فشار] اقتصادی قابلتوجهی بر کییف را به مسکو میدهد.
این سه محاسبه نشان میدهد که روسیه احتمالاً تلاشخواهدکرد چهار استانِ دنیپروپتروفسک، خارکف، میکولایف و اودسا را بلافاصله در غرب چهار استانی که قبلاً ضمیمه کردهاست، یعنی استانهای دونتسک، خرسون، لوهانسک و زاپوروژه ضمیمهکند. اگر این اتفاق میافتاد، روسیه تقریباً ۴۳ درصد از خاک اوکراینِ قبل از سال ۲۰۱۴ را در کنترل خود میگرفت.[۹]دیمیتری ترنین[۱۰]یک استراتژیست برجستهی روسی تخمین میزند که رهبران روسیه به دنبال تصرف قلمرو بیشتر از اوکراین خواهند بود- با فشار به سمت غرب در شمال اوکراین تا رودخانهی دنیپر و بخشی از کییف را که در ساحل شرقی آن رودخانه قرار دارد. او مینویسد که «گام منطقی بعدی» پس از بردن کل اوکراین از خارکف به اودسا، «گسترش کنترل روسیه بر تمام اوکراین در شرق رودخانهی دنیپر، از جمله بخشی از کییف که در کرانهی شرقی آن رودخانه قراردارد، خواهد بود. اگر چنین اتفاقی بیافتد، دولت اوکراین کوچک میشود و فقط مناطق مرکزی و غربی کشور را شامل میشود.»[۱۱]
محیط تهدید غرب
شاید اکنون باورش سخت به نظر برسد، اما قبل از وقوع بحران اوکراین در فوریهی ۲۰۱۴، رهبران غربی روسیه را به عنوان یک تهدید امنیتی نمیدانستند. برای مثال، رهبران ناتو در نشست سال ۲۰۱۰ ناتو در لیسبون با رئیسجمهور روسیه در مورد « مرحلهی جدیدی از همکاری به سوی یک مشارکت استراتژیک واقعی» صحبت میکردند. در واقع، این ضعف روسیه بود که به غرب اجازهداد تا دو مرحلهی اول توسعهی ناتو در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۴ را به مسکو تحمیلکند[۱۲] و سپس به دولت جورج بوش اجازهداد تا در سال ۲۰۰۸ فکرکند که روسیه ممکن است مجبور شود پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو را بپذیرد. اما این فرض، نادرست بود[۱۳] و زمانی که بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ شروع شد، غرب ناگهان روسیه را به عنوان یک دشمن خطرناک نشان داد که اگر تضعیف نشود، باید مهار شود.[۱۴]
از زمان آغاز جنگ در فوریهی ۲۰۲۲، نگاه غرب به روسیه بهطور پیوسته به حدی تشدید شده است که اکنون بهنظرمیرسد مسکو به عنوان یک تهدید وجودی تلقی میشود.[۱۵] ایالات متحده و متحدانش در ناتو عمیقاً درگیر جنگ اوکراین علیه روسیه هستند. در واقع، آنها هر کاری میکنند جز کشیدن ماشهها و فشردن دکمهها[۱۶]. علاوه بر این، آنها تعهد آشکار خود را برای پیروزی در جنگ و حفظ حاکمیت اوکراین به وضوح اعلام کردهاند. بنابراین، شکست در جنگ پیامدهای بسیار منفی برای واشنگتن و ناتو خواهد داشت. شهرت آمریکا برای شایستگی و قابلیت اطمینان به شدت آسیب خواهد دید، که بر نحوهی برخورد متحدانش و همچنین دشمنانش – بهویژه چین – با ایالات متحده تأثیر میگذارد. علاوه بر این، تقریباً همهی کشورهای اروپایی در ناتو معتقدند که این ائتلاف (ناتو) یک چتر امنیتی غیرقابل جایگزین است. بنابراین، این احتمال که در صورت پیروزی روسیه در اوکراین، ناتو به شدت آسیب ببیند – شاید حتی ویران شود – باعث نگرانی عمیق اعضای آن است.
علاوه بر این، رهبران غربی اغلب جنگ اوکراین را بهعنوان بخشی جدانشدنی از یک مبارزهی جهانی بزرگتر بین خودکامگی و دموکراسی به تصویر میکشند که در هستهی خود دوگانهگرا (مانوی یا دوآلیستی) است. علاوه بر این، گفته میشود که آیندهی نظم بینالمللی مقدس مبتنی بر قوانین، به غلبه بر روسیه بستگی دارد. همانگونه که شاه چارلز در مارس گذشته (۲۰۲۳) گفت: «امنیت اروپا و همچنین ارزشهای دموکراتیک ما در معرض تهدید هستند.»[۱۷] به طور مشابه، قطعنامهای که در ماه آوریل در کنگرهی ایالات متحده ارائه شد، اعلام میکند: «منافع ایالات متحده، امنیت اروپا، و هدف صلح بینالمللی به پیروزی اوکراین بستگی دارد.»[۱۸] مقالهی اخیر در واشنگتن پست، نحوهی برخورد غرب با روسیه بهعنوان یک تهدید موجودیت [غرب] را نشان میدهد: «رهبران بیش از ۵۰ کشور دیگر حامی اوکراین، حمایت خود را بهعنوان بخشی از نبردی آخرالزمانی برای آیندهی دموکراسی و حاکمیت قانون بینالمللی علیه خودکامگی و تجاوزگری که غرب نمیتواند [این فرصت] را ازدستبدهد»، اعلامکردهاند. [۱۹]
اهداف غرب
همانگونه که باید واضح باشد، غرب به شدت متعهد به شکست روسیه است. پرزیدنت بایدن بارها گفته است که [ارادهی] ایالات متحده بر پیروزی در این جنگ است. « اوکراین، هرگز یک پیروزی برای روسیه نخواهد بود.» باید به «شکست استراتژیک» [روسیه] بیانجامد. او تأکید میکند که واشنگتن «تا زمانی که طول بکشد»، در نبرد باقی خواهد ماند. [۲۰] بهویژه، هدف، شکست ارتش روسیه در اوکراین – ازبینبردن متصرفات ارضی آن – و فلج کردن اقتصاد آن با تحریمهای مرگبار است. در صورت موفقیت، روسیه از ردهی قدرتهای بزرگ کنارگذاشتهمیشود که آن را تا حدی تضعیف میکند که نتواند تهدیدی برای حملهی مجدد به اوکراین باشد.[۲۱] رهبران غربی اهداف دیگری نیز دارند، از جمله تغییر رژیم در مسکو، محاکمهی پوتین بهعنوان یک جنایتکار جنگی و احتمالاً تجزیهی روسیه به کشورهای کوچکتر. [۲۲]
در عین حال، غرب همچنان متعهد به واردکردن اوکراین به ناتو است، اگرچه در داخل ائتلاف ناتو دربارهی زمان و چگونگی وقوع آن اختلاف نظر وجوددارد.[۲۳] ینس استولتنبرگ[۲۴]، دبیرکل این ائتلاف (ناتو) در یک کنفرانس خبری در کییف در آوریل (۲۰۲۳) گفت که «موضع ناتو بدون تغییر باقی میماند و اوکراین بهعضو این ائتلاف تبدیل خواهد شد.» وی در عین حال تأکیدکرد که «اولین گام در جهت هرگونه عضویت اوکراین در ناتو، اطمینان از برتری اوکراین است و به همین دلیل است که آمریکا و شرکای آن حمایت بیسابقهای را از اوکراین تدارک دیدهاند»[۲۵]. واضح است که چرا روسیه به غرب بهعنوان یک تهدید موجودیت [خود] نگاه میکند.
محیط و اهداف تهدید اوکراین
شکی نیست که اوکراین با یک تهدید موجودیت مواجه است، با توجه به اینکه روسیه در صدد تجزیهی آن است و اطمینان حاصل میکند که دولت باقیمانده نه تنها از نظر اقتصادی ضعیف است، بلکه نه به صورت بالفعل و نه به صورت قانونی عضو ناتو است[۲۶]. همچنین تردیدی وجود ندارد که کییف در هدف غرب برای شکست دادن و تضعیف جدی روسیه، چنانکه بتواند قلمرو از دست رفتهی خود را پس بگیرد و برای همیشه تحت کنترل اوکراین نگه دارد، مشترک است. همانگونه که رئیسجمهور زلنسکی اخیراً به رئیسجمهور شیجینپینگ گفت: «هیچ صلحی که مبتنی بر مصالحه ارضی باشد، وجود ندارد.»
۲۲ رهبر اوکراین به صورتی تزلزلناپذیر به پیوستن به اتحادیهی اروپا و ناتو و تبدیل اوکراین به بخشی جداییناپذیر از غرب متعهد هستند.
در مجموع، سه بازیگر کلیدی در جنگ اوکراین، همگی معتقدند که با یک تهدید موجودیت روبرو هستند، به این معنی که هر یک از آنها فکر میکنند باید در جنگ پیروز شوند وگرنه متحمل عواقب وحشتناکی خواهند شد.
میدان جنگ امروز
با توجه به رویدادهای میدان نبرد، جنگ به جنگ فرسایشی تبدیل شده است که در آن هر طرف اساساً متمرکز بر کشتار و ایجاد زمینه برای تسلیم کردن طرف مقابل است. البته، هر دو طرف به تصرف سرزمین نیز توجه دارند، اما این هدف نسبت به فرسایش طرف مقابل در درجهی دوم اهمیت قرار دارد.
ارتش اوکراین در نیمهی دوم سال ۲۰۲۲ دست بالا را داشت که به آن اجازه داد سرزمینی را در مناطق خارکف و خرسون از روسیه پسبگیرد. اما روسیه با بسیج ۳۰۰۰۰۰ سرباز اضافی، سازماندهی مجدد ارتش، کوتاهکردن خطوط مقدم و درسگرفتن از اشتباهات خود، به این شکستها پاسخ داد.[۲۷] محل جنگ در شرق اوکراین، عمدتاً در مناطق دونتسک و زاپوروژه بوده است. روسها در سال جاری دست برتر را داشتند، عمدتاً به این دلیل که در توپخانه، که مهمترین سلاح در جنگ فرسایشی است، برتری قابل توجهی دارند.
مزیت مسکو در نبرد باخموت مشهود بود که با تصرف آن شهر توسط روسها در اواخر ماه مه (۲۰۲۳) به پایان رسید. اگرچه ده ماه طولکشید تا نیروهای روسی کنترل باخموت را به دست گیرند، اما با توپخانهی خود تلفات زیادی به نیروهای اوکراینی واردکردند.[۲۸] کمی بعد در ۴ ژوئن، اوکراین ضد حملهی مورد انتظار خود را در مکانهای مختلف در مناطق دونتسک و زاپوروژه آغاز کرد. هدف، نفوذ به خطوط مقدم دفاعی روسیه، واردکردن ضربهی گیجکننده به نیروهای روسی و بازپسگیری مقدار قابلتوجهی از خاک اوکراین است که اکنون تحت کنترل روسیه قراردارد. در اصل، هدف این است که موفقیتهای اوکراین در خارکف و خرسون در سال ۲۰۲۲ تکرار شود.
ارتش اوکراین تاکنون پیشرفت کمی در دستیابی به این اهداف داشته است و در عوض در نبردهای فرسایشی مرگبار با نیروهای روسی گرفتار شده است. در سال ۲۰۲۲، اوکراین در لشکرکشیهای خارکف و خرسون موفق بود، زیرا ارتش این کشور در حال جنگ با نیروهای روسیه بود. امروز اینطور نیست: اوکراین در مقابل خطوط دفاعی روسیه که به خوبی تجهیز شده است، حمله میکند. اما حتی اگر نیروهای اوکراینی از آن خطوط دفاعی عبورکنند، نیروهای روسیه به سرعت جبهه را تثبیت خواهندکرد و نبردهای فرسایشی ادامه خواهند یافت.[۲۹] اوکراینیها در این برخوردها در وضعیتی نامساعد هستند زیرا روسها از مزیت قدرت آتش قابلتوجهی برخوردارند.
به کجا میرویم؟
اجازهدهید دندهها را عوضکنم و از زمان حال دور شوم و در مورد آینده صحبتکنم، از این شروع کنم که چگونه رویدادهای میدان نبرد احتمالاً در حال حرکت به جلو جهت سرانجامیافتن هستند. همانگونه که اشاره شد، من معتقدم که روسیه در جنگ پیروز خواهد شد، به این معنی که در نهایت به تسخیر و ضمیمهکردن سرزمین قابل توجهی از اوکراین میپردازد و اوکراین را به عنوان یک کشور ناکارآمد باقی میگذارد. اگر درست بگویم، این یک شکست سخت برای اوکراین و غرب خواهد بود.
با این حال، این یک نتیجهی نقرهای [نه طلایی] است : پیروزی روسیه بهطور قابلتوجهی خطر جنگ هستهای را کاهش میدهد، زیرا در صورتی که نیروهای اوکراینی در میدان نبرد پیروزیهایی بهدستآورند و تهدیدی جهت بازپسگیری تمام یا بیشتر سرزمینهایی که کییف در جنگ با مسکو از دست داده است، ایجادکنند، تشدید تنش هستهای به احتمال زیاد رخ میدهد.
[در چنین شرایطی] رهبران روسیه مطمئناً بهطورجدی در مورد استفاده از سلاحهای هستهای برای خلاصی از وضعیت فکرمیکنند. البته، امیدوارم من در این مورد که جنگ به چه سمتی میرود و ارتش اوکراین دست بالا را به دست بیاورد و شروع به راندن نیروهای روسیه به سمت شرق کند که احتمال استفاده از [تسلیحات] هستهای را به میزان قابلتوجهی افزایش میدهد، اشتباه کنم، نمیتوان گفت که این امر قطعی است.
اساس ادعای من مبنی بر اینکه روسها احتمالاً در جنگ پیروز میشوند، چیست؟
جنگ اوکراین، همانگونه که تأکید شد، جنگ فرسایشی است که در آن تصرف و حفظ سرزمین در درجهی دوم اهمیت قراردارد. هدف در جنگ فرسایشی این است که نیروهای طرف مقابل را تا حدی از بین ببرد که یا از جنگ دست بکشد یا به اندازهای ضعیف شود که دیگر نتواند از قلمرو مورد مناقشه دفاع کند.[۳۰] اینکه کدام طرف در یک جنگ فرسایشی برنده میشود، تا حد زیادی تابع سه عامل است: موازنهی عزم بین دو طرف، موازنهی جمعیتی بین آنها و نسبت تبادل تلفات. روسها از نظر اندازهی جمعیت دارای مزیت تعیینکنندهای هستند و در نسبت تبادل تلفات نیز از مزیت قابل توجهی برخوردارند. دو طرف از نظر قاطعیت برابر هستند.
موازنهی عزم (قاطعیت) را در نظر بگیرید. همانگونه که اشاره شد، روسیه و اوکراین هر دو معتقدند که با یک تهدید موجودیت روبرو هستند و طبیعتاً هر دو طرف کاملاً متعهد به پیروزی در جنگ هستند. بنابراین، به سختی میتوان تفاوت معناداری را در ارادهی آنها مشاهده کرد. با توجه به اندازهی جمعیت، روسیه قبل از شروع جنگ در فوریهی ۲۰۲۲ تقریباً ۳.۵:۱ برتری داشت. از آن زمان، این نسبت به صورت قابلتوجهی به نفع روسیه تغییر کرده است. حدود هشت میلیون اوکراینی از کشور فرارکردهاند که از جمعیت اوکراین کمشدهاست. تقریباً سه میلیون نفر از این مهاجران به روسیه رفتهاند و به جمعیت آن افزوده شدهاست. علاوه بر این، احتمالاً حدود چهار میلیون شهروند اوکراینی دیگر در سرزمینهایی زندگی میکنند که اکنون روسیه کنترل میکند و این عدم موازنهی جمعیتی را بیشتر به نفع روسیه تغییر میدهد. با کنار هم قرار دادن این اعداد، روسیه از نظر اندازهی جمعیت تقریباً از یک مزیت ۵:۱ برخوردار است.[۳۱]
سرانجام، نسبت تبادل تلفات است که از زمان آغاز جنگ در فوریهی ۲۰۲۲ یک موضوع بحثبرانگیز بوده است. عقل متعارف در اوکراین و غرب این است که سطح تلفات در هر دو طرف یا تقریباً برابر است یا اینکه روسها تلفات بیشتری از اوکراینیها متحمل شدهاند. الکسی دانیلوف، رئیس شورای امنیت ملی و دفاع اوکراین، تا آنجا پیش میرود که استدلال میکند که روسیه به ازای هر سرباز اوکراینی در نبرد باخموت، ۷.۵ سرباز را از دست داده است.[۳۲] این ادعاها اشتباه است. نیروهای اوکراینی به یک دلیل مطمئناً تلفات بسیار بیشتری نسبت به مخالفان روسی خود متحمل شدهاند: روسیه توپخانهی بسیار بیشتری نسبت به اوکراین دارد.
در جنگ فرسایشی، توپخانه مهمترین سلاح در میدان نبرد است. در ارتش ایالات متحده، توپخانه بهطور گسترده به عنوان «سلطان نبرد» شناخته میشود، زیرا مسئول اصلی کشتن و زخمی کردن سربازانی است که در حال جنگ هستند. تقریباً بر اساس هر محاسبهای، روسها در توپخانه چیزی بین ۵:۱ و ۱۰:۱ برتری دارند که ارتش اوکراین را در وضعیت نامساعد مهمی در میدان نبرد قرار میدهد.[۳۳] بنابراین، نسبت تبادل تلفات به نسبت ۲:۱ به نفع روسیه یک تخمین محافظهکارانه است.[۳۴]
یکی از چالشهای احتمالی برای تحلیل من این است که استدلالکنم که در این جنگ، روسیه متجاوز است و مهاجم همواره تلفات بسیار بالاتری نسبت به مدافع متحمل میشود، بهویژه اگر نیروهای مهاجم درگیر حملات گستردهای از جبهه باشند، که اغلب گفته میشود شیوهی عملیات نظامی روسیه تهاجمی است.[۳۵] بههرحال، مهاجم در فضای باز و در حال حرکت است، در حالی که مدافع عمدتاً از موقعیتهای ثابتی که پوشش قابل توجهی را فراهم میکند، میجنگد. این منطق زیربنای قانون سرانگشتی معروف ۳:۱ است که میگوید یک نیروی مهاجم برای پیروزی در یک نبرد، حداقل به اندازهی سه برابر نیروی مدافع به سرباز نیاز دارد.[۳۶] اما وقتی این خط استدلال در مورد جنگ اوکراین اعمال شود، مشکلاتی وجود دارد.
اول، این فقط روسها نیستند که در طول جنگ کارزارهای تهاجمی را آغاز کردهاند. در واقع، اوکراینیها سال گذشته دو حملهی بزرگ را آغاز کردند که منجر به پیروزیهای گسترده شد: حملهی خارکف در سپتامبر ۲۰۲۲ و حملهی خرسون بین ماه اوت و نوامبر ۲۰۲۲. اگر چه اوکراینیها در هر دو عملیات به دستاوردهای ارضی قابل توجهی دستیافتند، توپخانهی روسیه تلفات سنگینی به نیروهای مهاجم وارد کرد. اوکراینیها به تازگی یک حملهی بزرگ دیگر را در ۴ ژوئن علیه نیروهای روسی آغاز کردند که تعدادشان بیشتر و بسیار مجهزتر از آنهایی است که اوکراینیها در خارکف و خرسون با آنها جنگیدند.
دوم، تمایز بین مهاجمان و مدافعان در یک نبرد بزرگ معمولا سیاه و سفید نیست. هنگامی که یک ارتش به ارتش دیگری حمله میکند، مدافع همیشه ضد حملات را آغاز میکند. به عبارت دیگر، مدافع به حمله و مهاجم به دفاع منتقل میشود. در طول یک نبرد طولانی، هر یک از طرفین احتمالاً در نهایت حملات و ضدحملههای زیادی انجاممیدهند و همچنین از موقعیتهای ثابت دفاع میکنند. این به عقب و جلورفتنها توضیح میدهد که چرا نسبت تبادل تلفات در نبردهای جنگ داخلی ایالات متحده و جنگ جهانی اول تقریباً برابر است و به نفع ارتشی که در حالت تدافعی جنگ را شروع کرده است، نیست. در واقع، ارتشی که اولین ضربه را وارد میکند، گهگاه تلفات کمتری نسبت به ارتش هدف میدهد. [۳۷]بهطورخلاصه، دفاع معمولاً شامل حملات زیادی میشود.
از گزارشهای خبری اوکراین و غرب مشخص است که نیروهای اوکراینی به صورت مکرر ضدحملات علیه نیروهای روسی انجام میدهند. این گزارش در واشنگتن پست در مورد جنگ اوایل سال جاری در باخموت را در نظر بگیرید: «این حرکت سیال در جریان است. ‹یک ستوان اول اوکراینی گفت… حملات روسیه در امتداد جبهه به نیروهای آنها اجازه میدهد تا چند صد متر پیشروی کنند قبل از اینکه چند ساعت بعد به عقب رانده شوند.› او گفت: ‹تشخیص دقیق محل خط مقدم سخت است زیرا به صورت ژلاتینی حرکت میکند». [۳۸]
با توجه به مزیت توپخانهی عظیم روسیه، منطقی به نظر میرسد که فرضکنیم نسبت تبادل تلفات در این ضدحملههای اوکراینی احتمالاً به روش غیرمتوازنی به نفع روسها باشد.
سوم، روسها – حداقل نه اغلب – از حملات جبههای در مقیاس بزرگ استفاده نمیکنند که هدف آن حرکت سریع به جلو و تصرف قلمرو باشد، اما نیروهای مهاجم را در معرض آتش مخرب مدافعان اوکراینی قراردهد. آنطورکه ژنرال سرگئی سوروویکین در اکتبر ۲۰۲۲، زمانی که فرماندهی نیروهای روسی در اوکراین را برعهده داشت، توضیح داد: «ما استراتژی متفاوتی داریم… ما از هر سربازی دریغ میکنیم و بهطور مداوم دشمنِ در حال پیشروی را سرکوب میکنیم.»[۳۹] در واقع، نیروهای روسی تاکتیکهای هوشمندانهای را اتخاذکردهاند که میزان تلفات آنها را کاهش میدهد.[۴۰] تاکتیک مورد علاقهی آنها این است که حملات شناسایی علیه مواضع ثابت اوکراین با واحدهای پیاده نظام کوچک انجام دهند که باعث میشود نیروهای اوکراینی با خمپاره و توپ به آنها حملهکنند.[۴۱] این پاسخ به روسها اجازه میدهد تا تعیینکنند که مدافعان اوکراینی و توپخانهی آنها در کجا قرار دارند. سپس روسها از مزیت بزرگ خود در توپخانه برای حمله به دشمنان خود استفاده میکنند. پس از آن، دستههای پیاده نظام روسیه دوباره به جلو حرکت میکنند. و هنگامی که با مقاومت جدی اوکراین روبرو میشوند، این روند را تکرار میکنند. این تاکتیکها به توضیح اینکه چرا روسیه در تصرف سرزمینهای تحت کنترل اوکراین پیشرفت کندی دارد، کمک میکند.
ممکن است تصور شود که غرب میتواند با تأمین لولهها و گلولههای توپخانهای بیشتر برای اوکراین، راه درازی را به سمت کاهش نسبت تبادل تلفات بردارد و در نتیجه مزیت قابل توجه روسیه با این سلاح بسیار مهم را از بین ببرد. با این حال، این اتفاق به این زودیها رخ نخواهد داد، زیرا نه ایالات متحده و نه متحدانش ظرفیت صنعتی لازم برای تولید انبوه لولهها و گلولههای توپخانه برای اوکراین را ندارند. آنها همچنین نمیتوانند بهسرعت این ظرفیت را ایجادکنند. بهترین کاری که غرب میتواند انجام دهد – حداقل برای یک سال آینده – حفظ عدم تعادل توپخانهی موجود بین روسیه و اوکراین است، اما حتی این هم کار دشواری خواهد بود.
اوکراین نمیتواند کمک چندانی به رفع این مشکل کند، زیرا توانایی آن برای ساخت سلاح محدود است. تقریباً بهطور کامل به غرب وابسته است، نهتنها برای توپخانه، بلکه برای هر نوع سیستم تسلیحاتی بزرگ. از سوی دیگر، روسیه توانایی بسیار خوبی برای ساخت تسلیحات جنگی داشت که از زمان شروع جنگ افزایشیافته است. پوتین اخیراً گفت: «صنعت دفاعی ما هر روز در حال افزایش است. ما تولیدات نظامی را در سال گذشته ۲.۷ برابر افزایش دادهایم. تولیدِ حیاتیترین سلاحهای ما ده برابر افزایش یافته و همچنان در حال افزایش است. کارخانهها در دو یا سه شیفت کار میکنند و برخی شبانهروز مشغول هستند.»[۴۲] بهطورخلاصه، با توجه به وضعیت غمانگیز پایگاه صنعتی اوکراین، این کشور در موقعیتی نیست که بتواند جنگ فرسایشی را بهتنهایی پیشببرد. تنها با حمایت غرب میتواند این کار را انجامدهد. اما حتی در این صورت هم محکوم به شکست است.
اخیراً تحولی رخ داده است که مزیت قدرت آتش روسیه را نسبت به اوکراین بیشتر میکند. در سال اول جنگ، نیروی هوایی روسیه تأثیر کمی بر آنچه در جنگ زمینی رخ داد، داشت، عمدتاً به این دلیل که پدافند هوایی اوکراین بهاندازهی کافی مؤثر بود که هواپیماهای روسی را از بیشتر میدانهای جنگ دور نگه میداشت. اما روسها دفاع هوایی اوکراین را بهطور جدی تضعیف کردهاند، که اکنون به نیروی هوایی روسیه اجازه میدهد تا نیروهای زمینی اوکراین را در خط مقدم یا مستقیماً در پشت خط مقدم مورد حمله قراردهد.[۴۳] علاوه بر این، روسیه توانایی تجهیز زرادخانهی عظیم بمبهای آهنی[۴۴] ۵۰۰ کیلوگرمی خود را با کیتهای هدایتی که آنها را بهویژه کشنده میکند، توسعه دادهاست.[۴۵]
در مجموع، نسبت تبادل تلفات به نفع روسها در آیندهی قابل پیشبینی ادامه خواهدیافت که در جنگ فرسایشی از اهمیت بسیار برخوردار است. علاوه بر این، روسیه در موقعیت بسیار بهتری برای ادامهی جنگ فرسایشی قراردارد، زیرا جمعیت آن بسیار بیشتر از اوکراین است. تنها امید کییف برای پیروزی در جنگ، عزم مسکو برای فروپاشی است، اما با توجه به اینکه رهبران روسیه غرب را یک خطر برای موجودیت خود میدانند، بعید است.
چشم انداز توافق صلح از طریق مذاکره
صداها در سرتاسر جهان در حال افزایش است که از همهی طرفهای جنگ اوکراین میخواهند دیپلماسی را بپذیرند و برای یک توافق صلح پایدار مذاکره کنند. با این حال این اتفاق نمیافتد. موانع دشوار بسیار زیادی برای پایاندادن به جنگ در آیندهی نزدیک وجود دارد، چه رسد به ایجاد تعاملی که یک صلح پایدار را ایجاد کند. بهترین نتیجهی ممکن یک درگیری منجمد[۴۶] است، که در آن هر دو طرف به دنبال فرصتهایی برای تضعیف طرف مقابل هستند و خطر دائمی درگیری مجدد وجود دارد.
در کلیترین سطح، صلح امکانپذیر نیست، زیرا هر یک از طرفین، طرف دیگر را بهعنوان یک تهدید مرگبار میبیند که باید در میدان جنگ شکست بخورد. در این شرایط بهدشواری جایی برای سازش با طرف مقابل وجوددارد همچنین دو نقطهی اختلاف خاص بین طرفین متخاصم وجود دارد که قابل حل نیست، یکی مربوط به قلمرو و دیگری مربوط به بیطرفی اوکراین است.[۴۷] اما روسیه رسماً کریمه، دونتسک، خرسون، لوهانسک و زاپوروژه را ضمیمه کرده است و قاطعانه متعهد به حفظ این سرزمین است. در واقع، دلایلی هم وجود دارند برای اینکه فکرکنیم مسکو در صورت امکان، خاک بیشتری از اوکراین را هم ضمیمه خواهد کرد.
گرهِ گوردی[۴۸] (گره کور) دیگر، به رابطهی اوکراین با غرب مربوط میشود. به دلایل قابل درک، اوکراین خواهان تضمین امنیتی پس از پایان جنگ است که تنها غرب میتواند آن را فراهم کند. این به معنای عضویت عملی یا قانونی در ناتو است، زیرا هیچ کشور دیگری نمیتواند از اوکراین محافظتکند. با این حال، تقریباً همهی رهبران روسیه خواستار یک اوکراین بیطرف هستند که به معنای عدم وجود روابط نظامی با غرب و در نتیجه عدم وجود چتر امنیتی برای کییف است. هیچ راهی برای تربیع (مربع سازی) این دایره (انجام این کار غیرممکن) وجود ندارد.[۴۹]
دو مانع دیگر بر سر راه صلح وجود دارد: ناسیونالیسم که اکنون به فراملیگرایی تبدیل شده است و عدم اعتماد کامل به طرف روسیه.[۵۰]
ناسیونالیسم برای بیش از یک قرن نیروی قدرتمندی در اوکراین بوده است و خصومت با روسیه از دیرباز یکی از عناصر اصلی آن بوده است. آغاز درگیری کنونی در ۲۲ فوریهی ۲۰۱۴ به این خصومت دامن زد و پارلمان اوکراین را بر آن داشت تا روز بعد لایحهای را تصویب کند که استفاده از زبان روسی و دیگر زبانهای اقلیت را محدود میکرد، اقدامی که به تسریع جنگ داخلی در دونباس کمککرد. الحاق کریمه مدت کوتاهی پس از آن، وضعیت بد را بدتر کرد. برخلاف عقل مرسوم در غرب، پوتین درککرد که اوکراین ملتی جدا از روسیه است و درگیری بین روسهای قومی و روسیزبانان ساکن در دونباس و دولت اوکراین تماماً بر سر «مسأله ملی» است.
تهاجم روسیه به اوکراین که مستقیماً دو کشور را در یک جنگ طولانی و خونین در مقابل یکدیگر قرار میدهد، این ناسیونالیسم را از هر دو طرف به فراملیگرایی تبدیل کرده است. تحقیر و نفرت از «دیگری» جامعهی روسیه و اوکراین را دربرمیگیرد که انگیزههای قدرتمندی برای از بین بردن این تهدید، در صورت لزوم با خشونت ایجاد میکند. نمونهها فراوان است. یک هفتهنامهی برجستهی کییف معتقد است که نویسندگان مشهور روسی مانند میخائیل لرمانتوف، فئودور داستایوفسکی، لئو تولستوی و بوریس پاسترناک « قاتل، غارتگر، جاهل» هستند. سرنوشت فرهنگ دشمن چنین است.»[۵۱]
به طور قابل پیش بینی، دولت اوکراین درگیر «روسیهزدایی» یا «استعمارزدایی» است که شامل پاکسازی کتابخانهها از کتابهای نویسندگان روسی، تغییر نام خیابانهایی با نامهای مرتبط با روسیه، پایینکشیدن مجسمههای شخصیتهایی مانند کاترین کبیر و ممنوع کردن زبان روسی، منع موسیقی تولید شده پس از سال ۱۹۹۱، قطع روابط بین کلیسای ارتدکس اوکراین و کلیسای ارتدکس روسیه و به حداقل رساندن استفاده از زبان روسی است. شاید نگرش اوکراین نسبت به روسیه به بهترین وجه در اظهارنظر کوتاه زلنسکی خلاصه شود: «ما نمیبخشیم. ما فراموش نمیکنیم.»[۵۲]
آناتول لِوین[۵۳] با اشاره به طرف روسیِ موضوع [فراملیگرایی] گزارش میدهد که « هر روز در تلویزیون روسیه میتوانید توهینهای قومی پر از نفرت را متوجه اوکراینیها ببینید.»[۵۴] جای تعجب نیست که روسها برای روسیکردن و محو فرهنگ اوکراینی در مناطقی که مسکو ضمیمه کرده است، کار میکنند. این اقدامات شامل صدور پاسپورت روسی، تغییر برنامههای درسی در مدارس، جایگزینی روبل روسیه به جای گریونای اوکراین، هدف قراردادن کتابخانهها و موزهها و تغییر نام شهرکها و شهرها است.[۵۵] برای مثال، باخموت، اکنون آرتموفسک است و زبان اوکراینی دیگر در مدارس منطقه دونتسک تدریس نمیشود.[۵۶] ظاهراً روسها نیز نه میبخشند و نه فراموش میکنند.[۵۷]
ظهور فراملیگرایی در زمان جنگ قابل پیشبینی است، نه تنها به این دلیل که دولتها به شدت به ناسیونالیسم متکی هستند تا مردم خود را برای حمایت از کشورشان تا انتها برانگیزند، بلکه به این دلیل که مرگ و ویرانی ناشی از جنگ – بهویژه جنگهای طولانی – هر طرف را به سمت غیرانسانیشدن و نفرت از دیگری سوقمیدهد. در مورد اوکراین، درگیری تلخ بر سر هویت ملی، به این آتش میافزاید.
فراملیگرایی طبیعتاً همکاری هر یک از طرفین با طرف دیگر را دشوارتر میکند و به روسیه دلیل میدهد تا سرزمینی را که پر از روسهای قومی و روسی زبانان است، تصرفکند. احتمالاً با توجه به خصومت دولت اوکراین نسبت به همه چیز روسیه، بسیاری از آنها ترجیح میدهند تحت کنترل روسیه زندگی کنند. در روند الحاق این سرزمینها، روسها احتمالاً تعداد زیادی از اوکراینیهای قومی را اخراج خواهندکرد، عمدتاً به دلیل ترس از اینکه در صورت باقیماندن آنها، علیه حکومت روسیه شورشکنند. این تحولات به تنفر بین روسها و اوکراینیها دامن میزند و سازش بر سر قلمرو را عملاً غیرممکن میکند.
یک دلیل نهایی وجود دارد که چرا یک توافق صلح پایدار امکانپذیر نیست. رهبران روسیه به اوکراین و غرب برای مذاکرهی با حسن نیت اعتماد ندارند، و این بدان معنا نیست که رهبران اوکراینی و غربی به همتایان روسی خود اعتماد دارند. فقدان اعتماد در همهی طرفها مشهود است، اما به دلیل مجموعهای از فاششدنهای اخیر، این مسئله از سوی مسکو شدیدتر است.
سرچشمهی مشکل، اتفاقی است که در مذاکرات بر سر توافقنامهی مینسک ۲ در سال ۲۰۱۵ رخ داد که چارچوبی برای خاموشکردن درگیری در دونباس بود. فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، نقش اصلی را در طراحی این چارچوب بازیکردند، اگرچه آنها با پوتین و پترو پوروشنکو، رئیسجمهور اوکراین مشورتهای گستردهای داشتند. آن چهار نفر نیز بازیگران کلیدی مذاکرات بعدی بودند. شکی نیست که پوتین متعهد به کار مینسک بود. اما اولاند، مرکل و پوروشنکو – و همچنین زلنسکی – همگی به صراحت اعلام کردهاند که علاقهای به اجرای مینسک ندارند، اما در عوض آن را فرصتی برای خرید زمان برای اوکراین میدانند تا ارتش خود را تقویت کند تا بتواند با قیام در دونباس مقابله کند.[۵۸] همانطور که مرکل به Die Zeit گفت، این «تلاشی جهت دادن زمان به اوکراین… برای قویتر شدن بود.»[۵۹] بهصورتی مشابه، پوروشنکو گفت: «هدف ما ابتدا متوقفکردن تهدید یا حداقل به تعویق انداختن جنگ جهت تضمین هشت ساله برای بازگرداندن رشد اقتصادی و ایجاد نیروهای مسلح قدرتمند بود. »[۶۰]
مدت کوتاهی پس از مصاحبهی مرکل با Die Zeit در دسامبر ۲۰۲۲، پوتین در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: « من فکر میکردم که سایر شرکتکنندگان این توافق حداقل صادق هستند، اما نه، معلوم شد که آنها نیز به ما دروغ میگویند و فقط میخواستند اوکراین را با سلاح پمپاژ کنند. و آن را برای درگیری نظامی آماده کنند.» او در ادامه با بیان اینکه مغرورکردن [اوکراین] از سوی غرب سبب شدهاست تا او [پوتین] فرصت حل مشکل اوکراین در شرایط مساعدتری برای روسیه را از دست بدهد، ادامه داد: صادقانه بگویم، ظاهراً ما خیلی دیر تصمیم گرفتیم. شاید باید همهی این [عملیات نظامی] را زودتر شروع میکردیم، اما واقعاٌ امیدوار بودیم که بتوانیم آن را در چارچوب توافقات مینسک حلکنیم. وی سپس تصریح کرد که دوروئی غرب مذاکرات آینده را پیچیده خواهدکرد: «اعتماد در حال حاضر تقریباً صفر است، اما پس از چنین اظهاراتی، چگونه میتوانیم مذاکره کنیم؟ در مورد چه چیزی؟ آیا میتوانیم با هیچکسی به توافقیبرسیم و چه تضمینهایی وجود دارد؟»[۶۱]
در مجموع، بعید است که شانسی برای پایان جنگ اوکراین با یک توافق صلح معنادار وجود داشته باشد. در عوض احتمالاً جنگ حداقل یک سال دیگر به طول میانجامد و در نهایت به یک درگیری منجمد تبدیل میشود که ممکن است دوباره به یک جنگ مسلحانه تبدیل شود.
پیامدها
فقدان یک توافق صلح قابل دوام، پیامدهای وحشتناک مختلفی را در پی خواهد داشت. برای مثال، روابط بین روسیه و غرب احتمالاً برای آیندهی قابل پیشبینی عمیقاً خصمانه و خطرناک باقی خواهد ماند. هر یک از طرفین به شیطانسازی دیگری ادامه میدهد و در عین حال سخت تلاش میکند تا میزان عذاب و مزاحمتی را که برای رقیب خود ایجاد میکند، به حداکثر برساند. این وضعیت قطعاً در صورت ادامهی جنگ حاکم خواهد شد. اما حتی اگر جنگ به یک درگیری منجمد تبدیل شود، بعید است سطح خصومت بین دو طرف تغییر زیادی کند.
مسکو به دنبال بهرهبرداری از شکافهای موجود بین کشورهای اروپایی و در عین حال تلاش برای تضعیف روابط آنسوی تلانتیک و همچنین نهادهای کلیدی اروپایی مانند اتحادیهی اروپا و ناتو خواهد بود. با توجه به آسیبی که جنگ به اقتصاد اروپا وارد کرده و همچنان ادامه دارد، با توجه به ناامیدی فزاینده در اروپا از چشمانداز یک جنگ بیپایان در اوکراین، و با توجه به اختلافات بین اروپا و ایالات متحده در مورد تجارت با چین، رهبران روسیه باید زمینهی مناسبی برای ایجاد مشکل در غرب پیدا کنند.[۶۲] این مداخله بهطور طبیعی روسوفوبیا را در اروپا و ایالات متحده تقویت میکند و وضعیت بد را بدتر میکند.
غرب به نوبهی خود تحریمها را بر مسکو حفظخواهدکرد و روابط اقتصادی بین دو طرف را به حداقل میرساند تا به اقتصاد روسیه آسیب برساند. علاوه بر این، مطمئناً با اوکراین برای کمک به ایجاد شورش در سرزمین هایی که روسیه از اوکراین گرفته است، همکاری خواهد کرد. در عین حال، ایالات متحده و متحدانش به دنبال سیاست مهار شدید در قبال روسیه خواهند بود، که بسیاری معتقدند با پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو و استقرار نیروهای قابل توجه ناتو در اروپای شرقی، این سیاست تقویت خواهدشد. غرب به پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو متعهد خواهد ماند، حتی اگر این اتفاق بعید باشد. در نهایت، نخبگان آمریکایی و اروپایی مطمئناً شور و شوق خود را برای تقویت تغییر رژیم در مسکو و محاکمهی پوتین به خاطر اقدامات روسیه در اوکراین حفظ خواهند کرد.
روابط روسیه و غرب نهتنها در حرکت رو به جلو مسموم خواهد ماند، بلکه خطرناک نیز خواهد شد، زیرا احتمال تشدید تنش هستهای یا جنگ قدرتهای بزرگ، بین روسیه و ایالات متحده وجود خواهدداشت.[۶۳]
نابودی اوکراین
اوکراین قبل از شروع جنگ در سال گذشته در مشکلات شدید اقتصادی و جمعیتی قرار داشت.[۶۴] ویرانیای که از زمان تهاجم روسیه به اوکراین وارد شده است، وحشتناک است. بانک جهانی با بررسی وقایع سال اول جنگ اعلام کرد که این تهاجم «تلفات غیرقابل تصوری بر مردم اوکراین و اقتصاد این کشور وارد کرده است، به طوری که فعالیت در سال ۲۰۲۲ به میزان خیرهکننده ۲۹.۲ درصد کاهش یافته است». جای تعجب نیست که کییف نیاز به تزریق انبوه کمکهای خارجی، نه جهت مبارزه و جنگ، بلکه فقط برای اینکه دولت سرپا باشد، دارد. علاوه بر این، بانک جهانی تخمین میزند که خسارات وارده بیش از ۱۳۵ میلیارد دلار است و تقریباً ۴۱۱ میلیارد دلار برای بازسازی اوکراین مورد نیاز است. این گزارش اعلاممیدارد که « فقر از ۵.۵ درصد در سال ۲۰۲۱ به ۲۴.۱ درصد در سال ۲۰۲۲ افزایشیافته و ۷.۱ میلیون نفر دیگر را به فقر سوق داده و ۱۵ سال پیشرفت را عقب میاندازد.»[۶۵] شهرها ویران شدهاند، تقریباً ۸ میلیون اوکراینی از کشور گریختهاند و حدود ۷ میلیون نفر آوارهی داخلی هستند. سازمان ملل متحد ۸۴۹۰ کشتهی غیرنظامی را تأیید کرده است، اگرچه معتقد است که تعداد واقعی «بهطور قابلتوجهی بیشتر» است.[۶۶] و مطمئناً اوکراین بیش از ۱۰۰۰۰۰ تلفات در میدان جنگ متحمل شده است.
آیندهی اوکراین تا حد زیادی تاریک بهنظرمیرسد. جنگ به این زودیها هیچ نشانهای از پایان را نشان نمیدهد، که به معنای تخریب بیشتر زیرساختها و مسکن، ویرانی بیشتر شهرها و شهرکها، تلفات بیشتر غیرنظامیان و نظامیان و آسیب بیشتر به اقتصاد است. و نهتنها اوکراین احتمالاً قلمروهای بیشتری را به روسیه واگذار خواهدکرد، بلکه به گفتهی کمیسیون اروپا، «جنگ، اوکراین را در مسیر کاهش جمعیتی غیرقابل برگشت قراردادهاست».[۶۷] اوکراین از نظر اقتصادی ضعیف و از نظر سیاسی ناپایدار است. درگیریهای جاری نیز احتمالاً به فساد دامن میزند، که مدتها مشکل حاد بوده و گروههای افراطی در اوکراین را بیشتر تقویت کردهاست. تصور اینکه کییف معیارهای لازم برای پیوستن به اتحادیهی اروپا یا ناتو را داشته باشد، دشوار است.
سیاست آمریکا در قبال چین
جنگ اوکراین مانع تلاش ایالات متحده برای مهار چین میشود، که برای امنیت آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا چین یک رقیب همتراز است، در حالی که روسیه چنین نیست.[۶۸] در واقع، منطق موازنهی قدرت میگوید که ایالات متحده باید با روسیه علیه چین متحد شود و تمام قوا را به سمت شرق آسیا متمرکز کند. در عوض، جنگ در اوکراین، پکن و مسکو را به هم نزدیک کرده است و در عین حال انگیزهای قوی برای چین فراهم میکند تا مطمئن شود روسیه شکست نخورد و ایالات متحده در اروپا مسدود بماند و مانع از تلاشهای این کشور برای چرخش به شرق آسیا شود.
نتیجه
اکنون باید آشکار شود که جنگ اوکراین یک فاجعهی عظیم است که بعید بهنظرمیرسد به این زودی پایان یابد و زمانی که پایان یابد، نتیجه یک صلح پایدار نخواهد بود. چند کلمه پیرامون اینکه چگونه غرب در این وضعیت هولناک قرارگرفت، به این ترتیب است :
خرد متعارف در مورد منشأ جنگ این است که پوتین در ۲۴ فوریهی ۲۰۲۲ حملهی تحریک نشدهای را آغاز کرد که انگیزهی آن برنامهی بزرگ او برای ایجاد یک روسیهی بزرگتر بود. گفته میشود که اوکراین اولین کشوری بود که او قصد داشت آن را فتح و الحاق کند، اما آخرین کشور نبود. همانگونه که بارها گفتهام، هیچ مدرکی برای حمایت از این مسیر استدلالی وجود ندارد، و در واقع شواهد قابلتوجهی وجود دارد که مستقیماً با آن در تضاد است.[۶۹] در حالی که شکی در مورد حملهی روسیه به اوکراین وجود ندارد، علت نهایی جنگ، تصمیم غرب بود. – و در اینجا ما عمدتاً در مورد ایالات متحده – به دلیل تبدیل اوکراین به یک سنگر غربی در مرز روسیه- صحبت میکنیم. عنصر کلیدی در این استراتژی، وارد کردن اوکراین به ناتو بود، اقدامی که نهتنها پوتین، بلکه کل نهاد سیاست خارجی روسیه آن را به عنوان یک تهدید وجودی میدانست که باید ازبینمیرفت.
اغلب فراموش میشود که بسیاری از سیاستگذاران و استراتژیستهای آمریکایی و اروپایی از همان ابتدا با گسترش ناتو مخالف بودند، زیرا میدانستند که روسها آن را یک تهدید میدانند و این سیاست در نهایت منجر به فاجعه میشود. لیست مخالفان شامل جورج کنان، وزیر دفاع کلینتون، ویلیام پری، و رئیس ستاد مشترک ارتش، ژنرال جان شالیکاشویلی، پل نیتز، رابرت گیتس، رابرت مک نامارا، ریچارد پایپس و جک متلوک است. تنها تعداد اندکی را نام بردیم.[۷۰] در اجلاس سران ناتو در بخارست در آوریل ۲۰۰۸، نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، با طرح رئیسجمهور جورج دبلیو بوش برای وارد کردن اوکراین به ائتلاف [ناتو] مخالفتکردند. مرکل بعداً گفت که مخالفت او بر این باور است که پوتین آن را «اعلان جنگ» تفسیرخواهدکرد.[۷۱]
البته مخالفان گسترش ناتو درست میگفتند، اما در نبرد شکست خوردند و ناتو به سمت شرق حرکتکرد که در نهایت روسها را به راهانداختن یک جنگ پیشگیرانه برانگیخت. اگر ایالات متحده و متحدانش برای واردکردن اوکراین به ناتو در آوریل ۲۰۰۸ اقدام نمیکردند، یا میخواستند نگرانیهای امنیتی مسکو را پس از آغاز بحران اوکراین در فوریهی ۲۰۱۴ برطرفکنند، احتمالاً امروز هیچ جنگی در اوکراین و مرزهای آن رخ نمیداد و مرزهای این کشور مانند زمانی بود که در سال ۱۹۹۱ استقلال خود را بهدستآورد. غرب اشتباه بزرگ احمقانهای را مرتکب شد که هزینهی آن را خود و بسیاری دیگر میپردازند.[۷۲]
***
[۱] این مقاله به عنوان مبنایی برای گفتگوهای عمومی که من در مورد مناقشهی اوکراین ارائه کردهام یا خواهم کرد، نوشته شده است. برای مثال این ویدئو را ببینید: https://youtu.be/v-rHBRwdql8
[۲] https://nationalinterest.org/feature/causes-and-consequences-ukraine-crisis-203182
https://jmss.org/article/view/76584
https://nationalinterest.org/feature/course-correcting-toward-diplomacy-ukraine-crisis-204171
[۳] http://www.en.kremlin.ru/events/president/transcripts/70565
[۴] http://en.kremlin.ru/events/president/news/71445
[۵] https://nationalinterest.org/feature/course-correcting-toward-diplomacy-ukraine-crisis-204171
[۶] http://en.kremlin.ru/events/president/news/71391
[۷] هم موافقتنامههای مینسک ۱ و ۲ قبل از آغاز عملیات ویژه و هم مذاکرات و توافقات انجام شده در استانبول نشان داد که روسیه به دنبال چنین چیزی نبوده است. (م)
[۸] زمانی میتوان این سخن را لفاظی نامید و به کناری نهاد که شواهد نیرومندی از جمله اطلاعات مربوط به کشتار نزدیک به ۱۵ هزار نفر از مردمان روس دونباس در شرق اوکراین توسط نازیهای به قدرت رسیده در اوکراین پس از کودتای یورو مایدان در سال ۲۰۱۴ تا ۲۴ فوریهی ۲۰۲۲ در دسترس نباشد که چنین نیست و شواهد بسیاری واقعیت برآمد فاشیسم در اوکراین را تأیید میکنند. (م)
[۹] اوکراین قبل از سال 2014 برابر ۶۰۳۶۲۸ کیلومتر مربع بود. کریمه (۲۷۰۰۰)، دونتسک (۲۶۵۱۷)، خرسون (۲۸۴۶۱)، لوهانسک (۲۶۶۸۴) و زاپاروژه (27180) تقریباً ۲۳ درصد از خاک اوکراین را تشکیل میدهند. اگر روس ها دنیپروپتروفسک (۳۱۹۱۴)، خارکف (۳۱۴۱۵)، میکولایف (۲۴۵۹۸) و اودسا (۳۳۳۱۰) را نیز ضمیمه کنند، حدود ۴۳ درصد از اوکراین قبل از ۲۰۱۴ را تحت کنترل خواهند داشت.
[۱۰] Dmitri Trenin
[۱۱]https://russiancouncil.ru/en/analytics-and-comments/comments/six-months-into-the-conflict-what-exactly-does-russia-hope-to-achieve-in-ukraine/
[۱۲] چند نکته در اینجا لازم به تذکر است : اول اینکه رهبران غربی با بلایی که پس از فروپاشی با همکاری خائنین داخلی روسیه بر سر این کشور آوردند و با تخریب گستردهی زیرساختهای فنی، نظامی، اقتصادی، خدماتی و … این کشور، به درستی میدانستند که روسیه تهدیدی برای آنها نیست. دوم اینکه اگر آنگونه که نویسندهی محترم مقاله میگوید، رهبران غربی روسیه را تهدید امنیتی نمیدانستند، آنچه که از اهمیت برخوردار میشود این است که با این وجود، چرا اصرار بر تداوم توسعهی ناتو به سمت شرق داشتهاند؟! آیا دلیل آن جز این بوده است که هدف غرب، حفاظت از خود و متحدان خود در برابر تهدید روسیه نبوده و نیست بلکه دنبال کردن فروپاشی روسیه به عنوان بزرگترین کشور روی زمین پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ و اجرای پروژهی بالکانیزاسیون ۲ در روسیه برای تصاحب منابع آن است که شماره ۱ آن پیشتر در یوگسلاوی اجرا شد و منجر به تجزیهی و فروپاشی این کشور شد؟ بدین ترتیب، غرب برای محافظت از خود در برابر تهدید روسیه نبود که نیاز به توسعهی ناتو داشت و دارد، بلکه برای تهدید امنیت روسیه و نابودی آن است که ناتو را توسعه میدهد، مانع مذاکرهی دولت کییف بر اساس موافقتنامههای مینسک ۱ و ۲ میشود، سیل تسلیحات و منابع مالی را روانهی اوکراین میکند، صدها آزمایشگاه بیولوژیک برای تدارک جنگ بیولوژیک علیه جهان روسیه در اوکراین راه میاندازد و … (م)
[۱۳] آنچه سبب نادرستی این فرض شد، در واقع تحولات داخلی روسیه و نقش ولادیمیر پوتین در برگرداندن اوضاع کشور از تسلیمطلبی خائنانهی زمان یلتسین بود. حاکمشدن رویکردی در روسیه که بر آن شد تا در مقابل تهاجم گستاخانهی غرب بایستد، انگیزهی تشدید و توسعهی تهدید روسیه از سوی غرب شد. (م)
[۱۴] https://www.rand.org/pubs/research_briefs/RB10014.html
[۱۵] اوکراین مانند کوبا و نیکاراگوئه و ونزوئلا در همسایگی آمریکا قرار ندارد که روسیه از آن سوی کردهی زمین برای تهدید آمریکا با صرف میلیاردها دلار اقدام به کودتا در آنها کرده باشد، صدها آزمایشگاهها بیولوژیک در آنها تأسیس کرده باشد، اقدام به آمادهکردن زمینه برای عضویت آنها در پیمانی نظامی و چندملیتی و تجاوزکار و تحت فرمان خود کرده باشد و … ، تا یدین طریق امنیت غرب را در معرض تهدید قرار بدهد! مگر اینکه کسی بخواهد همهی کرهی زمین و حتی پشت مرزهای روسیه را منطقهی حیاتی و امنیتی آمریکا در نظر بگیرد! از این منظر مقایسهی محیط غیر واقعی تهدید آمریکا و غرب با محیط تهدید واقعی و مبتنی بر شواهد فراوان روسیه از سوی آمریکا و غرب، قیاسی معالفارق است. البته اگر از این منظر که جنگ در اوکراین و نتیجهی آن تأثیر مهمی بر پایان جهان تکقطبی تحت سیطرهی آمریکا و برآمد چندجانبهگرایی در جهان دارد، میتوان از تهدید امنیت امپریالیسم آمریکا و اتحادیهی اروپا هم سخن گفت. (م)
[۱۶] https://www.cfr.org/article/how-much-aid-has-us-sent-ukraine-here-are-six-charts
تأکید از مترجم است.
[۱۷] https://www.france24.com/en/europe/20230330-live-charles-iii-addresses-german-parliament-during-first-trip-abroad-as-king
[۱۸] https://www.congress.gov/bill/118th-congress/house-resolution/322/text
[۱۹] https://www.washingtonpost.com/national-security/2023/06/14/ukraine-counteroffensive-biden-support/
[۲۰] https://www.washingtonpost.com/national-security/2023/04/18/russia-ukraine-war-us-involvement-leaked-documents/
[۲۱] https://www.washingtonpost.com/national-security/2023/04/18/russia-ukraine-war-us-involvement-leaked-documents
[۲۲] https://foreignpolicy.com/2023/04/17/the-west-is-preparing-for-russias-disintegration/
[۲۳] https://foreignpolicy.com/2023/05/15/ukraine-nato-membership-europe-russia-war/?tpcc=recirc_latest062921
[۲۴] Jens Stoltenberg
[۲۵] https://kyivindependent.com/stoltenberg-says-ukraine-will-join-nato-vows-continued-support-despite-russias-dangerous-and-reckless-nuclear-rhetoric/
[۲۶] باید از نویسندهی محترم پرسید کی و در کجای جهان کشوری مانند اوکراین در این ابعاد از حمایتهای مالی، نظامی و تسلیحاتی، سیاسی و رسانهای و همه جانبهی ناتو برخوردار بوده است؟ آیا این واقعیات غیر قابل انکار را نمیتوان به معنی حمایت بالفعل ناتو از اوکراین دانست؟! (م)
[۲۷] https://bigserge.substack.com/p/russo-ukrainian-war-schrodingers?utm_source=substack&utm_campaign=post_embed&utm_medium=web
[۲۸] https://bigserge.substack.com/p/the-battle-of-bakhmut-postmortem?utm_source=substack&utm_campaign=post_embed&utm_medium=web
[۲۹] https://www.militarytimes.com/news/your-military/2023/06/12/russias-improved-weaponry-and-tactics-challenge-ukraine-offensive/
[۳۰] https://tass.com/defense/1524515
[۳۱] روسیه در آغاز جنگ تقریباً ۱۴۴ میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که اوکراین ۴۱ میلیون نفر جمعیت داشت، رقمی که شامل مردم ساکن در دونباس می شود. اما ۲.۴ میلیون نفر در کریمه را شامل نمیشود. این نسبت ۳.۵:۱ به نفع روسیه است. همانطور که اشاره شد، تقریباً ۸ میلیون اوکراینی از زمان شروع جنگ کشور را ترک کرده اند – حدود ۳ میلیون از آنها به روسیه و ۵ میلیون نفر دیگر به غرب رفتهاند. علاوه بر این، روسیه سرزمینهایی را در اوکراین ضمیمه کرده است که اکنون همهی آنها را تحت کنترل خود ندارد. قبل از شروع جنگ در فوریهی ۲۰۲۲، تقریباً ۸.۸ میلیون نفر در چهار استانی که روسیه ضمیمه کرده است، زندگی میکردند که برخی از آنها در قلمروهایی هستند که روسیه هنوز کنترل آنها را در دست ندارد و برخی از آنها جزو ۳ میلیون اوکراینی هستند که به روسیه کوچ کردهاند. منطقی بهنظرمیرسد که فرضکنیم ۴ میلیون از ۸.۸ میلیونی که قبل از جنگ در آن مناطق (استانها) بودند، اکنون تحت کنترل روسیه هستند. بنابراین، روسیه در حال حاضر ۱۵۱ میلیون نفر جمعیت دارد (۱۴۴ + ۳ میلیون پناهنده + ۴ میلیون نفر در مناطق شرقی اوکراین که اکنون کنترل میکند). از سوی دیگر، اوکراین ۳۰ میلیون نفر در جمعیت فعلی خود دارد (۴۱ میلیون – ۸ میلیون پناهنده – ۴ میلیون نفر در مناطقی در شرق اوکراین که اکنون روسیه کنترل میکند). این اعداد باعث برتری ۵:۱ روسیه میشود. البته، اگر تعداد زیادی از پناهندگان اوکراینی به کشور خود بازگردند یا اگر روسیه مناطق بیشتری از اوکراین را فتح کند و آن را ضمیمه کند، این اعداد ممکن است تغییرکنند. صرف نظر از این، روسیه به طور قاطع در مورد اندازهی جمعیت از اوکراین پیشیخواهدگرفت.
[۳۲]https://kyivindependent.com/danilov-ukraine-lost-7-5-times-fewer-troops-than-russians-in-bakhmut/
[۳۳]https://english.elpais.com/international/2023-03-01/ukraine-outgunned-10-to-1-in-massive-artillery-battle-with-russia.html
https://www.nbcnews.com/politics/national-security/russia-ukraine-war-ammo-rcna56210
https://kyivindependent.com/why-ukraine-struggles-to-combat-russias-artillery-superiority/
https://www.washingtonpost.com/world/2023/04/20/bakhmut-ukraine-war-leaked-documents/
؟/https://kyivindependent.com/battle-of-bakhmut-ukrainian-soldiers-worry-russians-begin-to-taste-victory?
https://kyivindependent.com/ukrainian-soldiers-in-bakhmut-our-troops-are-not-being-protected
https://www.washingtonpost.com/world/2023/03/13/ukraine-casualties-pessimism-ammunition-shortage
https://www.washingtonpost.com/world/2023/04/08/ukraine-ammunition-shortage-shells-ration/?utm_campaign=wp_post_most&utm_medium=email&utm_source=newsletter&wpisrc=nl_most&carta-url=https%3A%2F%2Fs2.washingtonpost.com%2Fcar-ln-tr%2F39a85b2%2F6431956453816d1ce09541f1%2F5972c5a9ae7e8a1cf4af1c87%2F31%2F72%2F6431956453816d1ce09541f1&wp_cu=45c484975590037f02458fe7cb0bc152%7CC0E249690CC33FB5E0430100007FF646
[۳۴] تعیین تعداد تلفات روسیه و اوکراین دشوار است، زیرا هر دو طرف اطلاعات کمی در مورد تلفات خود و اطلاعات مشکوک در مورد تلفات حریف ارائه میدهند. با این حال، شایان ذکر است که روایتهای طرفدار اوکراین و غرب از رویدادهای میدان نبرد اغلب از میزان تلفات بسیار بالایی که نیروهای اوکراین متحمل میشوند صحبت میکنند، در حالی که هیچ گفتمان معادلی در توصیفهای طرفدار روسیه از میدان جنگ وجود ندارد. مطمئناً بحثهایی در مورد تلفات روسیه وجود دارد، اما شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد نیروهای روسی مانند همتایان اوکراینی خود ، تلفات بسیار بالایی را متحمل شده باشند. دولتها، مؤسسات و افراد مختلف، تخمینی از تلفات ارائه میکنند، اما توضیحی دربارهی نحوهی رسیدن به تعداد آنها ارائه نمیدهند. یک استثنای نادر، تحلیل دقیق نبرد طولانی باخموت توسط یک وبلاگ نویس طرفدار روسیه است که تخمین میزند که نسبت تبادل تلفات در آن نبرد تقریباً ۲:۱ به نفع روسها بوده است.
[۳۵] https://www.washingtonpost.com/world/2023/03/06/bakhmut-wagner-mercenaries-russia-ukraine/
[۳۶] https://www.jstor.org/stable/2538780
[۳۷] در مورد جنگ داخلی آمریکا، ارقام تلفات مهاجمان و مدافعان اولیه در دوازده نبرد اصلی آن درگیری خونین را در اثر ریچارد ای. برینگر و همکاران، چرا جنوب جنگ داخلی را باخت (آتن، GA: انتشارات دانشگاه جورجیا، ۱۹۸۶ ، ص ۴۶۰ )، .ببینید. در مورد جنگ جهانی اول، دو مورد از نبردهای مهمی را که در سال ۱۹۱۶ روی داد را در نظر بگیرید. در نبرد وردون، که آلمان علیه فرانسه آغاز کرد و ۲۳ میلیون گلوله توپ از طرف دو طرف شلیک شد، ۳۵۰۰۰۰ تلفات آلمانی و ۴۰۰۰۰۰ تلفات فرانسوی وجود داشت. در نبرد سام، جایی که نیروهای بریتانیایی و فرانسوی حمله به ارتش آلمان را آغاز کردند و تنها در روز اول ۱۷۰۰۰۰۰ گلوله شلیک شد، متفقین تقریباً ۶۲۰۰۰۰ تلفات دادند در حالی که آلمانیها ۵۵۰۰۰۰ تلفات را متحمل شدند. مارتین گیلبرت، اطلس جنگ جهانی اول (لندن: ویدنفلد و نیکولسون، ۱۹۷۰)، ص ۵۳، ۵۶; و
https://www.historic-uk.com/HistoryUK/HistoryofBritain/Battle-of-the-Somme/ https://www.britannica.com/event/Battle-of-Verdun
[۳۸] https://www.washingtonpost.com/world/2023/04/20/bakhmut-ukraine-war-leaked-documents/
[۳۹] https://tass.com/defense/1524515
[۴۰] برای شواهدی مبنی بر اینکه نیروهای زمینی روسیه پس از چهارده ماه جنگ در وضعیت خوبی قراردارند و احتمالاً وضعیت آنها در حرکت رو به جلو بهبود خواهد یافت، به شهادت اخیر کنگره توسط ژنرال کریستوفر کاولی، فرماندهی عالی نیروهای متفقین در اروپا مراجعه کنید.
https://www.economist.com/syrsky-interview
[۴۱] https://responsiblestatecraft.org/2023/04/17/lieven-inside-ukraine-some-real-breaks-and-insights/
https://www.bbc.com/news/world-europe-64955537
https://www.kyivpost.com/post/15227
[۴۲] http://en.kremlin.ru/events/president/news/71445
http://en.kremlin.ru/events/president/news/71391
[۴۳] https://www.wsj.com/articles/ukraine-runs-into-russian-air-superiority-82c621c
[۴۴] بمب غیرهدایتشونده که به نامهای بمب سقوط آزاد، بمب جاذبهای، بمب کودن یا بمب آهنی نیز شناخته میشود، نوعی بمب متعارف است که فاقد سامانهی هدایت بوده و در نتیجه صرفا مانند یک پرتابهی بالستیک عمل میکند.(م، نقل از ویکیپدیا)
[۴۵]https://kyivindependent.com/russias-smart-bombs-pose-increasingly-serious-threat-to-ukraine/
https://www.rt.com/russia/575978-ukraine-glide-bombs-offensive/
[۴۶] frozen conflict
نبرد منجمد یا جنگ منجمد (به انگلیسی: frozen conflict) در روابط بینالملل، وضعیتی است که یک درگیری مسلحانهی فعال به پایان رسیده اما هیچ پیمان صلح یا چارچوب سیاسی دیگری این درگیری را حل نکردهاست؛ بنابراین، از نظر قانونی درگیری میتواند هر لحظه دوباره شروع شود و محیط ناامن و بیثباتی را ایجاد کند. (م، نقل از ویکی پدیا)
[۴۷] https://www.rt.com/russia/576996-russia-conditions-ukraine-peace/
[۴۸] گره گوردی (Gordian knot) افسانهای مرتبط با اسکندر کبیر است. این عبارت به مشکلی اشاره دارد که بهظاهر لاینحل است ولی با راهحلی زیرکانه یا با تقلب رفع میشود. (م، نقل از ویکی پدیا)
[۴۹] تربیع دایره (به انگلیسی: Squaring the circle)مسئلهای است که توسط هندسهدانان باستانی مورد مناقشه قرار گرفتهاست. این مسئله عبارت است از ساختن مربعی با مساحت یک دایره داده شده در تعداد متناهی مرحله با استفاده از خطکش و پرگار. دشواری مسئله این سؤال را مطرح میکند که آیا اصول هندسه اقلیدسی که وجود این خطوط و دایرهها را اثباتکند، میتواند وجود چنین مربعی را اثباتکند.
اصطلاح مربعسازی دایره گاهی به معنای همان مربع کردن دایره استفاده میشود، اما ممکن است به روشهای تقریبی یا عددی برای یافتن مساحت یک دایره نیز اشاره داشته باشد.
گاهی از عبارت «تربیع دایره» به عنوان استعارهای برای تلاش برای انجام کاری غیرممکن استفاده میشود (خصوصاً در زبان انگلیسی). (م،نقل از ویکیپدیا)
[۵۰] بر اساس شواهد فراوان ، طرفی که مدام تعهدات را زیر پاگذاشته است و ناتو را تا پشت مرزهای روسیه توسعه داده، صدها آزمایشگاه بیولوژیک با برنامههای جنگی بیولوژیک در اوکراین راه انداخته ، میلیاردها دلار برای براندازی رئیس جمهوری قانونی اوکراین، یاناکوویچ در سال ۲۰۱۴ هزینه کرده ، دولت کییف را به زیرپاگذاشتن موافقتنامههای مینسک ۱ و ۲ تشویق کرده، مانع نشستن حاکمان کییف بر سر میز مذاکره شده است و … ، غرب و آمریکاست. اما معلوم نیست چرا نویسندهی محترم از عدم اعتماد به آنها سخن نمیگوید ولی از عدم اعتماد به روسیه سخن میگوید؟! (م)
[۵۱] https://www.nybooks.com/online/2023/04/21/derussification-ukraine-libraries/?utm_medium=email&utm_campaign=NYR%2004-23-23%20Tallman%20Benfey%20Bell%20Rudick%20Debevec-McKenney%20Schaeffer&utm_content=NYR%2004-23-23%20Tallman%20Benfey%20Bell%20Rudick%20Debevec-McKenney%20Schaeffer+CID_b19f74f0617664032481c98beab30139&utm_source=Newsletter&utm_term=A%20Book%20is%20a%20Quiet%20Weapon
[۵۲]https://goodfaithmedia.org/understanding-zelenskyys-we-will-not-forgive-we-will-not-forget
[۵۳] Anatol Lieven نویسنده، ژورنالیست و تحلیلگر سیاسی انگلیسی
[۵۴] https://www.thenation.com/article/world/ukraine-russia-nationalism-war/
[۵۵] https://www.nytimes.com/2023/04/22/world/europe/zelensky-russian-ban-ukraine.html
[۵۶] https://www.rt.com/russia/577407-donetsk-ukrainian-language-pushilin/
[۵۷] این مناطق اساساً روس زبان هستند و به نظر نمیرسد چنین تغییراتی در این مناطق نشانهی آنچه که نویسندهی محترم آن را فراناسیونالیسم می نامد، باشند. بهویژه اینکه بسیاری از این نامها مانند آرتموفسک به جای باخموت اساساً نامهای قدیمی مکانها هستند. مردم در مناطق روس زبان نیازی به زبان اوکرائینی ندارند . بدیهی است که برنامههای درسی مدارس نیز که آلوده به آموزههای فاشیستی بودند، باید تغییر میکردند و …
در مجموع این قیاس ، قیاس معالفارقی به نظر میرسد. نمیتوان انکارکرد که با مسئلهی فراناسیونالیسم یا ناسیونالیسم مبتنی بر دشمنی با ملیتهای دیگر ممکن است در جنگ مواجه باشیم. اما این از یک سو طبعاٌ دارای ریشههای تاریخی و اجتماعی و سیاسی است و از سوی دیگر، نقش آن نسبت به واقعیت شواهد، روندها و توازن قوا و مخاطرات و مداخلات موجود و تهدید موجودیتها، به مراتب کماثرتر است. به نظر میرسد نویسندهی محترم ، وزنی بیش از میزان واقعی تاثیر آن به موضوع داده است و بیجهت میکوشد تا فرانانسیونالیسم را در دو سو یکسان نشان دهد. (م)
[۵۸] تأکید از مترجم است.
[۵۹] https://consortiumnews.com/2022/12/13/patrick-lawrence-germany-the-lies-of-empire/
https://www.rt.com/russia/567873-zakharova-merkel-minsk-agreements/
[۶۰] https://consortiumnews.com/2022/12/05/scott-ritter-merkel-reveals-wests-duplicity/
https://www.rt.com/russia/577553-poroshenko-minsk-accords-nato/
On Zelensky, https://www.rt.com/russia/571243-zelensky-minsk-agreements-failure/
[۶۱] https://www.rt.com/russia/567967-putin-thinks-shouldve-started-sooner/
http://www.en.kremlin.ru/events/president/transcripts/70565
http://en.kremlin.ru/events/president/news/71445
http://en.kremlin.ru/events/president/news/71391
https://www.rt.com/russia/578175-lavrov-ukraine-world-order/
تأکید از مترجم است.
[۶۲] بانک جهانی گزارش میدهد: « تهاجم فدراسیون روسیه به اوکراین، اختلال متعاقب آن در انرژی، مواد غذایی، فلزات و سایر منابع، و تشدید سیاستهای پولی و شرایط مالی به طور چشمگیری رشد را در اروپا و آسیای مرکزی (ECA) در سال ۲۰۲۲ کاهشداد. رشد فعالیتهای منطقهای از ۷.۱ درصد در سال ۲۰۲۱ به ۱.۲ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهشیافت.»
https://www.wsj.com/articles/world-bank-warns-of-lost-decade-for-global-economy-aba506a4
[۶۳] https://www.foreignaffairs.com/ukraine/playing-fire-ukraine
برای مثال در نظر بگیرید که چگونه پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو، احساس خطر روسیه را افزایش میدهد. مسکو نهتنها با اتحاد قدرتمندتر غربی روبرو خواهد شد، بلکه فنلاند مرزی به طول ۸۳۰ مایل با روسیه دارد. و ایالات متحده ظاهراً در حال برنامهریزی برای ایجاد حضور نظامی در فنلاند است. علاوه بر این، دریای بالتیک که از اهمیت استراتژیک حیاتی برای روسیه برخوردار است – به ویژه به دلیل کالینینگراد – اکنون توسط کشورهای ناتو احاطه خواهد شد. بدتر از آن، پتانسیل جدی برای ایجاد مشکل در قطب شمال وجود دارد، جایی که روسیه یکی از هشت کشور حاشیهای است و با ادامهی ذوبشدن یخها، احتمال اختلاف وجود دارد. با این حال، هفت کشور دیگر حاشیه، اکنون همه اعضای ناتو هستند- بریتانیا، کانادا، دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ و ایالات متحده. در یک بحران در قطب شمال، یک روسیهی پرشمار و هراسیده – با بیشتر نیروهای متعارفش که در اوکراین مستقر هستند – ممکن است یک استراتژی نظامی بسیار خطرناک را برای محافظت از خود دنبال کند.
https://www.zerohedge.com/geopolitical/us-talks-establishing-military-bases-finland
[۶۴] https://carnegieendowment.org/2012/03/09/underachiever-ukraine-s-economy-since-1991-pub-47451
https://www.britannica.com/place/Ukraine/Economic-difficulties
On Ukraine’s population, see the sources in note 28.
[۶۵] https://reliefweb.int/report/ukraine/ukraine-rapid-damage-and-needs-assessment-february-2022-2023-enuk
[۶۶] https://www.ohchr.org/en/news/2023/04/ukraine-civilian-casualty-update-10-april-2023
[۶۷] https://joint-research-centre.ec.europa.eu/jrc-news-and-updates/war-exacerbates-ukraines-population-decline-new-report-shows-2023-03-08_en
https://www.rt.com/russia/577546-ukraine-population-shrink-half/
[۶۸] https://www.politico.com/news/magazine/2023/06/09/america-weapons-china-00100373
[۶۹] https://www.foreignaffairs.com/articles/russia-fsu/2014-08-18/why-ukraine-crisis-west-s-fault
https://nationalinterest.org/feature/causes-and-consequences-ukraine-crisis-203182
https://www.newyorker.com/news/q-and-a/why-john-mearsheimer-blames-the-us-for-the-crisis-in-ukraine
[۷۰] https://www.armscontrol.org/act/1997-06/arms-control-today/opposition-nato-expansion#:~:text=Dear%20Mr.,policy%20error%20of%20historic%20proportions.
[۷۱] https://www.theguardian.com/world/2022/jun/07/no-regrets-over-handling-of-vladimir-putin-says-angela-merkel
[۷۲] تأکید از مترجم است.
[۱] JOHN J. MEARSHEIMER

جان جوزف مِیرشایمر /ˈmɪərʃaɪmər/;) متولد ۱۴ دسامبر ۱۹۴۷( دانشمند علوم سیاسی آمریکاییست. او بنیانگذار نظریهی رئالیسم تهاجمی است و تعاملات بین قدرتهای بزرگ را تحت تأثیر میل به هژمونی در جهانی مملو از ناامنی و عدم اطمینان در مورد نیت دیگر کشورها میداند. میرشایمر از مخالفان جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ بود و از معدود افرادی بود که با تصمیم اوکراین برای تسلیم سلاحهای هستهایاش در سال ۱۹۹۴ مخالفت کرد و پیشبینی نمود که اوکراین بدون یک عامل بازدارنده مورد تهاجم روسیه قرار خواهد گرفت. وی در سال ۲۰۱۵ حملهی روسیه به اوکراین را پیشبینیکرد. جنجالیترین نظرات میرشایمر، نگرانیاش از نفوذ احتمالی گروههای ذینفع بر اقدامات آمریکا در خاورمیانه است که وی در کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی» مطرح کردهاست. میرشایمر معتقد است که رشد اقتصادی سریع چین منجر به رویاروییاش با ایالات متحده خواهد گشت. طرفداران او نظراتش را نشانگر چگونگی رفتار دولتها میدانند، در حالیکه منتقدانش به دیدگاههای وی، عنوانهایی چون منسوخ شده و جهانبینی همه یا هیچ دادهاند. (م، نقل از ویکی پدیا)
« پروفسور جان میرشایمر، استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو، یکی از شناخته شدهترین چهرههای آکادمیک در علوم سیاسی در سراسر جهان است. ایشان به همراه پروفسور استیون والت در دانشگاه هاروارد، مقاله و سپس کتاب معروف «لابی اسرائیل» را در آمریکا منتشر کردند که چشمان خیلی ها را بر روی نفوذ مخرب این لابی باز کرد.
از آغاز جنگ در اوکراین، پروفسور میرشایمر همیشه این عقیده را داشتهاند که از لحاظ سیاسی و امنیتی، و همچنین تاریخی درباره قول پیمان ناتو به شوروی، حق با روسیه میباشد، اگرچه ایشان مخالف حمله روسیه به اوکراین بوده و هستند، و آن را اشتباه دانسته و محکوم کردهاند. در آخرین مقالهی خود دربارهی این موضوع که ۹ روز قبل منتشر شد، ایشان به بحث دربارهی مسیر آیندهی این جنگ پرداختند… »
(م، نقل از صفحهی فیسبوک آقای دکتر محمد سهیمی)