در نوشتهی زیر کوشش میشود با رجوع به آرای ماکس وبر، آنتونیو گرامشی، میشل فوکو و تنی چند از فمینیستهای چپ انتقادی، نقدی درونمان از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» ارایه شود، و بخشی از علل
یکی از پیامدهای خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، از دست رفتن اعتبار آن کشور و بیاعتمادی جهانیان نسبت به پایبندی آمریکا به اجرای قراردادهای بینالمللیِ خود بود. خروج از برجام در آن زمان حاصل تلاشهای لابیهای
آنچه ذیلاً میآید پاره توضیحاتی است پیرامون مندرجات اطلاعیهای که سازمان مجاهدین خلق ایران اخیراً زیر عنوان «تحریف حقایق در یک مصاحبه با سایت شرق در مورد مجاهدین خلق» انتشار داده است. بنا به اظهارات این اطلاعیه
روسیه روز جمعه، ۹ مه ۲۰۲۵، هشتادمین سالگرد پیروزی بر آلمان نازی در جنگ جهانی دوم را با برگزاری رژهای باشکوه در میدان سرخ مسکو گرامی داشت. در این مراسم، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به همراه رهبران
تلاش برای برقراری نظامی دموکراتیک از خواستههای اصلی بسیاری از جوامع جهانی در جریان پویشهای سیاسی و اجتماعیِ یک قرن اخیر بوده است. رسیدن به این خواسته از یک سو نیازمند بازخوانی موفقیتها و شکستهای
مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانیها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین
علی خامنهای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجبترین
حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بینالنهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت میکند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بینالنهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوقالعادهای برخوردار است. با
انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبشهای تودهای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطهی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
با توجه به اینکه قرار است روز یکشنبه آینده وزیر اقتصادبعدی دولت چهاردهم معرفی شود و با توجه به اینکه تا همین امروز جز سیدعلی مدنی زاده کاندیدای جدی وجود نداشته است برخی نکان را در این باره یاد آور می شویم. 1.
مقدمه: به گزارش رسانههای ایران، زیان انباشته شبکه بانکی کشور بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیاد تومان شده است. این میزان از زیان بنا به تازه ترین آمار همان منابع، تقریبا برابر با سرمایه موجود این شبکه است. امر به یکی از این ابربحرانهای اقتصاد ایران تبدیل شده است. از دلایل مهم این ابربحران فساد ساختاری
چین با کسب تجربه نخستین دوره ترامپ، همزمان با تقویت اقتصاد داخلی و کاهش وابستگی به صادرات، به گسترش شبکههای تأمین و توسعه روابط با کشورهای جنوب جهانی پرداخته است. پکن، ضمن ایجاد توازن میان ابزارهای واکنش کوتاهمدت و استراتژیهای بلندمدت، تلاش میکند تا با بهرهبرداری از فرصتهای ژئوپلیتیکی،
نفوذ مافیا به کسب و کارهای قانونی کاری فراتر از پنهان کردن پولهای کثیف انجام میدهد چرا که با تضعیف رقابت در بازار آزاد، اقتصادهای محلی را بی ثبات میکند. کسبوکارهای کوچکی که قادر به پرداخت پول در ازای کسب حفاظت از سوی مافیا و یا قادر به رقابت با رقبای تحت حمایت مافیا نیستند اغلب از گردونه
کوچ ایرانیان؛ گفتوگوی هوشنگ اسدی و علی لیمونادی
کوچ ایرانیان درود بر شما در طول این مدت مهاجرت و کوچ بزرگ ما ایرانیان هرگاه به سال ۹ میلادی میرسیم و مخصوصاً مخصوصاً ماه سرنوشتساز ژانویه یعنی آخرین ژانویه سیاه تهران که پادشاه تصمیم به ترک وطن داشت و خیابانها در اختیار شورشگران شورشگران بیخبر از آینده سیاه و کریه پیشرو در آن روزها غبار غم بر همه جا سایه انداخت بود ۴۶ سال قبل امروز پس از گذشت این ۴۶ سال خوب میدانیم که حکومت پادشاهی در اصل از ۲ سال قبل به گل نشسته بود و انتخاب دکتر بختیار با ۲ سال تأخیر امکان نداشت بتواند کاری از پیش ببرد آرین سؤال خودم رو مطرح میکنم آقای دکتر بختیار و اون اینه که در نظر نظر بگیرید که زمان برگرده به سال ۵۷ یعنی همون دورانی که شما نخست وزیر بودید در ایران و خمینی قصد بازگشت داشت اگر این دوباره تکرار بشه سؤال من اینه که آیا شما دوباره همون اعمال دموکراتیک رو انجام میدید که اون زمان انجام دادید یا اینکه کار دیگه خواهید کرد بنده معتقد هستم که آدم فرصت طلب و اپورتونیستی همین فرق رو داره یک اصولی اس که باید در ایران پیاده میشه و اون دموکراسی است نداشتن دموکراسی مردم را وادار کرد که به یه شیادی مثل خمینی گوش بدند اگر به من هم فرصت داده بودند به ما فرصت داده بودند به مردم ایران آزادی حداقل داده بودند کسی گوش به خمینی فرا نمیداد مردم ایران به حساب نیامدن یعنی رأی ملت حتی الیت ملت برگزیدگان ملت به حساب نمیآمد پس معتقد به این نیستید که اگر خلاف اون شما انجام داده بودید پیشگیری میشد از اینکه ملایان قدرتو به دست بگیرن من تعجب میکنم تمام دستگاه ایران تمام فلج بود تمام اعتصاب بود تمام تمام ارگانهای مملکت ما به ی حالتی درآمده بود که اصلاً قابل تصور نیست برای شما بعد از ۷ سال فقط یه آدم چه عرض کنم شاید لغت را نتوانم به آسانی بگم دل به دریا زنی ممکن بود یه همچین مسئولیتی در اون جریانات قبول بکنیم معز و این رقم و عدد از همون روزنامههای تحت کنترل آخوندها هست وقتی برای قانون اساسی ما شروع به تظاهرات کردیم هفته اول ۵ ۰۰۰ نفر بودیم آخر همون ماه ۱۵۰ هزار نفر میش و اگر خائنینی که بیطرفی ارتش را اعلان کردند و ب اکثرشون هم خیلی صحیح و سالم همون طرفهای شما و این طرفهای ما راه میرند اگر اینها نبودند و این جریان ادامه پیدا میکرد آخوند گروه آخوند به طور کلی پشت میز مینشست و با دولتی که اون نقاط ضعف شریف امامی ها و غیره را نداشت مینشست به صحبت کردن آنچه را که ملت ایران در مدت ۲۵ سال خواسته بود و بهش ندادن من شروع کردم و بهش دادم دیگه این ایراد نیست بنده هیچ قمارخانه را اداره نمیکردم که بعد بگم من بستم قمارخانه رو ریح و صدیق حرفی که ۱۰ سال ۱۵ سال ۲۰۰ سال زده بودم باز تکرار کردم و اینو عرض میکنم حضورتون که قدرت عظیمی که در یک آدم هست ایمان اون آدم اگر شما ایمان داشتید به قول معروف کوه را بلند میکنید ولی اگر ایمان نداشته باشید هیچ به درد نمیخوره این کار امیدوارم که دوستان خارج از کشور ما اقلاً حالا که در داخل نمیتوانیم با تلویزیون باشون صحبت بکنیم این را متوجه باشند که باز اگر من برگردم مسئله دموکراسی اولین کار و تنها راه نجات ملت ایرانه به حساب آوردن ملت در اداره کردن ملت این معنای دموکراسی و تحمل عقیده مخالف و اما ما در طی این ۴۶ سال که ملت ایران در مقابل یک واقعیت شوم کاملاً بیدفاع تسلیم سرنو شده بود همانطور که گفتم این سقوط تاریخی از ۲ سال قبل از پایان حکومت پادشاهی آغاز شده بود شاید خیلی از ما در ۶ ماه آخر متوجه این ناب سمانی شده بودیم از جمله خود من من در ماه ژانویه ۱۹۷۹ ۴۶ سال قبل به کشوری که هیچ دوست نداشتم آمدم یعنی به آمریکا به آمریکا آمدم و توسط وکیل مهاجرت و اقامت استودیو خودم را از تهران به لس آنجلس منتقل کردم در آمریکا بود که در شانزدهم ژانویه اعلام شد پادشاه کشور را ترک کرد و میدانید وکیل آمریکایی به من چه گفت گفت برو ایران و برو هرچه داری بفروش و به آمریکا برگرد اینجا جای ام نیست و موقعی که تعجب من را دید گفت با دیدن شورشهای خیابانی ایران او موقعیت ایران را با شورش و تغییر رژیمها در کشورهای آمریکای جنوبی مقایسه میکند به هر حال در آن روزها سرنوشت شومی در انتظار همه ما بود یادم هست که ۲ سال بعد از پخش اولین برنامه تلویزیونی هم با کمک فریدون هویدا برادر زندهیاد عباس هویدا جهت کسب تجربه و راهنمایی دیداری داشتم با آقای حبیب ثابت در نیویورک مؤسس اولین تلویزیون در ایران پادشاهی او به من میگفت که شماها خوشبخت هستید که توانستید خودتان را به خارج برسانید ولی من همه سرمایهام در ایران بود درست میگفت درست میگفت بله بودن کسانی که نمیتوانستند زندگیشان را بفروشن و کشور را ترک کنند به هر حال ۶ ماه آخر رژیم برای خیلیها سال فرار بود فرار رو به آینده غیر قابل پیشبینی ولی واقعاً در آن روزها چه میگذشت در همین ارتباط بود که من در طی این سالها توانستم گفتگوهای فراوانی یعنی بسیاری داشته باشم با مسئولین رسانههای ش۶ ماه آ آخر آن دوران مانند دکتر مصبا زاده دکتر حاسد جوادی داریوش همایون و چندین تن دیگر اما دیدار با آقای هوشنگ اسدی معاون سردبیر کیهان که در قید حیاط است و در آن روزهای حساس ماه ژانویه همه کاره کیهان بود اطلاعات دست اولی به ما میدهد البته آن سؤال همیشگی که چرا شاه رفت و کاش نمیرفت همیشه جای خودش باقیست کاش نمیرفت و سرنوشت ایران بدون شک چیز دیگری میشد نه بس سیاهی امروز در این هفته فرصتی پیش آمد تا با یکی از دس اندرکاران روزنامههای پرتیراژ قبل از انقلاب گفتگویی داشته باشم مخصوصاً در ارتباط با روزهای حساس پایانی رژیم گذشته البته پس از گذشت ۴۴ سال از آغاز نابسامانیهای سیاسی آن دوران گوشههای پنهان و افشا نشده آن هنوز برای ما جنبه معما دارد که هر از گاهی در نشست با دستاندرکاران و فعالین آن دوران حساس در پی رمزگشایی آن هستیم یا لااقل من هنوز در فکر رمزگشایی آن هستن شما که همه چیز را میدانید خب میدانید که روزنامه کیهان پرتیراژترین روزنامه تهران بود آن هم در روزهای سرنوشتساز وطن ما در کنار کیهان اطلاعات بود و آیندگان که اطلاعات زیر نظر مسعودی ها بود و آیندگان زیر نظر داریوش همایون مهم این است که این سه روزنامه با اهمیت در آن روزها انقلابی برخورد میکردن انقلابی برخورد میکردن حتی در زمانی که پادشاه من لکت در کشور بود کیهانی که توسط دکتر مصبا زاده با کمک پادشاه در سال ۱۳۲۱ شروع به کار کرده بود و اطلاعات هم که مدیرش سناتور مجلس بود و آیندگان هم که داریوش همایون همسر دختر سبب زاهدی و روزی هم وزیر اطلاعات ایران اینها هر سه تحول خواه شده بودند با لغت دیگر با خواستهای جمعیت به خیابان آمده همپا و همراه بودند تا حتی روزی که پادشاه قصد ترک وطن کرد که دلایل آن را از زبان صاب نظران در برنامه آینده میشنوید این روزنامهها در آن روز قضایی فقط نوشتند که شاه رفت نه تیتر اعلیحضرت نه شاهنشاه و نه از واژه آریا مهر به یکباره هیچ خبر بری نبود بلکه این پرونده را بستند و فقط نوشتند شاه رفت آن هم با بزرگترین حروف چاپی حالا عده زیادی به دیدن کاخ نیاوران و سفره هفت سین در آن میروند کاخی عاری از لوازم شخصیست که البته آن هم به خواست و فرمان پادشاه کلیه اساس شخصی خانواده قبلاً بسته بندی و با ۹ کانتینر بزرگ به خارج فرستاده شده بود چرا نیورون برای بازد انتخاب کرد خب به خاطر اینکه اینها اثرا که حالا با ارزش هستن مال مملکت ما هستن آثار باستانی مملکت ما هستن و ارزش این رو داره که ببینیم که نیاکان ما حالا کسایی که قبل از ما بودن چه کردن کجاها زندگی میکردن من اومدم که اینجا ببینم قدیم چطوری بوده شاه چه چیزایی داشته و چه وسایلی استفاده میکرده و خونهش چه شکلی بوده و امروز با یاری گرفتن از یکی از سردبیران روزنامه کیهان که در آن روزهای بحرانی در رأس کار بود خیلی از نکات تاریک و پشت پرده وقایع جابهجایی قدرت در کشور ما آشکار میشود برای اینکه سورپرایز نشوید بگذارید برای شما قبلاً روشن کنم که در آن هفتههای آخر اکثر ارکان کشور بر علیه رژیم پادشاهی به پا خواسته بودند این یک واقعیت است و باید به آن توجه کرد مهمترینش آ اعتصابات سراسری کارگران در اکثر ادارات دولتی بود و در رأس آنها شرکت نفت با هزاران کارمند که کشور از بی نفتی تقریباً فلج شده بود و من خود شاهدان بودم پس قبول کنیم که اینجا دیگر خیلی از مردم در خیابان بودن و به دنبال تغییرات در کشور پس این جابهجایی قدرت را دایجان ناپلئونی فقط به گردن خارجیها نیاندازید حالا میگویید مردم گمراه شده بودن بله این یک حرفیست به هر حال اجازه دهید که طی این سه برنامه ویژه نوری بر این واقعیتهای کمتر شنیده شده ببیم بینندگان گرامی امروز مهماندار ژورنالیست و روزنامه نگاری هستیم که در رسانههای ایرانی نقش بسیار مهمی بازی کرده به عنوان روزنامه نگار چه قبل از انقلاب چه پس از انقلاب تا اونجا که یادم هست قبل از انقلاب هم در زندان بوده تا اونجا که باز یادم هست فکر میکنم با آقای خامنهای درسته آقای اسدی خوشحالم که شما رو در اینجا دارم به شما در لس آنجلس خوش میگذره نه ولی خوشحالم که پیش شما هستم و راجع به روزگار طلایی گذشته صحبت میکنید خواهش میکنم شما میفرمایید در لس آنجلس خوش نمیگذره پس ما در این ۴۲ سه سال اینجا چک کشیدیم نه شما عادت کردید احتمالاً ما چون داغ داغ از فرانسه اومدی و بعد از مهاجرت ۲۲۰ سال اجبارا در اون فضا زندگی کردیم فضای اروپایی و فرهنگ اروپایی و این حرفا یه دفعه این فضا البته من چ چندمین باره میام ولی این فضای وسیع بی پایان اتوبانها و اتوها وان اینا و سن و سالم همه اینرو دست به دست هم میده حتی سخته البته دیدن دوستان که خوشبختانه محبت دارن تقریبا ما هر شب چند نفر از دوستان رو میبینیم و دیدن شما حالا این خ جبران میکن محبت دوستان ایرانی رو خواهش میکن ولیال ولی خب سخته آدم با زندگی کوچک اروپ فرانسه عادت کنه پر از جمعیت و ی وقتی ما میخوام بریم کافه میریم مثلا ژرمن یا یه جایی غرق آدم و پیاده رو و اینجاست اینجا فقط شاید تصور من اینه جادس و اتوبان و اینا ولی به هر حالول فرانسوی سلوی بله آقای اسدی اینجا بیابانه در است بیابانه عبارت از چندین دهکده کوچک که شده لس آنجلس حالا یه قط اون وسط است به نام بورلی هیز که یه خیابونم بیشتر نداره خیابون اصلی باقی حالت خاصی داره که همه مردم از هم گریخته هستن بله هیچ پیوسته نیستن اون فضایی که در اروپا هست مخصوصاً در پاریس یا در برلین ما یا در لندن ولی به طور کلی بسیار مشکله برای ما که عادت کردیم خودم ۱۵ سال در برلین بودم در آلمان بودم واقعاً مشکله در اجا زندگی یکی از دوستان اهل قلم که آمده بود چند سال قبل اینجا موقع که لس آنجلس رو دید گفت اینجا برای من مثل کوچ اسف هانه گفتم کوچ سپهان یده کوچکیست در گیلان یه همچین حالتی داره و واقعاً هم هست ما اکثراً خیلی اینجا بسته زندگی میکنیم به هر حال خوشحالم که شما رو این بار در این جزی من خوشحالم که شما رو میبینم در ارتباط با مسائل ایران که هنوز گریبان ما رو گرفته پس از این انقلاب پس از این ۴۳ سال که ما وارد ۴ چمین سال داریم میشیم روزهای پایانی رژیم گذشته خیلی روزهای حساسی بوده مخصوصاً ۶ ماه و یک سال آخر شما از چه زمانی در کیهان مشغول به کار بودید منو در سال ۱۳۴۹ دانشجوی دانشکده روزنامهنگاری بودم استاد عزیزم زنده دکتر صد الدین الهی منو فرستاد کیهان و موندم اونجا تا زمان انقلاب پاکساز مون کردن بله بله حالا اون ۶ ماه و یک سال آخر خیلی اهمیت داره جوی که اونجا بود تا اونجا که من یادمه شخصیتهایی که قلم میزدن خیلیاشون روشنفکران روز ایران بودن اینها رو البته آقای مص بازاد برای من گفتن مثل علیاصغر حاسد جوادی یا غلام حسین ساعدی اینا همه در کیهان قدم نز افراد دیگه کیا بودن که من نمیشناسم از روشنفکرا روز ایران که تقریباً آخه کیهان ی خود روزنامه کیهان بود که روزنامه نگاران بسیار برجستهی توش کار میکردن من وقتی در ۲۰ سالگی ۱۹ سالگی ۲۰ سالگی وارد روزنامه کیهان شدم سرویس حوادث که با محمد بلوری دبیرشورای ما ته تحریریه بود اون بالا هم دکتر سمسار میشست که به نظر من قدر ترین سردبیر روزنامههای ایران در ۱۰ سال اخیر من از خودم تا اونجا صد تا قول میدیدم قول روزنامه نگاری چ مثلاً مثل حاسد جوادی مثل عبدالله گله داری مثل نصیر امینی مثل رحمان عاطفی مثل تو تو سرویس حوادث محمد بلوری کورس بابایی بعد عرض شود که و و خیلی بودن هوشنگ حسامی تو بخش حسابی تحریری قدیم هوشنگ خسرو گل سرخی بعد فریدون گیلانی بله و و اگه بخوایم واقعا میشه ۱د تا اسم نخبه رو برد که روزنامه نویسهای تراز اولی بودن من دومین فردی بودم که از دانشکده وارد روزنامه شدم و بعد از من یه چیزی حدود ۲۰ ۲۵ نفر از بچههای که در روزنامه نگاری خونده بودن وارد تحریری کیهان شدن اگر انقلاب شوم اتفاق نیفتاده بود این د تا نسل کاملاً به هم گره میخوردن و یه نسل نیرومند یک روزنامه نیرومندی به وجود میومد که به نظر من به ایدآل دکتر مصف زاده میرسید که همیشه دلش میخواست که کیهان بزرگترین روزنامه خاورمیانه باشه و تقریباً هم بود حالا نه به طور کامل ولی تقریبا هم بود یکی از بزرگترین نش خیلی تصورش خیلی خیلی با بچههای دانشکده و من خب در بیست و چ سالگی سردبیر شب کیهان بودن صحیح و خب خیلی ارتباطات نزدیکی با سردبیر و طبیعتا با مدیر مطبوعات داشت و اینا صحبتهایی که میکرد من در این مرد بزرگ همیشه اینو میدیدم که دلش میخواد کیهان فاتح خاورمیانه باشه از نظر حداقل از نظر روزنامه نگاری و تمام عشقشو داشت نیشو فراهم کرده بود بودجه شو داشت همه این کار رو داشت ولی خب اومدن و همه رو مت منتظ نه مدیریت فوقالعادهای داشت دکت م من پنج شش مصاحبه با ایشون دارم که جزئیات رو شرح دادن حتی خیلی خوشم اومد میگفت موقعی که سازمان امنیت سختگیری کرده بود مثلاً افرادی رو مثل آقای صد جوادی ممنوع قلم کرد به من گفت که من ماهیانه حقوقش رو میفرستادم در منزل بهش میدادن اینها یه مدیریت خیلی پیشرفته جهانیست که شما حفظ میکنید روشنفکران و دست به قلمداران کشور رو توجه کردید برای آینده کشور همونطور که گفتید بله من تجربه خودمو بگم دو بار در زمان کیهان منو دستگیر کردن یک بارشی لیست کتاب ممنوعی تو کیهان درآورده بودم و دفعه دوم که آزاد شدم رو اومدم تحریریه روز بعدش دکتر مصف زاده منو س کرد تو اتاقش خانم داش کتایون منشیش وقتی زنگ میزد میفهمیدیم که کار جدیه یعنی اوضاع خطریه ب خش ک زنگ میزد مستقیم به میگفت ر ی سری به ما بزنی خوبه ب خانم ک زن زد گفت رفتم دیدم داره دکتر عصبانی راه میره فلان این حرفا و گفتش که به من طبق چیزهایی که هست تو رو دو دفعه گرفتن و نمیتونی توی دیگه ادامه بدی مگه اینکه یک از اون سیستمی که تو رو گرفته یه چیزی به من بدن آ اجازه بدن اجازه بدن در واقع فلان ای گفتم من که نمیدونم کدوم سیستم منو گرفتن و چی هستن اینا فکر کنم مقدمات کاررا فراهم کرده بود و اینا یه شمارهای رو گرفت من هرگز نفهمیدم ی کیه ولی معلوم بود یه آدم مهم امنیتیه و اون اصرار داشت که منو نپذیر کیهان من نمیتونستم ولی از حرفش میدم دکتر مصبا زاده گفتش که ببینید این در دانشکده اومده بچه بسیار با استعدادی و دو دفعه هم خطا کرده گرفتنش این در آینده بمونه روزنامه نویس برجستهای میشه منم اینجا ازش قول میگیرم که کار خلاف نکنه ولی من بیرونش کنم چی میشه میره چریک میشه حالا اون یارو نمیدونست من اونجا وادم میره اسلحه دست میگیره شما کدوم راهو میپسندین در حکه هیچ بودن نبودن من خیلی برای دکتر مز وقت یکی بودم مث بقیه بعد خلاصه یارو هر کی بود قانع شد بله گوشی رو گذاشت و گفت تشکر کرد از یارو وشو بعد گ گلش واز شد چون خیلی بچههای دانشکده رو دوست داشت بلند شد از پشت میذاشت او زد پشت من گفت برو ولی دیگه خریت نکن بله یه قدی مواضب باش بله خب شما گوش کردی این نمونهی بوده که من به چشم خودم در مورد شخص خودم دیدم بنابراین واقعاً آدمای بزرگی مثل مصباح زاده بودن که ایران رو به نظر من ساختن و روزنامه نگاری ایران رو ساختن و خب دیدیم که کیهان شما نمیدونم میدونید یا نه در دهه ۵۰ که من اول معاون شرد شب بودم بعد معاون سردبیری شدم بعد در اولین راه آخرین شو انتخابات شورای سردبیری انتخاب شدم بین ۴۵۰ هزار تا ۵۵۰ هزار تیراژ داشت درسته در جامعی که تهران ۲ میلیون نفر جمعیت باش و روز شاهرو و امام آمد کیهان تیرا کیهان میلی ۵ هزار تا بود بعد الان کیان ۵ هزار تا چاپ میشه ۴ هزار تاش برمیگرده جمعیت تهرانم ۱۵ میلیون نفره درسته خب ببینید که اون تیم روزنامه نگاری که البته اطراد م نقش خودشو داشت آیندگان م نقش خودشو داشت اون تیمی که این آقایون مسعودی و مسباح زاده و داروش همایون همه بین ما نیستن این مردان فضایی ساخته بودن که مطبوعات رفته بودن بین مردم با مردم حرف میزدن و جواب میگر گرفتن ولی خب متأسفانه به ضد خودشی ش پاسخگوی نیازهای مردم بود من یادم میدونید که من ۱۰ سال قبل از انقلاب فقط در ایران زندگی کردم قبلش برا ۱۵ سال نبودم و در دفترم خواسته بودم از همکارم که هر روز کیهان و اطلاعات رو بگیره و حتی از قبل میگرفتن روزهای انقلابم که گذاشتم همه رو آرشیو کردم بعدها با خودم آوردم اینجا به هر حال خواندنی بود مطلب داشت یک سؤالی اینجا مطرح میشه راجع به قشر قلم به دستی که در اون دوران بودن قشر پیشرفته کشور ما که اکثراً روشنفکران روز ایران بودن عده زیادی از اینها منتقد رژیم گذشته بودن که در اون روزنامه قلم میزدن برای مثال من تأکید میکنم مثلاً ساعدی یا مثلاً حاس البته ساعدی و اینا در نشریات ادبی ما کار میکردن در خود تحریری سعدی نبود ولی کیهان دو س تا نشریه درآورد یکی کتاب جمعه معروفه که سرش بازین بود بعد شاملو بود که سیدین اونجا مینوشتن بعد خود من هنر اندیشه در میآوردم ضمیمه کیهان که می یه صفحه ادبی بزرگ کیهان داشت که بهترین منتقدین سینمایی داستان نویسها همه اونجا کار میکردن مثلا یه کاری که ما کردیم اونجا همسایههای احمد محمود که درومد چپ اولش درومد چپ ممنوع شد بعد حسن فیاد فکر شنیدم اینجاست بله حسن فیاد منو معرفی کرد یعنی قرار گذاشت رفتیم بار مرمر با احمد اولین بار احمد محمود من اونجا دیدم ماجرا ت گفتم شما یه تیکه از این رمانو به من بگو که سیاسی نباشه جنبه عاشقانه داشته باشه گفت میخوای چیکار کنی گفتم که تو چیکار داری به من بگو یه تیکه شو داد و من اینو یک صفحه کیهان چاپ کردم نوشتم که چاپ دوم همسایهها رمان پروش احمد به زودی منتشر میشود و این بخشی از اون رمان است خب ا تیکه رو گذاشتم دیگه دستگاه در مقابل عملی قرار گرفت که پرتیراژترین روزنامه کشور رو نوشته منتشر چاپ منتشر میشود یعنی تموم کارش بعد کتاب احمد محمود درمد همسای دراومد و از این کارا خب ما زیاد میکردیم برای اینکه خب فضای فرهنگی غالب بله فضایی بود پر از روشنفکر پر از آدم حسابی صاحب قلم شاعر نویسنده به قول شما اغلبا منتقد ب اغلب ب اغلب خب این قش گسترده اکثرشون دیدگاه چپ داشتن سوسیال دموکرات بودن دیدگاه چپ داشتن درش شکی نیست درسته و ما سالهاست در خارج از کشور این چوب رو میخوریم که منتقدین که در خارج از کشور هستن کسانی که ایرانو ترک کردن آمدن بیرون تمام وقت این چوب رو بر سر سر چپ گراهای ایران میکوبند دقت کردین این چوب رو بر سر چپ گراهای ایران میکوبند یعنی قشر روشنفکر ایرانی که داشت تحولی فرهنگی در ایران به وجود میآورد مخصوصاً در رابطه با کیهان شما میفرمایید در اطلاعاتم یه همچین بضی بود و در نشریات دیگه و با انتشار کتابها خب در کیهان آقای مصبا زاده معتقد بود که باید دیدگاههای متفاوت ارائه بشه بعد برای شما بگم که در خارج از کشور در پاریس من که با مص بازاد زیاد رفت و آمد داشتم و چندین مصاحبه کردم یک بار در منزل ایشون شاید احیاناً ندیدید در اتاق کارش که خیلی چفت و بست داشت کسی رو راه نمیداد شماره اول تمام نشریات خودش رو که فکر میکنم نزدیک به ۴۰ نشریه بود یا ۳ی و خوردهای بود همه رو غاب گرفته به دیوار داشت و من از اونها فیلم گرفتم و براش یه افتخاری بود که شمار اول اینها رو تونسته داشته باشه مثل فرزند خودش بود که تأکید میکن که این درست مثل فرزند من بله با این تعصبی که داشت درزه معتقد بود که باید همه نوع دیدگاهها درش ادغام بشه خب این در ۶ ماه و یک سال آخر یک مقداری دگرگونی تولید کرد یعنی اگر انتقادهایی نسبت به رژیم گذشته بود در کیهانم نوشته میشده درسته بله بله شما شاهد چه وضعی بودید در این رابطه ببینید اتفاق درست و در طول این ۴۰ سال تبدیل شده به یک بومرنگ که برگ میگشته به روشنفکران ایران و به یک پروژه منفی تبدیل شده که روسها مرتب هی همون چزی که شما گفتین بله نمیدونم کی یا کجا گفت که روشنفکران انقلاب کردن روشنفکرانی که انقلاب کردن چار تا در دربار دفتر اولیا حضرت بودن آقای نراقی آقای شایگان آقای نصر و یک چهارمی الان یادم میاد این چهار تایی که درسته در دفتر عیز در اترا اینا تئوری شون چی بود اینا تئوری شون بازگشت به گذشته بود بله بازگشت به گذشته یعنی چی یعنی با در واقع الان که آثارشون میخونید یعنی و یکی دیگه از ایشون خیلی مهمتر اخیراً یک مقاله خوبی ازش خوندم حالا اسمش یادم میاد مثلاً دکتر شایگان اصلاً اولین کسی بود که این بحثو مطرح کرد که ما غرب زده شدیم راه چهارمون چه برگردیم به اسلام روشنفکران دیگهی که در دفتر اولیا حضرت بودن اونها بودن که در درون حکومت و در واقع از طریق اولیا حضرت وادار میکرد یعنی میبردن به اون سمتی که راه نجات ایران برگشت به گذشتهها ش گذشته ریشه رفتن ریشههای خودشه و این ریشه چی بود این ریشه ریشه اسلام بود یعنی فقط اسلام بود گذشته منظور فقط اسلام بود گذشته عموماً ریشههای فرهنگی فرهنگی رو برمیگشت به ریشههای اسلام در البته ی جریانی هم وجود داره که ایران باستان هدایت و این حرفا منظورم اون نیست این روشن فکرا بودن و خب اینا خیلی عمل کردن نطق معروف پادشاه فقی که من انقلاب شما رو شنیدم آقای نص ن نشت درسته بله آقای نراقی بارها در پاریس واسه ما تعریف کرد که چطوری فکرشون و پیش میبردن و معتقد بودن به این اندیشه ب این یه این یه جریان بعد که انقلاب شد این آدما رو تقریباً الان میتونم بگم نه کسی اسمشونو میشناسه نه روشون کار شده از تازگی شروع شده بعضی تحقیقات راجع به این کتابا انجام دادن جریان منتقل شد که چپ یعنی روشنفکر روشنفکر یعنی چپ چپ کجا بود کیهان بود اطلاعات بود آیندگان بود و اینها باعث انقلاب شدن متأسفانه کیهان اطلاعات و آیندگان کمک کردن به جریان انقلاب اسلامی ولی اینا یه جریان کوچیکی از مجموعه روشنفکری بودن بنابراین این این فکر این حرف درسته که روشنفکران انقلاب کردن ولی نه روشنفکران شب روشنفکران شب نیرویی نبودن عددی نداشتن چپی مسلح که زندان بودن همشون سال ۵۶ آزاد شدن چپی دیگه هم که خارج از کشور بودن چپ هایی هم که در داخل مطبوعات بودن به عنوان چپ نمیتونستن هنوز فضا فراهم نبود که ت بتونن کاری رو انجام بدن بنابراین ما الان متسفانه با یک ضد پروژه رو هستیم که اون جریانو به این جریان تبدیل کردن ضد پروژه واژه بسیار درستی برای این کار خب ما طی این سالها چوبش رو میخوریم متأسفانه جامعه ایرانی مخصوصاً در جنوب کالیفرنیا در لس آنجلس گسترش پیدا نمیکنه از نظر فرهنگی به همین دلیل کسانی که پیگیر این مسئله هستن آقای اسدی کسانی هستن که در رژیم گذشته یک مقام کوچکی مثل شومن داشتن یا مثل مجری تلویزیون بودن یا مجری رادیو بودن و اینها در اینجا پیگیر این مسئله هستن تمام وقت تمام تقصیرها رو در خارج از کشور میاندازند گردن آن کسانی که دست به قلم داشتن در رژیم گذشته و عامل اصلی این دگرگونی شدن که به هیچ وجه نمیتونه با واقعیتها نزدیک باشه بله آقای ل انقلاب ایران که هنوز ۴۴ سال بهش مینویسن و من در موقعیت سرد میز سردبیری کیان در قلبش قرار داشتم بسیار پیچیده بود و هنوز پیچیده هست مثلاً یکی عوامل متعددی نقش داشن از جم جمله خود پادشاه فقید ایران که من براش احترام قائلم بله خب نقش مهمی در پیش روزی انقلاب ع حضرت داشتن درست الان تحقیقات نشون داده که وقتی خمینی رفت ب نجف و رو این ماجراها داشت شروع میشد صدام حسن به پادشاه فقید پیام دادن که من واسم آسونه این با ماشین میاد بره نماز بخونه یه تانک یه کامیون ردش میکنه بعد ایشون جواب میدن که نه مرجع تقلید با مرجع تقلید نمیشه کشت مخالفت میکنن یا رئیس اطلات وقت فرانسه که کن اسم رفی بسیار نزدیک پادشاه بود پیشنهاد کرد میاد تهران و میگه شما اجازه ندین که بیاد میگه نه بذارین بیاد حالا کسانی که طرفدار پادشاهی هستن خب حتما خیلی بدشون میاد ولی خب این واقعیات بوده منم به اندازه خودم مقصر بودم که توی روزنامه کار میکردم شما هم اندازه خودتون مقصر بودین در واقع من کمتر مقصر بودم چون اصلا تو گد نبودم نویی رو میگم در واقع یه کشت خودکشی جمعی بود که همه ما در داخل باهاش همکاری کردیم و در خارجم که الان اطلاعات نشون میده آخرین تحقیقات نشون میده که در واقع نیروهای غربی میخواستن شماها ببرن بله در نتی این همه این عوامل دست به دست هم داد و اتفاقش می افتاد که افتاد حالا ما چطور میتونیم بیایم یکیشو برجسته کنیم بگیم فقط اسدی بوده مقصر بوده یا محمد بوده یا پادشاه بوده یا این بوده یه حادثه تاریخی بوده که انواع مقص اما در اون زاویه روشنفکرانی که این فکر رو پیش بردن که باید ایران به گذشته برگرده که بعداً در علی شریعتی هم همینو میگفت جلال آ احمد هم همینو میگفت اون کسانی بودن که میخواستن ایران برگرده به رش به آینده خودش جلال آ احمد در خیلی سریع موسه که ما باید برگردیم به فضلالله نوری بله بله بله نش فضلالله نوری چون پرچمی بر سر ما بر فراز دار تکان میخورد جمله معروف جلال احمده خیلی داستان پیچیدهای و نه این گفته شما که عوامل بسیار مختلفی بود درش شکی نیست اتفاقاً اولین کسی که سالهایی پیش این مسئله رو مطرح کرد آقای مهدی قاسمی بود که خوب میشناسید بله ایشون چندین سال پیش فکر میکنم ۳ی و خردهای سال پیش گفت که شما مطمئن باشید که عوامل بسیار گستردهای دست به دست هم داد که این تحول اجتماعی در ایران رخ داد این انقلاب رخ داد و نام اسلامی گرفت درسته کاملاً عوامل مختلفی شخص خود پادشاه شهبانو در بار من چون با خیلیا پس از انقلاب تونستم از نزدیک گفتگو کنم در این مورد حالا فقط دو سه تن از سرانش مثل اردشیر زاهدی یا امیران افشار نیستن خیلیای دیگه و اطلاعات خیلی زیادی کسب کرد کردم متأسفانه عوامل مختلف به هیچ وجه پیشبینی نمیکرد که به اینجا کشیده بشه اینه قضیه درسته بله و یک چنین اژدهایی اون زیر خوابیده منتظر فرصته ب که حکومت رو به دست بگیره حالا برگردیم سر وضع مطبوعات در اون موقع شما فرمودی که سردبیر شب بودید سردبیر شب تخصصش یا کارش چه بود نمیدونم هنوزم در ایران رسم نه روزنامه اون موقع دو قسمت بود ب بهش میگفتیم رویی و لایی رویی قسمت قسمت اخباری بود که همون روز تهیه میشد لایی قسمت فیکشن بود مطالب مقالات و چیزای هنری و غیره که از زمان دکتر سمسار اواسط دکتر سمسار یه سردبیر شب پیدا کرد که اول بلوری بود بعد من بودم که ما اون قسمت لایی رو اداره میکردیم که خیلی هم خواندنی بود من بیشتر به اون توجه بله تمام مطالب غیر خبری اونجا بود این قسمت لای شب چاپ میشد ب آماده میشد صبح تحریری که میومدن صفحات چهار صفحه یا ه صفحه اول رو رو درست میکردن به نور لایی بعد اینا با هم قاطی میشد میشد روزنامه میرفت و معمولاً هم برای اینکه سرعت کار پیش بیاد لایی رو زودتر میفرستادن به شهرستانها ب اول لایی میرفت شهرستانها بعد روی میرفت به شهرستانها بعد اونجا یکی میشد در تهران اهم قاطی میکردن من مسئولیتم این بود که در واقع اون قسمت سردبیر شب که اولین دومین و آخرین سردبیر شب که کیهان بودم من که بعد انقلاب شد که این قسمت فیچر قسمت لایی رو در واقع بله حالا برگردیم به اون ۶ ماه آخر که خیلی حساس شده بود اون ۶ ماه آخر قبل از انقلاب شما دقیقاً شغلتون همین بود درسته بله و هیچ مسئله سیاسی نداشتید بگیرو به من داشتید یا نداشتید من راجع به ۶ ماه آخر صحبت میکنم یعنی در واقع بعد از اومدن جمشید آموزگار دیگه بعد از اون بعد از اومدن جمشید آموزگار فضا تلطیف شد نمیشه بگیم بگیر نداشتیم خیلی خیلی کم داشتیم بله البته به نظر من یکی از اشتباهات پادشاه فقید این بود که اگر به جای آموزگار بختیار آورده بود البته بعد ۴۰ سال خیلی آسونه اینطوری گفتن ولی در اون لحظه تصمیم گرفتن ب درسته و همونطوری که ژنرال هاش میخواستند نیاوردن شریف امامی ژنرالهای حضرت میرن و به پش میفتن و میگن شریف امامی رو نیار و ایشون میگه میارن حالا دلایل خودش خب برا اینکه ارتباط نزدیک با روحانیت داشت ولی در این فاصله تا اومدن بختیار ما به گیر بند به گیر ببند نداشتیم سانسور هم نداشتیم ولی خودمون خیلی رعایت همه جوانب و میکردیم برا اینکه همه چیزو برگشت پذیر میدیدیم هنوز فکر نمیکردیم که به این سرعت تحول انقلابی انجام بشه از ولی آزادترین دوره مطبوعاتی که من در دوره فعالیت مطبوعات دیدم از روز ۶ دی بود که ما رفتیم دیدن زنده یاد بختیار و تا روزی که ما رو انقلاب شد تا روز بعد از انقلاب این آزادترین دورانی بود که من در م خود ما تصمیم گرفتیم در کیهان در ا آگ چی بنویسیم چی درسته چی غلطه چ همون کارها رو هم به حساب انجام میدادیم ولی به نظر من دوران سازترین و حساسترین ایام همین چند روز بود یعنی ۶ دی تا ۲ بهمن رو که این اتفاقات به نتیجه رسید البته حالا ما میدونیم که میفهمیم که در اون موقع قدرتهای بزرگ جهانی توافق کرده بودن که شاه بره که شاه خودش میدونست باید بره که ایشون بیمار بودن و حتی به همسرشون نگفته بودن و نیروهای مذهبی با تشکیلات وسیع که داشتن در داخل ایران تجدید سازمان داده بودن تشکیلات شونو مخفیانه یکی از اشتباهات بزرگ دستگاه امنیتی گذشته این بود که همه نیروهای مخالف از بین برد و فقط مذهبی اونو آزاد گذاشت و اینها تشکیلات هزاران در سراسر ایران شعبه داشتن تشکیلات داشتن نوار پخش میکردن حرفهای خ خمی رو پخش میکردن سازماندهی میکردن خودشونو آماده میکردن و از طریق ارتباطاتی که بهشتی از طریق سولیوان با آمریکا داشت همه چیزو قدم به قدم پیش میبردن این چند روز آخر چند تا خصیصه داشت اولا ۳۷ روز آخر اولا در واقع جنبش داشت به انقلاب تبدیل میشد به نظر من قبل از اون انقلاب به معنای کلاسیکش نبود یعنی نیروهای چیز زندان اومده بودن بیرون نیروها شکل میگرفتن مفاهیم شکل پیدا میکرد چیزی اختلاف باهم شکلی میگه بنابراین میرفت که به یه انقلاب بی انجامه انقلاب به معنی کلاسیکش یعنی مردم با اسلحه بیان حکومت سرنگون کنن و یه قدرتی رو که مردم میخوان بیان از اون طرف آمریکاییها حالا قدرتهای جهانی در رسش آمریکاییها و مذهبیون کنترل میکردن درسته اوضاع رو بله اونش که به ما مربوط بود از ۱۶ یا ۱۷ دی شورای سرد ب کهان از طریق زنده یاد رحمان حدفی با شورای انقلاب ارتباط مستقیم داشت چگونه بود این ارتباط مرتب یا تلفن میزد مطهری بله یا بهشتی به رحمان این دو تان در ارتباط بودن با کیهان اون اونا از راهای شورای انقلاب بود نه با کیهان با آیندگان با اطلاع بعضی وقتا تلفنی صحبت میکردن میگفتن این این مثلاً هماهنگی میکردن یا بعضی وقتا که خیلی حساس بود رحمان میرفت شورای انقلاب برمیگشت و ما میفهمیدیم مثلاً روز شاه رف یکی از اون روز روزها بود خ حالا به اون میرسیم دیرتر بله رحمان اومد گفتش که شاه میره فردا توافق شده ارتش موافقه آمریکایی موافقن ما باید جو آروم نگه داریم خب این رو ۲۴ ساعت قبل از خروج شاه به شما گفتن قبل از ۲۴ ساعت یا ۲۴ ساعت قبل از خروج شاه قبل از خروج شاه قبل از اینکه به این مرحله برسیم بفرمایید که پس سردبیر کیهان مانند سردبیر احیاناً اطلاعاتی آیندگان و غیره در ارتبا بودم مستقیماً با شورای انقلاب بله ما میدونستیم یه مقداری ولی اینطور به وضوح کسی نگفته بود این رو بعد پس اصلاً سیاست بهشتی این بود که یک ارتباط کنترلی همه جانبه به وجود بیاره از اون و با سولیوان ارتباط داشت از این ور با مطبوعات بزرگ یعنی با این سه تا نشه که بیشترین تیراژ داشتن ارتباط داشتن و مرتب بدون اینکه البته خب نمیتونسته بدونیم جو انقلابی بود و ما فکر میکردیم درسته و این حرفا هماهنگ میکردن که جوری اوضاع پیش بره که شاه آروم بره خمینی بیاد رس قدرتو در دست بگیره و اونجوری که وعده داده بود با آمریکا انتخابات برگزار کنه و غیره و این ارتباطات وجود داشت ب بله ولی دید اونها بود دیگه دید آقای بهشتی و مطهری و اونها بود دید اینور که شما بودید که نمیتونست یه همچین چیزی باشه یعنی تغییر تحولی میتونست پیش بیاد ولی نه اینکه حکومت مشروطه تبدیل بشه به جمهوری اسلامی درست میگم یه همچین تصوری نبود اص تصور خلافش بود نیروهایی که در انقلاب شرکت داشتن حالا در حد توان خودشون مثلا جبهه ملی خب طبیعتا میخواست که مصدق و تفکر مصدق و انقلاب قانون اساسی چیزو بیاره سر چپا تفکر خودشونو داشتن بله چپی طرفدار شوروی میخواستن حکومت ایدال خودشونو ب وجود بیارن شکای فدایی ایدال خودشونو داشتن مجاهدین ای خودشون داشتن ولی هیچ کدوم از این گروهها تا اون حدی که اطلاعات من اجازه میده قصد نمیخواستن که خمینی بیاد و رهبر انقلاب بشه و انقلاب اسلامی بشه بله ب کشور تبدیل به جمهوری اسلامی بشه جمهوری اسلامی بشه هیچکس اینطور ب ایدهای نداشت هر کسی انقلابو از دیدگاه خودش تعریف میکرد و فکر میکردن شاه بره حالا ما میایم با هم چیز دیالوگ میکنیم مردم میان رأی میدن و هر کسی فکر میکرد که اون انقلابی که خودش دوست داره انتخاب ولی به طور کلی آقای حسدی پادشاه هم سر جای خودش تازه بود بله یعنی شاه هم درست که قرار بود بره و رفت ولی قرار نبود که حذف بشه درست میگن این در واقع اونجوری که من یادم میاد قرار شد به انتخابات گذاشته بشه که یکی از گزینهها این بشه که اصلاً سلطنت میخوایم یا نمیخوایم در حالی که بازی اصلاً عوض شد خمینی اومد اساساً از بیخ سلطنت و زد و بعد خود شا هم که از ایران خارج شد و خاندار ب ارتشم که تسلیم شد و نو گهان بازی عوض شد از دو جهت به نظر من این کنترل شده بود اون اوضاع یکی از بیرون یعنی دول یکی از داخل بیرون یعنی دولتهای خارجی دولتهای خارجی و شورای انقلاب بله و اینها هم با نیروهای داخل جامعه کنترل کردن اوضا رو تو همین اتفاق افتاد شاه در آرامش کامل رفتت ب خمینی اومد بله بعد جمهوری اسلامی شد بله بازی عوض شد قرار شد نه یک کلمه ک کم نه یه کلمه زیاد جمهوری اسلامی پیش بیاد و سرکوب شروع شد که اتفاقاً اولین جایی رو که سرکوب کردن کیهان بود بله بله یادم هست اال کردن ب یادم هست خب حالا برگردیم به روزهای آخر طی همون ۳۷ روز که اشاره داشتید در دوره بختیار که آزادی مطبوعات بود این آزادی مطبوعات در دوران مصدق م بود تا اونجایی که من مطالعه کردم اون روزگاری که دکتر مصدق حاکم بود بر نخست وزیری آزادی مطبوعات بود روزهای پایانی قبل از اینکه پادشاه کشورو ترک کنه جو خیلی آشفته بود همش راجع به بازگشت خمینی صحبت میشد و غیره اخباری که در کیهانم چاپ میشد خیلی شبیه بود به گفتاری که از بی بی سی داشت پخش میشد اگه خاطرتون باشه آیتالله خمینی چندین بار اونجا باهاش مصاحبه کردن و از بی بی سی رو به ایران پخش میشد و بی بی سی نقش مهمی بازی میکرد در ارائه اخبار من یادم هست که که قبل از اینکه پادشاه بخواد کشورو ترک بکنه یک دگرگونی پیش آمده بود در داخل کشور که هم طرفداری میشد از حکومت مشروطه و پادشاه و هم از خمینی من کیهان رو که نگاه میکنم کیهان اون روزا رو هر دو درش بود البته وزن این طرف ضعیفتر بود یعنی هرچه راجع به دولت بود و کشور اون زمان کشور شاهنشاهی ضعیفتر بود خبرهایی در ارتباط با خمین یی قویتر بود رو تیترهای درشتتر داشت درسته تا اون روزی که شما اشاره داشتید که شاه رفت حالا میخوام بگم آقای اسدی تا اون زمان نسبت به پادشاه همیشه همه با یک احترامی صحبت میکردم من پس از انقلابم با کسانی که در حکومت بودن صحبت میکردم همیشه میگفتن که مثلاً شرفیاب شدیم نمیگفتن رفتیم نزد پادشاه یا فلانی شرفیاب شد یا پادشاه فرمودن خب این پادشاه میتونست نوشته بشه پادشاه به خارج از کشور مسافرت فرمودن یا مسافرت کردن چطور شد که شد شاه رفت یعنی بدون احترام و ملاحظات تشریفاتی بله بله سؤال بسیار خوبیه و این ماجرا در واقع از دیدار شورای سردبیری روزنامهها ۱۶ دی با زنده یاد بختیار شروع شد بله شورای سردبیری سه تا روزنامه مهم با بختیار ملاقات کردیم بختیار خلاصه شو بگم می گفتش که من کاری اصلا آزادید شما برید از فر سربازها از چیز میرن از روزنامهها میرن بیرون شما برید روزنامه تونو دربید آزادید نمیدونم کی بود یکی از ما پرسید که الگوی شما برای روزنامه آزاد چیه بختیار گفتش که لوموند بله من به لوموند فکر میکنم لومون دربیاریم منتها جو حاکم بر اونجا جو چپ بود جو یران تمام شورا سردبیر سه تا روزنامه یه ترکیبی همشون نه ولی اکثریت شون یه ترکیبی از انواع چپا بودن بله و خیلی برخورد تندی با بختیار کردن که ما میریم اونی که خودمون میخواد دلمون میخواد دربیاریم وقتی اومدیم بیرون عصرش بختیار با سندیکای روزنامه نگاران اون موقع جلسه هیت مدیره سندیکا بله که هیت مدیره سندیکا هم اکثریت شون چپ بودن منتها توضیح میدم چپ به این نهه نه این معنا که این چپا که اومدن ب خمینی رو بیارن همه ما فکر میکردیم ما داریم کار خودمون رو میکنیم که خود خودمون بیاریم سر کار به ادامه این برنامه در هفته آینده توجه فرمایید مخصوصاً دلایل خروج پادشاه از کشور که خروج او شد آغاز کوج بزرگ ما ایرانیان در نگاه به کوچ ایرانیان با ما همراه باشید تا روزی با هم آن را به پایان برسانیم و ما در غربت همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را i
اتحاد سرنوشتساز گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و سکولار در انقلاب ۵۷ سالهاست که به آرزوی برخی از نیروهای سیاسی اپوزیسیون و بخشی از مردم برای گذار از جمهوری اسلامی یا سرنگونی آن تبدیل شده است.
شورای نظامی و «مدافعان استالینگراد» دسامبر ۱۹۴۲. از سمت راست: ژنرال آندری ژریومنکو، فرمانده جبهه جنوب شرقی [استالینگراد] ارتش سرخ. الکسی چویانوف، دبیر اول کمیته منطقهای استالینگراد حزب کمونیست شوروی.
محمد جلال، شهروند عراقی، ۱۰ سال از عمر خود را در جستوجوی پناهندگی در آلمان از دست داد، اما بینتیجه. به جای اعطای پناهندگی، او به سرزمینی که از آن فرار کرده بود بازگردانده شد. اکنون با همان چالشهایی
چنانکه الکسی توکویل یکی از بنیانگذاران علوم اجتماعی و از اولین نظریهپردازان جامعهی مدنی میگوید، انجمنهای مدنی مراکز رایگان آموزش و ترویج دموکراسی هستند. از طریق فعالیت درون این سازمانهاست که
روکشی که روی جلد اصلیِ کتاب پیچیده شده است یک اتاق کامپیوتر در دههی ۱۹۷۰ را نشان میدهد که مُنادیانِ خوشپوش و آراستهی عصر اطلاعات در آن سرگرم کار با پایانههای یک رایانهی بسیار بزرگ هستند. آیا چیزی
سلام عرض میکنم خدمت همه شما دنبال کنندگان عزیز دوست داشتنی و گل گلاب کانال یوتیوب کلاب هاز پارسی امیدوارم حال همتون خوب باشه سالم و سرح حال و سلامت ید. همونطور که باید همتون اطلاع داشته باشید بالاخره دونالد ترامپ برای دومین بار به صورت رسمی زمام امور رو به عنوان رئیسجمهور در دست گرفت و روز گذشته