
سلام عرض میکنم خانم قازاده و تشکر از دعوتی که به عمل آوردید. واقعیت امر اینه که وقتی وقایع رو از سال ۲۰۱۶ بدین سوی دنبال میکنیم یک امر مح سوسه و اینکه واقعیت امر ترامپ یک حادثه غیرمترقبه و یک واقعیت زودگذر نیست بلکه نمایش یک گرایش درازمدتتر هست. این گرایش درازمدتتر امروزه از جانب بسیاری از نویسندگان و حتی جرای تأیید شده. اگر برنامه سال آقای ۲۰۱۶ آقای ترامپ رو نگاه کنیم میبینیم خانم کمال حریس اون رو به یه شکلی تکرار کرده. یعنی اون چیزی که اون زمان خیلی مبالغه آمیز به نظر میومد امروز جانب دموکراتها هم پذیرفته شده و به یک معنا آقای ترامپ رادیکالتر از برنامه ۲۰۱۶ش الان صحبت میکنه. مثلاً فرض بفرمایید مسئله مهاجرت امروز توی دموکراتها این امر پذیرفته شدهای هست که اگر تعداد مهاجرین غیرقانونی زیاد بشه ما حاضر نیستیم که مراکز حتی پناهندگی وجود داشته باشه و سر این مسئله بایپارتیزانال عمل میکنن. هر دو حزب یک کنه. البته آقای ترامپ هم دیگه فقط از ایجادی دیوار صحبت نمیکنه در برا برای مکزیک بلکه صحبت از اخراج دسته جمعی یک میلیونیه به قول آقای ونس که اومده همین رو در مورد تعرفهها در نظر بگیرید تعرفههای گمرکی آقای ترامپ در سال ۲۰۱۶ از ۱۰ صحبت میکرد بر وارداتی که در آمریکا میاد خب امروز خانم کمال حریسم به این تعرفه باور داره و آقای ترامپ امروز از ۲۰ و در مورد چین ۶۰ صحبت میکنه عیزم باید این رو در مورد مسئله مالیاتها عرض کنم حتماً باخبر هستید که مالیاتی که در ال ۲۰۱۷ بر روی سود شرکتها و همین طور سودهای شخصی افراد ایجاد شد در تاریخ به اصطلاح دولت آمریکا بیسابق است. این رو حتی مجله معتبری مثل ژورنال آف اکنامیک پرسپکتیو در شماره سامر ۲۰۲۴ تابستون ۲۰۲۴ مطالب متعددی اختصاص داده در اون زمان میزان در واقع قبل از اون ۳۵ بر سود شرکتها در واقع چیز میبستن مالیات این رو آقای ترامپ در ۲۰۱۶ ۲۱ و در حال حاضر داره میره رو سونتش به ۱۵ خب این رو هم شما میبینید خانم کمل حریس آورده من میخوام یک نکته دیگه هم بگم که خیلی بحث بود و اون مسئله انرژی فسیلی بود خب شما میبینید در دوره آقای بایدن هم در مورد نفت و هم گاز آمریکا دو مرتبه انرژی فسیلی رو اصل کرد و خب این با خطی که امروز آقای ترامپ به شدت داره دنبال میکنه مشابهت داره پس نتیجهگیری میکنم که یک عمومی شدن ما ترامپ رو داریم و باید اضافه کنم که این فقط در مورد آمریکا صادق نیست نگاه به کنید به اروپا به اونچه که در آلمان داره رخ میده با حزب آلترناتیو به اونچه که در فرانسه رخ میده با حزب قصام لمان هست یا نه نگاه کنیم به ایتالیا و نگاه کنیم به کشورهای بریکس مثل روسیه مثل چین مثل هندوستان پس به یک معناها باید یک گرایش ترامپیفیکیشن رو در سطح دنیا هم
البته اینجا رو از قلم نندازید بریتانیا با حزب ریفرم ولی بحث عمده این هستش که آیا این یک نقطه عطف تاریخی محسوب میشه
بسیار سؤال مهمی هست برای فهم دراز مدت از مسائل که فقط محدود نشه به مراسم تهلیف آقای در واقع ترامپ. من فکر میکنم ما در ملتقای یک تحول کیفی در تاریخ سرمایهداری هستیم. از چیزی که من به عنوان توافق واشنگتن در ۱۹۸۹ میشمرم به چیزی که در سال ۲۰۲۱ ژوئن ۲۰۲۱ با موسوم شد به توافق کرنوال. خب چه بود؟ توافق مربوط به واشنگتن؟ ۱۹۸۹ بازتاب یک دوره تقریباً ۳۰ ساله است که با انقلاب تاچری آغاز میشه از ۱۹۷۹ با دونالد رگان ادامه پیدا میکنه و به گمان من تا سال ۲۰۸ بحران سابپرایم ادامه پیدا میکنه. این دوره رو باید پایان دوره رونق ۳ دهه سرمایهداری دونست. برخی از اون به عنوان دوره بحران فوردیسم یاد میکنن. پارهای به عنوان نئولیبرالیسم ازش یاد میکنن. سرمایهداری بازار و با ۳ مؤلفه مشخص میشد. مؤلفه اول اون چیزی بود که ای ریگان گفت که مشکلات رو از طریق بازار میشه حل کرد دولت راه حل مشکل نیست خود مشکله دومین نکتهش مسئله جهانی شدن بود گلوبالیزیشن بود و این گلوبالیزاسیون هم نه در مورد مبادله کالاها بلکه در مورد سرمایه مالی و به اصطلاح گذر و عبور و مرور سرمایه و نیز تجارت اون چیزی که به عنوان تجارت فاکتورهای تولید یا اینپوت میگیم دادهها و نه ستاندهها فقط اوتپوت به این معنا که زنجیره تولید مدغم و هیرشیکی که در اروه فوردیس وجود داشت شکست و و در واقع زنجیره تولید جهانی شد به مدد انقلاب آیتی سی و این رو بهش دیلوکالیزیشن هم گفتن و سومین نکته اون چیزی بود که به عنوان موجوم دموکراسی یا لیبرال دموکراسی نام بردن خب این قصه از ۲۰۸ تغییر میکنه با بحرانی که سابرایم ایجاد میشه وشکستگی لمان برادرز مداخله دولت رو برای نجات بانکها و شرکتهای بزرگ ضروری میکنه
بله کووید۱۹ رو داریم که باز این اپیدیمی بینالمللی باعث میشه که دولتها سهم بیشتری پیدا بکنن. حاصل این در واقع اون توافق کرنوال بین هفت کشور گروه موسوم به هفت هستش که در واقع اولین نکتهش دادن دوباره نقش به دولته در اداره امور. دوم اینکه به جای گلوبالیزاسیون شما میبینید که ما به سمت سیاستهای منطقهای و کشوری پروتکسیونیسم حمایتگرایانه میریم. افزایش تعرفهها رو شاهد هستیم و خب این رو ما میتونیم بگیم یک جور غیرجهانی شدن و سوم به جای لیبرال دموکراسی شاهد گردش به سوی اتوکراسی و دموکراسی غیرلیبرال هستیم که این مفاهیم در واقع ویکتوران در واقع اون رو ایجاد کرد در سطح جهان یعنی یک جوری شاهد گرایش به سمت ارتجاع استبداد راست افراطی و غیره هستیم این سه تا این تحول ما در آستانه این تغییر هستیم و اونچه که به عنوان ترامپیسم موسوم هست به گمان من بازتاب این واقعیته
به عنوان یک اق پ آیا شما استقبال میکنید از بخشی که در واقع جهانی شدن رو داره به پایان میبره؟ چون من یادم هست همه ما یادمونه که یه بخش عمدهای از مخالفتها با جهانی شدن از طرف سیا اقتصاددانها و سیاستمداران چپگرا بود که میگفتن که این باعث ضربه به نیروهای کار محلی میشه و اونها رو بیش از هر گروه دیگری تحت فشار میگذاره.
بذارید من اینجوری بگم به عنوان اقتصاددان من به هیچ وجه راجع به جهانی شدن یک نظر و موضع نمیتونم اتخاذ جهانی شدن یک روند تاریخی سرمایه تمرکز و تراکم سرمایه ایجاد شرکتهای ترانسناسیونال یک پدیده واقعیتی هست که از همه منافذ سرمایهداری بیرون میاد نمیشه این چرخ رو شما بچرخونید اگرچه واقعیتیه که به لحاظ سیاسی میتونید اونچه که رقابت هست و اینه بازگشت به اصطلاح منطق ملی نه در انکار این روند
بلکه یک جور ادامه رقابت بینالمللیست با سکوی پرش از یون از ملت یعنی سرمایهداری به طور کلی از بدو پیدایش سرمایهداری جهانی بوده
یعنی با این حساب اونطور که من متوجه میشم از حرف شما این هم دوباره به نفع طبقه کارگر که الان اتفاقاً به طور ویژه طرفدار نگاه راست افراطی هستن و میبینیم در جاهای مختلف رأی اونها هست که در واقع تعیین کننده شده و اثرگذار نمیتونه به نفع اونا باشه
ببینید من باید این رو خدمتتون عرض کنم طبقه کارگر و عموم اهالی نه فقط طبقه کارگر با یه ویروسی روبرو هستن و این ویروس به ویژه در این دوره در واقع به اصطلاح نئولیبرالیسم به طور ویژه نشف و نما کرد در گذشته هم بود ولی به طور ویژه و اون ویروس تنهاییه
ویروس تنهایی یعنی به جایی تعلق ندارید و پول همه حرف رو میزنه و اینکه بازار حاکمه و جامعه گویا هیچ نقشی نداره بنابراین شما با آدمایی روبرو هستید که به جایی تعلق ندارن و کسی مثل اینکه براشون مهم نیست براش سرنوشت اینا چه اتفاق یفته مفهوم ملت نسیون دوباره پیدا شدنش یک جوری این خلع رو در واقع پر میکنه و این خلع در واقع ما قبلانها هم در دهه ۳۰ شاهدش بودیم طبقه کارگر و عموم اهالی فکر میکنند که مثلاً با مهاجرت و ریختن مهاجرین بیرون یا با کشیدن سیاستهای تعرفهای مثلاً فرض بکنید وضعیت اونها در کشورشون بهتر میشه ولی ما میدونیم تعرفهها بیشتر باعث تورمن و اون چیزی که امروز داره در سطح دنیا اتفاق میفته گفته جنگ اقتصادیست
اکونامیک وارفر شوخی نداریم یعنی در هر کشوری هر کالایی تولید شدن یا نشدنش در واقع عبارت میشه فقط از زاویه بازار نیست از زاویه اینکه در یه جنگ چهجوریه بگذارید من برگردم اینو یک جوری رب بدم به اون سؤالی که شما فرمودید از من مطرح کردید و اون سؤال در مورد این تحول بود به گمان من آونچه که مضمون این تحولو داره رخ میده اینه که ما از یک سرمایهداری بازار به سرمایهداری سیاسی م انتقال پیدا میکنیم. معنای این چه هست خانم قاضیزاده؟ یه کمی مکس باید کرد. ببینید سرمایهداری رو ما در موردش تعاریف بسیار متعددی داریم ولی من با تعریفی که کینز داده کارل مارکسم در مورد اون تو عمل کرده و جوزف الوئیس شونپتر موافقم سرمایهداری رو میشه به این ترتیب توصیف کرد که کسانی هستند که با یه پولی دارند که این پول سرمایهست میرند کالایی میخرند نه به منظور ارضای نیازهای شخصیشون بلکه به منظور فروش مجدد برای کسب سود پولی بیشتر ما این رو در اقتصاد با مدل در واقع پول کالا پول میگیریم حالا این کالا میتونه چه باشه مثلاً در قرن ۱۵ میتونه کالای لوکسی مثل فلفل باشه ولی مثلاً فرض بفرمایید در قرن بیستم بعد از جنگ جهانی دوم میتونه وسائل تولید یا سرمایهگذاری مولد باشه در تولید وسائل مصرفی مسائل خانگی مثل مثلاً تلویزیون اتومبیل و غیره خب امروز یعنی در این دوره کرنوا سرمایه نفوذ سیاسیه و در واقع شما با پولی که دارید نفوذ سیاسی میخرید. یعنی چی؟ یعنی شما اگر انتخابات رو در آمریکا نگاه کنید از سال ۲۰۱ چه انتخابات کنگره چه سنا میان دورهای و چه انتخابات ریاست جمهوری تا سال ۲۰۲۴ متوجه میشید که به صورت به نحو گستردهای به لحاظ صعودی رشد کرده. بله.
اگر شما انتخابات ۲۰۲۰ رو نگاه کنید ۱۵ و.۱ میلیارد دلار صرف انتخابات شد در سال ۲۰۲۴ این شد ۱۵ و۹ دهم
یعنی پولی که سرمایهگذارها خرج انتخابات میکنن با مشارکت در واقع دونیشن در واقع پولی که به
کان کانداها میدن و بسیاری از اینها ما اسامیشونو حتی نداریم به نام دارک مانی محسوبه صد و مثلاً ما ۹ و ۱۲۹ میلیون دلار برای آقای ایلان ماسک بوده و خیلی دیگه اینا دارن و ما نداریم و این چی میشه
حاصل این اینه که در ازاش تخفیف مالیاتی میگیرن و این چیزی که من گفتم بیسابقهست از ۲۰۰ انجام شده و این یه س
یعنی از طریق اون تخفیف مالیاتی هست که سرمایهشون افزایش پیدا میکنه
زنده با یعنی در واقع الان بخواد ببینید اقتصاد آمریکا مثل اقتصاد جهانی من در ظرف این سه دهه که نگاه میکنم رشدش کمتر از ۳ده به جز فاصله در واقع ۱۹۸۹ تا سال ۲۰۱ قبل از اینکه بحران اینترنت پیش بیاد که بین ۳ تا ۳ و۵ رونق بسیار محدود داره زیر ۳ مورد اروپا این زیر ۲ مورد ژاپن این حتی یک و خوردهای درصد اینا بوده. خب شما میبینید یک دوره رکود طولانی دارید. در این دوره رکود طولانی ائتلاف احزاب و گروهها از جمله بین کارگران و سرمایهداران بر مبنای ایجاد رشد اقتصادی نیست. وقتی رشد اقتصادی باشه معناش اینه که مثلاً وقتی که شرکت هانری فورد داره تولید میکنه رشد اقتصادی داره و کارگر رو هم بهش وعده میده به جای ۲ دلار و نیم در هر روز ۵ دلار یعنی در واقع طبقه سرمایهدار فهومی که گرامشی گفته هژمونی داره. هژمونی یعنی چی؟ یعنی فقط بر مبنای سرکوب قدرت نمیکنه بلکه در عین حال متقاعد میکنه که سود سرمایهدار به نفع تو هم هست.
خب و این رشد اقتصادی
متقاعد شدند بخش عمده یا سبقه کارگر درسته؟ برای اینکه میبینیم ما این روند رو مثلاً از برکزیت شاهد هستیم و بعد قدرت گرفتن بار اول آقای ترامپ الان احزاب راست افراطی در کل اروپا با همین گفتمان رأی بالایی دارن. آیا متقاعد کردن طبقه کارگر؟
حالا من خدمتتون عرض کنم به نظر من اینجا بر مبنای رشد اقتصادی این ائتلاف اتفاق نیفتاده بلکه از طریق همین سیاستهای مالیاتی قصه اتفاق افتاده که سیاستهای مالیاتی هم تجدید توزیع یا بازتوزیح به نفع طبقات صاحب سرمایه بوده یعنی اون ۱صدمدرصدیها بیشترین سودها رو بردن سودهای نجومی
طبقه کارگر در واقع از چه طریقی سعی شده تقاعدش خریداری بشه به ویژه کارگران غیرماهر در واقع و به اصطلاح به عنوان کارگران آمریکایی سفید غیر ماهر اینها به عنوان اینکه ما مخالفت با مهاجرت میکنیم به شما در واقع امتیازاتی میدیم به عنوان آمریکایی و دوباره مارو ایجاد میکنیم مک امریکا گت اگین یعنی شما رو با اینکه تخفیفهای مالیاتی به ما خواهند داد جهان زیر پای ما هستش و از این زاویه به شما نون میرسونیم در واقع به سمت خودشون جلب کردن و من باید یه بخشیشم بگم میلیتاریسم کینزگرا یعنی چی؟ یعنی ما صنا نظامی رو در آمریکا میبینیم که مثل کشتی روزانیسازی یعنی در واقع اینها رو یک جور ونچر کپیتالیزم نام میبرن. سرمایهداریهای محلی مثلاً یکی از این تکسهایی که گذاشتن اینه که بخشی از شرکتهای تولید اتومبیل رو برگردونن به آمریکا یا منبع اصلیشونو برگردونن به آمریکا. خب اینا مثلاً کشتیزانیسازی مثلاً در ۱۹۷۹ شما میدونید یکی از کارایی که خانم تاچر کرد غیر از مسئله معدن تا پایان دادن به کشتیرانی بود. الان ما شاهد این هستیم که حزب دموکرات و چه حزب جمهوریخواه به شدت خواهان افزایش بودجه نظامی هستن.
نظامی آمریکا ۳ تولید ناخالص ملی بود. امروز ما به قطع میدونیم که ۵ خواهد شد.
این جالبه از این منظر که خود آقای ترامپ بارها و بارها به این موضوع اشاره کرده و طرفدارانشم خیلی رو این موضوع تأکید میکنن که او دنبال جنگ نیست و اتفاقاً کارنامه او هم نشون میده که در خیلی از جاها به دنبال در واقع خروج نیروهای آمریکایی و این هستش که اساساً دخالت نظامی آمریکا رو کم بکنه. با ناتو صحبتش این هستش که ما اصلاً قرار نیستش که دائماً پلیس جهان باشیم و نظم و امنیت رو برای شما برقرار بکنید. آیا نگران کننده نیست که آمریکا دیگه این نقش رو برای خودش قائل نیست؟
پرسش بسیار مهمی هست. پرسشی که شما مطرح کردید حتماً باخبرید و توی اخبار بیبی سی من دیدم که بهش صفحه ویژهای داده شده. اظهارات اخیر آقای ترامپ بود در مورد گرینلند
در مورد اینکه خلیج مکزیک چرا؟ خلیج آمریکاست؟ کانال پاناما چرا؟ و حتی به عنوان یکی از ایالتهای آمریکا. خب به نظر من این صحبتها رو نباید سطحی و شوخی گرفت. برخلاف ببینید در حزب جمهوریخواه ما یه جریانی داریم که جریان رگانیسترناسیوناله که اینها از امنیت ملی جهان صحبت میکنن که آمریکا زمامدارشه. آقای ترامپ یک تغییری در این دکترین امنیت ملی ایجاد کرده و اون رو تبدیل کرده همزمان با امنیت اقتصادی. و خب معنای این چه هست؟ معنای اون چیزی که اگر شما به حرفای آقای ترامپ نگاه کنید او ب به حرفای رئیس جمهور بیست و پنجم آمریکا ویلیام مکن خیلی زیاد اشاره میکنه که ترور شد و مطاقبش در رئیس جمهور بیست ششم تئود روزولت اومد و اینا هر دو از مدافعین در واقع دکترین مونرو هستن دکترین مونرو بر این باور بود که همیسفیر غربی آمریکا اون بخش غربی تمامش در واقع ملک تلغ ایالات متحده است وپا یا قاره قدیم حق مداخله نداره حالا امروز به جای اروپا شده چی اونچه که همراه اون در واقع رئیس به اصطلاح جمهور بیست ششم آمریکا تئود روزولد میگفت چماغ بزرگ آمریکاست آقای ترامپ عین این عبارتها رو داره چباغ بزرگ آمریکا که چیکار میکنه این کارو میکنه اگر بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا به عنوان ژاندارم جهانی باید امنیت عمومی رو تأمین میکرد و امنیت ملی جز امنیت جهانی نداشت الان باید سؤال کرد که جهان برای آمریکا چی میکنه و آمریکا در مقام باجگیر درمایاد یعنی از قدرت نظامی فزونی یافتهش
برای اینکه حت المقدور تخفیفهای مالیاتی بگیره استفاده میکنه و بستن راه بر چین که در واقع میخوان تعرفها رو بر اون زیاد کنن به
من متوجه که این برای مثلاً طبقه کارگر آمریکا میتونه منفعت آور باشه اما معناش برای بقیه در واقع دنیا در تب در اروپا هم شما میبینید طرفداران قای ترامپ، طرفداران نگاه آقای ماسک خیلی جدی هستن. برای اونها چه معنایی داره؟
خب برای اوناهم ببینید ما وارد منطق همون چیزی که خدمتتون عرض کردم جنگ اقتصادی شدیم.
جنگ اقتصادی ما قبلاً از برکسی به عنوان یک عامل نگران کننده صحبت میکردیم. الان معلوم نیست اتحادیه اروپا سرنوشتش چی پیش میاد. شما از یک طرف میبینید که آقای مکرون کابینهش زیر سؤال میره و همین طور شما میبینید که اولاف شولس در آلمان در همین وضعیت قرار میگیره. محور اروپا ائتلاف این دو بوده و الان شما میبینید که همون طور که خودتون اشاره کردید حزب آلترناتیو در آلمان از این طرف و قسام ناسیونال خانم مارین لوپه خب ببینید این معناش اینه که یک فشار مزاعدی بر اینا میاد که نظامی بشن
بله
خب این به کدوم سمت میره به
دقیقاً سؤال من همینه این به کدوم سمت میره چون آیا ما در یک بار دیگه در دهه ۳۰ میلادی قرار گرفتیم در قرن بیستم جایی که به جنگ جهانی دوم منجر شد این نگرانی عمدهست از طرف خیلیها
بگذارید که من پله به پله این بدبینیها رو افزایش بدم پله ل رو ما قطعاً میدونیم برای اینکه این شروع شده و اون جنگ اقتصادیست و پله دوم جنگ گرم از جنگ اقتصادی خارج بشه هنوز با اون فاصله داریم و باید در نظر داشت که خب نیروهای مختلفی هم در سطح بینالمللی هستن و تاندانسهای متعددی در سطح بینالمللی هستن که میتونن مانع از یک چنین فضایی بشن که این جنگ اقتصادی مبدل به یک جنگ گرم نشه و از جمله اینها شهروندان عموم جهانن که ما شاهد جنبش تمام شهروندان جان هستیم به سمت حقوق. اگرچه این حقوق به گمان من در دوره ترامپ زیر سؤال میرن چه در مورد رفع تبریزهای جنسی و جنسیتی چه در مورد مسئله محیط زیست و کاهش دادن به اصطلاح استفاده از چیزهای فسیلی سوختهای فسیلی و همچنین چه در مورد حقوق کارگران و زحمتکشان و دموکراسی. ما با یک دورهای روبرو خواهیم بود و این به نظر من مهمه که فقط نباید از خطر جنگهای بین کشورها بکنیم بلکه از امید مقاومت شهروندان در چهارچوب یک فرهنگ شهروندی بینالملل باید یاد بکنیم که در جاهای مختلف خودش رو بازتاب میده.
آیا اساساً این شهروند بینالملل مفهوم واقعیه یا نه؟ با توجه به اینکه مثلاً من میخوام در مورد نقش آقای ماسک هم یه کوتاه اگه بتونیم صحبت بکنیم با توجه به اینکه غولهای تکنولوژی به نظر میاد که الان اون صدای اصلی در جهان امروز هستند. شما سیاستمداران رو میبینید که دارن کمکم انگار اون نقش محوری و تاریخی خودشونو از دست میدن و این نقش رو واگذار میکنن به افرادی مثل آقای ماسک. این چه اثری بر وضعیت سیاسی اقتصادی ما در دهههای آینده خواهد داشت؟
خانم قاضیزاده فراموش کن نکنیم که یک نقطه متمرکز مرکزی وجود داره در نزدیک شدن غولهای دیجیتال با مردم
و اون اینه که از من باید بگم تقریباً ۳ دههست از زمان ه این سوی ما شاهد جنبشهای آنتی استلیشمنتیم ضد نهادها از جمله جراید رسمی از جمله بی پی سی
خب شما دیجیتیل مدیا در واقع در یک رقابت گردنکلفته البته بعضی از اینا مثل واشیننگتن پست خب خریداری شدن وسیله دیجیتال مدیا و دارن وضعیت دیگهای پیدا میکنن ما رو شاهد دولت هستیم دولت به عنوان دولت رفاه یه زمانی به عنوان شهروندی اجتماعی گفته میشد امروز مفهوم دولت در بسیاری از از کشورها با استبداد و با سرکوب طعم شده. در عین حال ما همین مسئله رو در مورد بازار بورس و الیتیس میتونیم ببینیم. بنابراین شما جنبشهایی که به عنوان پپولیس میدونیم یا جنبشهای آنتیالیتیست ضد نخبهگرا یه ویژگی دارن. مسئله این نظم دولت یک جایی رفته زیر سؤال و فراموش نکنیم آقای ترامپ کپیتال هیل رو در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ رفت تصرف کنه. یعنی به عنوان یک جنبش ضد نهادی عمل میکنه و اگر شما نگاه کنید ن ایلان ماسک و به طور کلی بازار بورس تغییر موضع داده در سال ۲۰۱۶ اگر ببینید که بازار بورس چه واکنشی نشون داد به پیروزی ترامپ سقوط شاخصهای بورس چیز بود وال استریت بود الان شاخصهای بورس رفته بالا خب چه اتفاقی افتاده یه تغییر کیفی در رفتار این شرکتهای دیجیتال اتفاق افتاده که این شرکتهای دیجیتالم اتفاقاً آنتی استبلیشمنتن من چند تا نمونه دیگه میارم یکی دیگه از اینای که خیلی مهمه بیتکوینه. خب بیتکوین در واقع اون پول رسمی رو زیر سؤال میبره. شما عین این رو در مورد کامپلکس صنعتی نظامی میتونید بگید. سرمایههای غول که دولت ملتها رو کوچیک خودشون میدونند در آمریکا قصد دارن دولت رو به تصرف خود دربیارن و اعمال نفوذ بکنند و اونها هم ضد نهاد هستند. یعنی پنتاگون رو آقای ایلان ماسک میخواد تصفیه کنه.
متوجه آیا ما به پایان لیبرال دموکراسی در ه میشناختیم رسیدیم و نقطه آغازینی بر یک سیستم سیاسی جدید در غرب رو شاهد هستیم.
ببینید خانم قاضیزاده وقتی در انتخابات اخیر آمریکا ۵ میلیارد دلار پول غیرشفاف دارک مانیه که نقشبازی میکنه اینها رو خب صاحبان همون یک صدمه درصدیا دارن میدن.
بنابراین شما میبینید که ما گویا یک جوری برگشتیم به نقطه آغاز سرمایهداری که در هر کسی حق رأی نداشت. اونهایی رأی داشتن که یه سهم سرمایهای داشتن یا حقی از تحصیلات داشتن. خب الانم نقش آقای ایلان ماسک بیشتر از هر منتخبیست در نهادهای کنگره و جاهای دیگه. بنابراین لیبرال دموکراسی واقعیتی که دچار بحران عمیق شده نیست امروز. امروز اکثریت گرایش به سمت ارتجاعست و قهره. یعنی پوله که دموکراسی رو داره میکنه و این منطق سرمایهداری سیاسی کالا یعنی پول کالایی که خریداری شده نفوذ سیاسی تبدیل شدنش دو مرتبه به پول بیشتر. آقای دکتر وهابی خیلی ممنونم از حضورتون در برنامه گفتگویژه
خانم بازدی متشکرم