اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • «ما فراموش نمی‌کنیم که این رهایی از بیرون آمد» سون فلیکس کلرهوف
    مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانی‌ها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین
  • سوریه؛ ظهور و سقوط یک خاندان – دو سعید سلامی
    علی خامنه‌ای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین
  • حماسه گیلگمش سیروس اوندیلادزه
    حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بین‌النهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت می‌کند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بین‌النهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. با
  • ایران آبستن انقلابی دیگر! (تجارب و بازخوانی انقلاب ۵۷) – هلمت احمدیان
    انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبش‌های توده‌ای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطه‌ی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
اقتصاد

درک و شناخت صحیح و صریح روند تکامل تاریخی راهنمای موثر و واقعی نگرش مطلوب به روندهای کنونی و به روز جامعه و انسان می باشد. کسانی که با رجوع به گذشته می خواهند حال را به قضاوت بنشینند؛ در اتخاذ مواضع برای پیشبرد امر مبارزه و ترسیم خطوط و چشم انداز آتی برای رهایی از بدسگالی های ساختار معیوب طبقاتی با اشتباهات فاحشی روبرو خواهند بود. حوادث و رویدادهای تاریخی را بایستی متناسب با زمان و شرایط تحولی و تکاملی آن مورد بررسی و تبیین قرار داد. جامعه های انسانی اکنون با شرایطی روبرو است که با گذشته تفاوت های بنیادی دارد و نمی توان با نمودهای کنونی مورد مقایسه یا ارزیابی قرار داد.زمانی که با معیارها و شاخصه های استنادی گذشته وضعیت امروز مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد؛ قطعا با بن بست های حاد و شکننده ای همراه خواهد بود.

ساختار سرمایه داری با مرحله انحطاطی نئولیبرالیسم به مرحله نوینی از تکامل تاریخی خویش وارد شده است که برای رهایی از بحران های فروپاشنده کنونی، نیازمند تغییر ساختاری برای امکان تداوم خود دارد. ساختاری که بتواند عدم تعادل عمیق و رشد یابنده طبقاتی را متوقف ساخته و یک تعادل نسبی را در جامعه برقرار سازد. در گذشته بعد از دو جنگ جهانی برای رونق و بهینه سازی اقتصادی و اجتماعی به مدد فرمول کینزی، دولت رفاه توانست یک تعادل نسبی را برقرار ساخته و به اوضاع بحرانی فائق آید. دو جنگ جهانی ناشی از سرریز تولید بوده که ساختار سرمایه نیازمند فضاهای جدید برای جذب کالاهای خود داست، ولی اکنون سرمایه داری با فرسودگی و بی کفایتی ساختاری مواجه است که قدرت پاسخگویی به نیازها را ازدست داده که برای تداوم حیات خویش نیازمند تغییر ساختی می باشد.

برخی ها تلاش می کنند تا بن بست ها و گره های کور فکری خود را با مقایسه های مع الفارق و انتزاع گرایی بورژوایی رتق و فتق نمایند. یکی دانستن و همزاد پنداری دولت رفاه با سوسیال دموکراسی همان شیوه تبیین و تحلیل های تئوریسین های بورژوازی است که با گریز از بررسی های دیالکتیکی و انتزاع پدیده ها به نفی و نهی تمامی نمودهای جامعه ساز و انسان پرداز روی می آورند. اشکال ساختی را نمی توان با بارزه های فرمی و شکلی در هم آمیخت و به نتیجه مطلوب دست یافت. سوسیال دموکراسی مرحله کمیت یافته ای از ساختار سرمایه داری است که بنیان های سوسیالیسم واقعی بر آن استوار است و نمی توان آن را با دولت رفاه که در بطن سرمایه داری نمود یافته و با ساختار موجود در آمیخته و با آن تفاوت فاحش دارد؛ یکی دانست. سوسیال دموکراسی و دولت رفاه اگر چه هر دو از نمودهای انضمامی ساختار سرمایه داری محسوب می شوند؛ ولی اولی با ساختار نوین هویت می یابد و دومی با ادغام در ساختار موجود بروز یافته است.

دولت رفاه برخلاف سوسیال دموکراسی که محصول کمیت مطلوب روند تکامل تاریخی ساختار سرمایه داری می باشد؛ حاصل ساختار موجودی است که برای گریز از بحران و رونق چرخه تولید و سود شکل گرفته است. بدین مضمون که در سوسیال دموکراسی جامعه با روابط و مناسبات نوین تولیدی روبرو است؛ در حالی که دولت رفاه با روابط و مناسبات تولیدی موجود همراه شده است. بنابراین بر اساس مبانی تکامل تاریخی، سوسیال دموکراسی بر خلاف دولت رفاه،مرحله کمیت فراروییده تکامل تاریخی است که به کیفیت نوین نیازمند است. مرحله ای که بسترهای کمّی سوسیالیسم واقعی را تدارک می بیند. علت اینکه امروز دولت های مدعی سوسیال دموکراسی تدریجا در بطن ساختار غالب کنونی نئولیبرالیسم تحلیل رفته اند؛ بیان روشن و صریح همبودگی دولت های رفاه با ساختار موجود می باشد. کسانی که درکی از تکامل تاریخی ندارند و یا با بدفهمی های تکامل تاریخی مواجه هستند؛ در بررسی های نمودهای ساختی و نهادی به همان شیوه ای متوسل می شوند که روشنفکران و تئوریسین های بورژوازی بدان مبادرت می کنند. یعنی با انتزاع و نگاه تک ساحتی به فرایند های محیطی به نظاره و تحلیل و تبیین روی می آورند.

تکیه بر تشابهات ناهمگون برای تبیین و تحلیل های روندهای کنونی تحولات اجتماعی، اشتباهات اساسی را در مواضع و مشی مبارزات اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده است. اتکا بر تشابهات فرمی و شکلی برای سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی، نمودی از بن بست فکری و توقف در اشکال سپری شده گذشته می باشد. دولت رفاه و سوسیال دموکراسی اگرچه با نگاهی عدالت خواهانه و برابری طلبانه به جامعه و انسان می پردازند؛ ولی از یک تفاوت فاحش محتوایی و مضمونی برخوردار می باشند که نقش شان را در روند تکامل تاریخی برجسته می سازد. دولت رفاه در چارچوب اقتصاد سرمایه داری که تحت کنترل بازار آزاد بود؛ به ارائه خدمات عمومی و حمایت اجتماعی پرداخته است. در حالی که سوسیال دموکراسی به ویژه سوسیال دموکراسی رادیکال به دنبال افزایش کنترل دموکراتیک بر اقتصاد و همچنین افزایش دخالت دولت در جهت گیری های کلان اقتصادی می باشد.دموکراسی اقتصادی در سوسیال دموکراسی از برجستگی خاصی برخوردار است؛ در حالی که دولت رفاه بر اصلاحات اجتماعی و اقتصادی برای کاهش نابرابری ها تمرکز داشت. دولت رفاه قبل از سیطره انحطاطی نئولیبرالیسم شکل گرفت، ولی سوسیال دموکراسی به دنبال پاسخی به مشکلات و چالش هایی که از نئولیبرالیسم و جهانی شدن بر آمده اند؛ قابل بحث و فحص می باشد. زیرا به دنبال مقابله با نابرابری های جهانی، قدرت شرکت های چند ملیتی، و اثرات منفی جهانی شدن بر بازار کار و محیط زیست می باشد.

اصولا دولت های رفاه در چارچوب های ملی عمل می کردند و با توجه به ویژگی های ملی و بازخورد های مادی اجتماعی برای مبارزه با بحران های حاد سرمایه داری بسوی ابعاد نوینی از تعادل و تعامل اقتصادی و اجتماعی روی آورد. در حالیکه سوسیال دموکراسی در پیوند با مناسبات جهانی و همبستگی بین المللی مفهوم یافته؛ و در ارتباط با بسیاری از مناقشات، منازعات و معضلات کنونی چون جنگ، تغییرات آب و هوایی، مهاجرت و نابرابری های جهانی مطرح می شود. براین اساس می توان گفت که سوسیال دموکراسی نسخه ای تکامل یافته ای از دولت رفاه است که با تغییر ساختاری و حل و هضم بسیاری از مبرمات و معضلاتی مفهوم یافته که در دولت های رفاه وجود نداشتند ویا مطرح نبودند. در حقیقت تکامل تاریخی جامعه و انسان نیازهای نوینی را ایجاد کرده اند که از طریق تعدیل ساختاری و با تغییر مناسبات اقتصادی و اجتماعی قابل دستیابی است که در مقطع کنونی سوسیال دموکراسی قادر به تحقق بخش عمده ای از آن ها می باشد.

نتیجه اینکه: بد فهمی ها و یا درک معیوب از روندهای تکامل تاریخی کنونی، یکی از معضلات جریانات مترقی برای اتخاذ مشی اصولی و مورد لزوم مبارزه بر علیه تهاجمات و تعدیات ساختار طبقاتی می باشد. این ضعف بالقوه عموما با اتکای به تشابهات مفهومی، در بارزه های تاریخی گذشته متوقف شده و قادر به تفکیک و تعمیم عناصر فکری متاخر و متکامل کنونی نیست. براین اساس با همزاد و همسان دانستن دولت رفاه و سوسیال دموکراسی در بن بست های بارزه های هویتی گذشته گرفتار آمده و برای حل بسیاری از نمودهای نامتعارف آینده دچار چالش جدی می باشد. اگر چه دولت رفاه و سوسیال دموکراسی برای گذر از بحران های حاد ساختار طبقاتی قابل طرح هستند؛ ولی دولت رفاه در سطح ملی با ویژگی های محیطی خود برای تعدیل و تعادل و در بطن ساختار موجود سرمایه داری مطرح بوده است؛ در حالی که سوسیال دموکراسی در روند تکاملی کنونی در سطح جهانی با همکاری و همبستگی بین المللی برای یک تغییر ساختی بنیادی و ایجاد روابط و مناسبات نوین تولیدی شکل می گیرد؛ تا امکان تداوم حیات نظام سرمایه داری با اشکال نوین فراهم شود. در حقیقت سوسیال دموکراسی با تغییرات بنیادی و ساختاری خود در روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی بسترهای کمی برای استقرار سوسیالیسم واقعی را تدارک می بیند.

اسماعیل رضایی
25:11:2024

__________________________

* اخیرا آقای احمد سیف در مقدمه مقاله ای در نقد نوشته آقای دکتر موقن با عنوان« در انکار مدعیان یکه سالار پسامدرن» با همزاد پنداشتن دولت رفاه و سوسیال دموکراسی، بدفهمی های تکامل تاریخی خویش را به نمایش گذاشتند. این بن بست های فکری نشانگر توقف در بارزه های فکری گذشته و ناتوان از درک و فهم لازم از روندهای تکاملی ساختار معیوب سرمایه داری و نیازهای کنونی برآمده از تکامل تاریخی جامعه و انسان می باشد. این درک معیوب است که تشابهات بین دو مفهوم برآمده از دو مقطع خاص تاریخی و رسالت تاریخی شان را هم وزن و هم سنگ تلقی کرده و از یافتن راه اصولی برای خروج از بن بست های ناشی از تخریب و تهدید ساختار غالب طبقاتی کنونی باز می ماند. محدود اندیشی دامنه حدود مفاهیم را هم محدود کرده و از نقش تاریخی و تکاملی شان باز می ماند. آقای سیف هنور در جنگ جهانی اول و دوم متوقف شده و رویکردهای اصلاحی دولت رفاه را با پتانسیل نهفته در سوسیال دموکراسی با ساختار نوین برای حل ریشه ای بسیاری از نارسایی ها و ناتوانی های ساختار اقتصادی و اجتماعی در ساختار غالب کنونی طبقاتی را یکی پنداشته اند. درک دیالکتیکی روندهای تکامل تاریخی تنها راه یافتن بهترین و مفیدترین اشکال برون رفت از بن بست های تئوریکی و عملی کنونی می باشد.

print

مقالات
محیط زیست
Visitor
0195199
Visit Today : 477
Visit Yesterday : 403