اندیشه ، فلسفه
تاریخ
اقتصاد
  • باید حرف زد تا راه باز شود
    یکم- چرا در روزهای تازه‌سپری‌شده مقوله عدم حضور مسعود پزشکیان در نشست شرم‌الشیخ مصر که درباره صلح غزه بود در کانون توجه قرار گرفت؟ واقعیت این است که برگزاری نشست شرم‌الشیخ برای آتش‌بس دائمی جنگ
  • اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم
    مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیراً از کتاب «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیست‌ویکم» رونمایی کرده است که تلاشی برای بازنگری در اندیشه‌های اقتصادی در دوران پس از اجماع واشنگتن بوده است.
  • ارزپاشی از پکن تا کرمان
    یکم- گویا دوران وفور ارز به دست آمده از صادرات نفت به سرآمده است و همین مساله دردسرساز و ارزهای مصرف شده در بخش‌های مختلف بیشتر از همیشه زیر ذره‌بین می‌رود. چرا چنین فرضی دارید؟ اگر خبرهایی که این روزها از
  • رشد اقتصادی در نیمه اول امسال منفی شد
    مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول سال جاری «منفی ۰/۳ درصد» بوده است که سقوط شدیدی نسبت به سال قبل را نشان می‌دهد.

دروازه غار یکی از محله‌های قدیمی در جنوب شهر تهران است. این محله در حدّ فاصل خانی‌آباد و میدان شوش واقع شده؛ در حوالی مکانی که امروزه میدان غار (شهید هَرَندی) بنا شده‌ است. دروازه غار در بخش‌بندی‌های کنونیِ پایتخت در منطقه‌ی 12 شهرداری جای می‌گیرد؛ از شمال به خیابان مولوی، از جنوب به خیابان شوش، ازشرق به شهر رِی و از غرب به خیابان خیام راه دارد.

دروازه غار زندگی‌هایی تودرتو دارد، کوچه‌های باریکِ شلوغ، حیاط‌هایی پر از بچه‌های قَد و نیم‌قَد، اتاق‌های به‌هم‌چسبیده و به‌گفته‌ی برخی از ساکنان‌اش حریم خصوصی در کار نیست، همه از زندگیِ همسایه خبر دارند، گویی غم و شادی مال همه است، همه در زندگیِ هم شریک‌اند.

دروازه غار یک حاشیه‌ی درون شهری است و ساکنان آن، که طیف متنوّعی از مهاجران را شامل می‌شوند، هم‌زمان در تهران ادغام و طرد شده‌اند. این محله همیشه محل زندگی خانوارهای کم‌توان اقتصادی بوده است. ساکنان این محله نمونه‌ای از طبقه‌ی فرودستِ شهری هستند که، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی، حاشیه‌ای محسوب می‌شوند … حکایت دروازه غار حکایت بچه‌های کار است؛ دست‌فروشی در خیابان‌های بالای شهر، در مترو، مهاجرت، ازدواج در سنّ پایین، فقر، نان، مرگ‌ومیر، کارگری، عَمَلگی، زباله‌گَردی، فقدان بیمه، درگیری با بهزیستی، اتاق‌‌های نَمور، مواد، بی‌کَسی …

برخی لقب خاک‌سفیدِ دو را به این محلّه داده‌اند؛ محله‌ای با بافتی فرسوده، که بعد از پاک‌سازیِ خاک‌سفید به‌عنوان پاتوق معتادان، یا به‌تعبیری فروشندگان مواد، بر سر زبان افتاد. اهالی معتقدند هجوم ساکنان خاک‌سفید به این محله باعث شد این محله‌ی قدیمی به زخمی ناسور بر چهره‌ی کلان‌شهر تهران تبدیل شود. به نظر هم نمی‌رسد اراده‌ای جدّی از جانب گردانندگانِ امر برای رفع مشکلات و نابه‌سامانی‌های دروازه غار وجود داشته باشد؛ در عین حال ناهماهنگی یا اختلاف میان مسئولین ذیربط، ضعف قوانینِ مدنی، و عدم تخصیص منابع مالی هم در این زمینه مشهود است.

ما جلوی نانواییِ محل که در ایّام کرونا نان خِیرات می‌پزد با زنی از اهالی آشنا می‌شویم و همراه او وارد یکی از خانه‌های دروازه‌ غار می‌شویم:

زهرا از بچگی همراه مادرش در خیابان‌های بالای شهر دست‌فروشی می‌کرده. مادرش در چهارده سالگی شوهرش می‌دهد … شوهرش کارگرِ ساختمان است و مدتی قبل از داربست پایین افتاده و کمرش آسیب دیده … حالا هم در خانه بستری است. آن‌ها در خرجِ معیشت و درمان و وعده‌های غذاییِ روزانه مانده‌اند. او لیف می‌بافد و به همسایه‌ها می‌دهد تا برایش بفروشند.

در همسایگیِ زهرا، در آب‌انبارِ زیرزمینِ همان خانه‌ای که در یک اتاق‌اش او و بچه‌هایش زندگی می‌کنند، چند دختربچه با مادربزرگ‌شان در اتاق شِش متریِ نموری جا گرفته‌اند … مادرشان یکی دو سالِ پیش سرِ زایِ آخرین بچه‌ از دنیا رفته … پدرشان در بازار با چرخ‌دستی کار می‌کند.

در اتاقِ دیگری از همان خانه مادرِ تکیده‌ای با سه فرزندِ خود زندگی می‌کند … او زباله‌گَرد است و بعضی وقت‌ها برای چند روز ناپدید می‌شود. سال قبل برای چند هفته ناپدید می‌شود و کلانتری بچه‌ها را به بهزیستی تحویل می‌دهد. بعد از یک‌ماه پیدایش می‌شود و دنبال بچه‌ها می‌گردد و پیدایشان می‌کند و با ارائه‌ی شناسنامه و اصرار و تمنّا آن‌ها را پس می‌گیرد. تعهد می‌دهد که مواد را کنار بگذارد ولی این اتفاق نمی‌افتد.

در اتاق دیگرِ آن خانه پَری‌گُلِ جوان و بچه‌هایش زندگی می‌کنند. شوهرِ پری‌گل در جنگ با طالبان کشته شده و او از ترس آن‌که باید به عَقدِ یکی از برادران شوهرش دربیاید همراه بچه‌هایش به ایران فرار می‌کند … در ابتدا آهی در بساط ندارد و همسایه‌ها زیلویی برای نشیمنِ او و بچه‌هایش فراهم می‌کنند … او گاهی همراه بچه‌هایش از صبح تا غروب در مترو دست‌فروشی می‌کند، و گاهی همراه بچه‌ها نمی‌رود و در خانه با پارچه‌ها و دیگر موادّ دورریختنی بالش و تُشک می‌دوزد و می‌فروشد … یک‌روز که او کنار بچه‌ها نبوده، کوچک‌ترین‌شان در حال بازیگوشی در مترو گم می‌شود و آن‌ها نمی‌توانند پیدایش کنند … بچه‌ها هروقت حرف فاطمه می‌شود به گریه می‌افتند و هنوز امیدوارند که پیدایش کنند … یکی از بچه‌های او، امیرعلی، جزو آن‌دسته از کودکانِ دروازه غار است که بخت و مجالِ حضور در خانه‌های خیریه را می‌یابند؛ او در کنار تعداد زیادی از بچه‌های این محل در اوقات غیرمدرسه برای آموزش و بازی و اِطعام به یکی از خانه‌های امن دروازه غار (که به‌همّت جمعیت‌هایی از قبیل امام علی، خانه‌ی خورشید و … تشکیل شده) می‌رود که در آن‌جا احساس امنیت می‌کند. این خانه‌ها به جمع شدنِ بچه‌ها از خیابان‌ها، و دور شدن از گزند خشونت‌های خیابانی و خانگی، اعتیاد و دیگر سوء‌استفاده‌ها و آسیب‌ها کمک می‌کنند.

مؤسسه‌ی امام علی و دیگر مؤسسات خیریه‌ برای کمک به ساکنان تهیدست محله شروع به کار کرده بودند، ولی دولت، که همواره به فعالیت مؤسساتِ مستقل مردم‌نهاد مشکوک بوده، مانع فعالیت جمعیت امام علی شده و در حال مسدود کردنِ همین راه‌باریکه‌های امدادِ در این محله است. معلوم نیست با ادامه‌ی این روش چه‌تعدادی از این خانه‌ها باقی بمانند.

print
مقالات
  • سخنی با جوانان (۲) فرشید یاسائی
    پیشگفتار: در آغازِ هر راه، نسیمی هست که بوی فردا را با خود می‌آورد. نسیمی که از سطرهای اندیشه برمی‌خیزد و بر شانه‌های جوانی می‌نشیند؛ جوانی، این فصلِ همیشه بیدارِ زندگی که میان شور و شک، میان
  • روایت زندگی و مرگ احمد کسروی
    درود بر شما. قبل از اینکه شروع کنیم این قسمت رو اجازه بدید به اطلاع شما برسونم. شما می‌تونید همین قسمت رو به صورت ویدیو کس و مستند تصویری از کانال یوتیوب مورخ به نشانی مورخ پادکست ببینید و لذت ببرید.
  • ایران را چرا باید دوست داشت؟ محمد حسین صدیق یزدچی
    ایران را چرا باید دوست داشت؟ این عنوان مجلس بزرگداشتی ست یا بود به بهانه ی صدمین سالروز تولّد ایرج افشار محقق و نسخه شناس معروف متون کهن فرهنگ ایرانی، با شرکت چهره هایی مثل : خانم ژالهء آموزگار متخصص زبان و فرهنگ باستانی ایران و سید مصطفی محقق
  • آینده حماس پس از تحقق آتش‌بس
    در حالی‌که دود جنگ دو ساله میان اسرائیل و حماس هنوز از ویرانه‌های غزه رخت بر نبسته، نیروهای حماس بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس، دوباره در خیابان‌های این سرزمین جنگ‌زده ظاهر شدند؛ حضوری که هم هشداری
  • داستان قرارداد کرسنت پترولیوم جمشید اسدی
    داستان قرارداد کرسنت پترولیوم – از میدان گاز تا دادگاه داوری: پرونده کرسنت از پیچیده‌ترین پرونده‌های اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از سنگین‌ترین زیان‌ها برای ملت ایران است. ماجرا از امضای قراردادی در سال
  • نامه سرگشاده ضحاک به مردم ایران مسعود میرراشد
    ضحاک در این روایت نه هیولایی اسطوره‌ای، بلکه آیینه‌ای از جامعه‌ای گرفتار در خواب، خودفریبی و تکرار تاریخی است. مسعود میرراشد در این نوشته روشنفکران و حاکمان را همگی در چرخهٔ فساد و مسئولیت‌گریزی شریک می‌داند و با زبانی تند اما اندیشمندانه، آنان را به بیداری، خودشناسی و بازنگری در ریشه‌های فرهنگی و
  • بگذار چپ های دلبسته به حکومت…ابوالفضل محققی
    یک دوست وهمراه قدیمیست که از ایران هر از چند گاهی که عرصه برایش تنگ می شود زنگ می زند و درد دل می کند. اما این بار سخت عصبی است. بی مقدمه با طعنه می گوید: “آقا که هنوز از زیر زمین بیرون نیامده. دستور جهاد
سکولاریسم و لائیسیته
Visitor
0320581
Visit Today : 896
Visit Yesterday : 881