ببینید این نوع آدم رباییها نمیتونم بگم از دیروز به اصطلاح انقلاب شروع شد یا از فردای انقلاب ولی بسیار متنوع بود و جامعه ب ی یکی از هدفهای روشن و مشخص این اقدامات بود. اینطوری که بعدهها دقیقتر متوجه شدیم یه رگههایی از کسانی که در انقلاب فعالیت داشتند شدیداً به این مسئله جامعه یا در ایران حساسیت داشتند و این مسئله رو به صورت بلی عرض کنم که برای خودشون میدیدن و در نتیجه یک نوع رسالتی برای خودشون می افراد رو سرکوب کنن و در بکنن همونطور که گفتم آدمواییها شامل حال کسان دیگری هم میشد اً یهو تو اون حرج و مرج به سر زبانها میافتاد که برای فلان کسهم بردن و نمیدونم صحرای صحهای عطا ورامین جسدشو پیدا کردن و از اینجور چیزا اما در اساس این عملیات به اصطلاح خودسرانه سرکوبهای خودسرانه ستون فقرات اصلیش جامعه بهاییت بود و که در سراسر شهرهایی که جوان جان به اصطلاح جامعه بهاییت بهاییان زندگی میکردند به سور مختلف ظهور کرد و بروز کرد باعث تأسفه که در اون موقع به هر مناسبتی اون طوری که میبایست و میشایست ت به این تجاوزها اعتراض نشد. هشدار داده نشد. رگههایی بود که در جامعه پیدا میشد و حضورش در جامعه خطرناک بود برای همه. امروز به همسایه من تجاوز میکردن. فردا به اون یکی همسایه بالاخره نوبت منم همون طور که میدونید و مرحوم برت بهش من گفت گفته نوبت منم میرسید. بنابراین شخصاً هم من بخوام بگم من فکر میکنم که اواخر بهار یا اوایل تابستون ۱۳۵۸ بود که من از این داستان خبردار شدم. متأسفانه خبررسانی هم ی منظم نبود این رو هم باید بگم و همین بینظمی در خبرانی هم باعث میشد که وقتی شما یه چیزی میشنیدید در حد شایعه میموند و در حد اینکه خب یه اتفاقی افتاده نمیدونیم چیکار کنیم اون به اصطلاح ضرورت اعتراض ضرورت خبررسانی به خوبی احساس نمیشد من موردی رو که شنیدم در مورد دکتر دکتر داوودی بود که از همکارانم بود در دانشگاه تهران دانشار فلسفه بود در دانشکده ادبی ووم انسانی من شخصاً او رو نمیشناختم ولی میدونستم که کسیه که اونجا تدریس میکنه و به عنوان معلم معلمی بود که خیلی مورد احترام شاگردها و همکاراش بود یعنی من تاریخی که به من گفتن در تابستون مفقود شده بود و ولی بعداً تاریخ دیرتری رو من شنیدم نمیدونم کدومش درسته کدومش صحیحه تاریخی که بعداً به من گفتن ۲۰ آبان ۵۸ بود ولی من فکر میکنم که یک اون این تاریخی بعداً من خوندم تا بعداً من قبلاً من شنیده بودم زودتر از این بود اون موقع ما هنوز روزنامه آزادی اینا رو در میآوردیم فکر میکنم و بنابراین باید زودتر از این باشه نمیدونم در هر حال او هم یکی از اعضای اصلی به اصطلاح محفل بهاییان بود که گرفتم و فکر میکنم که تا امروزم معلوم نیست اصلاً که چه به سرش آوردن و کی کردین این سکوتی که وجود داشت در اون موقع بعدها هم در مورد همه قتلهای دیگری که صورت گرفت و عملیات خودسرانهای بود در بعضی از موارد آدم میدید ادامه یافت مثلاً پیش اومد که یهو در فکر میکنم در شاهبدالعظیم بود شهر ری بود که یه جوونایی جمع شدن و پیش خودشون گفتن بله ما باید مثلاً از اخلاق پاک دفاع بکنیم کنیم و خودشون تصمیم گرفتن که این اخلاق پاک به وسیله حضور فلان کس و فلان کس ناپاک میشه و رفته بودن در خونه اون آدمی زده بودن و اون آدمی که موجب فساد اخلاقی بود به نظر اونها برده بودن و کشته بودن یه همچین اتفاق دیگهای و همین شباهت هم در کرمان اتفاق افتاده بود فکر میکنم که تعداد اینور وقایع از این چیزی که من دارم میگم یعنی یکی دو تا اینا مونهست میبایست جاهای دیگرم بیشتر اتفاق افتاده باشه و متسفانه دستگاه حکومتی هم اگر خودش جواب به اصطلاح در این کارا دست نداشت ولی به علت بافتی که پیدا کرده بود و عنصر روحانیتی که درش وجود داشت در اون موقع در این موارد سکوت میکرد و این سکوت هنوزم ادامه داره و این ب پس یک عامل این سکوت که توجیه کننده این سکوت هست اصلاً خصلت شکلیابی اون چیزیست که ما بهش میگیم روحانیت چون روحانیت نه یه تشکیلاتیه مثل مثلاً روحانیت در مذهب کاتولیک با پاپ و غیره و غیره نه یه چیزی هست که خیلی متفرق و بیدر و پیکره که هر کس خودش میتونه به اصطلاح مجتهد خودش باشه و اینها و یه چیز ینابینیه که اگر بخوایم با به اصطلاح معیارهای جامعهشناسی مشخصش کنیم به نظر من یه چیز مثل شبه کاسته یعنی هم یک گروهه که برای ورود بهش یه مراسمی لازمه خروج ازش به سادگی امکان پذیر نیست اون هم یه عواقبی داره و بعد هم این گروه به اصطلاح درجه بندی داخلی داره توجه میکنید یکی از شرا حفظ هماهنگی و همگنی این گروه عبارت از این هستش که نسبت به همدیگه با وجود همه اختلاف نظرهایی که ممکنه با هم داشته باشن نسبت به همدیگه نظر انتقادی نداشته باشن به قول آقای خمینی احترام لباس رو نگه دارند احترام لباس رو نگه دارند یعنی اینکه اگر که فلان کسی که ملبس به لباس روحانی هست اقدامی کرد که اشایسته هست من به خاطر اینکه نگن که روحانی مثلاً رفته فلان کار ناشایست کرده بیرون نیارن توجه میکنید و این نتیجهش عبارت از این هستش که هر کسی که وقتی یه همچین کاری بکنه در جمهوری اسلامی اسم خودشم بذاره مسلمون احیاناً از نمیدونم ابا و عمامهم تنش داشته باشه از یک نوع مسونیتی برخورداره بنابراین این خودسری یه چراغ سبز از اصلاً شکل و خصلت روحانیت میگیره که به هیچ وجهو هیچگونه انتقاد از خود رو روا نمیداره. توجه میکنید؟ شما میبینید که مثلاً بعضی از این ائمه به اصطلاح نماز جمعه حرفهایی رو میزنن که باعث خنده همه میشه و اینها هیچگونه ه و مبنای به اصطلاح منطقی و دینی و سابقه به اصطلاح فقهی هم نداره اما هیچکس اینا رو تکسید نمیکنه توجه میکنید این عین این قضیهست یعنی این حس همدردی حس همبستگی هست که وقتی یه کسانی رم شروع میکنن تجاوز میکنن کسی دنبالشون نمیره ضمن اینکه در طی ۱۵ سال ۲۰۰ سالی که از ۱۵ سال ۶۰ سالی که از پیدایش مذهب باب و بها میگذره این روانیت شیعه به عنوان یک دشمن خاص خودش ترقی کرده و امر مبارزه با این اصطلاح باویان یا بهاییانو این به عنوان یک امر لازم و اخروی ترف در طی این مدت هم تحریک کردن مردم و انداختن مردم و کشوندن آدمها به کشتار در موارد مختلف یکی از بهانههایی که پیدا کرده بهانه مبارزه با بابویه و بعدم مبارزه بهای است بعد که ادامه پیدا کرد خب این هم یه بهانه بیخودی یعنی یک مبنای به کلی بیمعناییست ما بچه که بودیم میگفتن که ۱۲۴ هزار پیغمبر هست حتماً از اون موقع که این ۱۲۴ هزار تا بوده چند هزار تا دیگه هم اضافه شده شما نمیتونید به هیچ وجهو با منطق دینی به یه چیزی نگاه کن من دین یه چیز شخصی یک کسی ممکنه که اصلاً ما بریم در هندوستان یا در نمین یا در ماچین تعداد زیادی ادیان و فرق مذهبی مختلف باش که ما اصلاً خبر نداریم ازش تری بنابراین نفس اینکه من بیام بگم چون من عقیدهم هست که فلان دین معین فلان مذهب معین به حقه این به من اجازه میده که من همه آدمای دیگهرو حذف بخوام بکنم این اصلاً یک منطق جنون آمیزیه یچکس دیگهای نباید باشه به جز من و آینم. همه آدمای دیگه هر کسی که با من کوچکترین تفاوت داشته باشه من حق دارم و وظیفمه که اونو از بین میبرم. مسلمه که بین این یک هیچ پایه منطقی و عقلی و عقلانی نمیتونه داشته باشه و نمیتونه اصلاً هیچوقت هیچ جامعه بشری در هیچ موقعی یکسان و یکدست نیست. آدما با هم متفاوتن. یکی خورش قرون سبدی دوست داره یکی دوست نداره. بنابراین شما اگه بیایید بگید که همه باید اینطور صحبت کنن یعنی اینکه قسمت اعظم بشریت رو باید از بین ببرید و ما در ایران این حرف برامون خیلی خیلی خطرناکه چرا چون ایران یک کشوری هست که در سر چهار راه بوده چهار راه تماسهای فرهنگی چهارراه تماسهای دینی چهارراه تماسهای جغرافیایی همه اینها شرق اومده غرب اومده مغل اومده تیمور اومده عرب اومده یونانی اومده و وس اومده انگلیس اومدم در این مجموعه متفاوت و متفرق ما زندگی کردیم با همدیگه حالا اگر من بیام بگم که نه من اونهایی که موشون مثلاً بور هست قبول ندارم اصلاً جامعه از بین میره ما بر اساس تحمل همدیگه بود اینو زندگی کردیم کسانی که بیان جز این حرف رو بزنن باعث انفجار و انهدام جامعه ایران میشه و ما متأسفانه این سخنیست که عرض کنم که در جمهوری اسلامی خیلی خیلی رواج پیدا کرد. من به عنوان یک آدمی که پاک دامن هستم و همدانی هستم و اینها من زیاد نمیدونم بابا ننه من از کجا اومدن چند نسل قبل ولی اون یهودی ایرانی رو که میدونم میدونم اون قبل از من اونجا بوده. من نمیدونم که ۲۰۰ سال پیش شما ممکنه به من بگید که آقا شما مثلاً از چه میدونم شمال آف م من نمیدونم ولی میدونم که ارامنهای که در تهران در ایران هستند این ارامنه قبل از من بودن اینا مسلمه میدونم ارامنه اولین گروهی که اومدن اونجا در نام ساسانیان و کتابهاشون هستن درست بنابراین یکی از محورهای ایرانیت این تنوع و این به اصطلاح تفاوته و کسانی که این تنوع و تفاوت رو زیر سؤال میبرن و میخوان همه رو یکرنگ بکنن. اینها اساساً یک نوع ناشکیبایی رو در جامعه ایران رواج میدن که امروز به ضرر کسانیست که اونها دشمن فرض میکنن ولی فردا خود اونها رو هم چیکار میکنه؟ قربانی قرار میده. توجه میکنید؟ من فکر میکنم که با این دید من برام اصلاً اهمیت نداره چه کسی چه چیزی رو عقیده داره. شاید تا قبل از انقلاب ماها نمیدونستیم مثلاً علی هستن؟ یه عده هستن اینطور فکر میکنیم نمیدونستیم سابعین کیا هستن یه عده هستن اونطور فکر میکنن جزو ایران نمیدونستیم اسماعیلیه کجا هستن یه عده اصلاً اونطور فکر میکنم همین حرف رو من میتونم راجع بایه بزنم راجع بابیه بزنم جا کسان این به من اجازه نمیده که یه آدمی رو که یه اعتقادات دیگری داره من به استناد اعتقاداتش محکوم به مرگ بکنم محکوم به سرکوب بکنم توجه میکنید و به صورت آستین سر خودم این کارو انجام بدم اگر که یک قانون قاعده چیزی باشه اون یه چیزی ولی اینکه هم من شب خوابیدم صبح بلند میشم میگه آها این همسایه من قیافهش میاد که بهایی باشه بنابراین من برم بتونم شیشهش بشم نه بنابراین مسئله ما عبارت یه مسئله خیلی خیلی عمیقتر و مسئله خیلی پیچیده تر و سادهتره و اون مسئله شرایط اول زن اولیه زندگیست توجه میکنید ی که با این شرایط اولیه زندگی یعنی اینکه من تحمل همسایمو داشته باشم من قبول بکنم که او یه جور دیگه لباس میپوشه من قبول بکنم که اون یه جور دیگه اعتقاد داره با این مخالفت میکنن باس زندگی در ایران مخالفت میکنن ایرانی که توش عرب هست توش نمیدونم کرد هست ترک هست پارس هست آسوری هست اینا از دست ما که میرن از دست مملکت ما که میرن یه ثروتی که از مملکت ما رفته میدونید این دوستان بهایی که از ایران رفتن دوستان ارمن ارمنی که از ایران رفتن آسوری که از ایران رفتن یه چیزی ما از دست دادیم چیزی به دست نیاوردیم والا ببینید این داستان هر این داستانی که شما دارید گید که بله یه اقلیتی رو به عنوان دشمن حالا کسانی در اختیار دشمن و غیره و غیره فرض بکنن این یک داستان این یه داستان عامه شما اگر که از نظر جامعهشناسی نگاه بکنید به اصطلاح با دیدگاه جامعهشناس نگاه کنید میبینید این مکانیزما هیچکدوم مکانیزمهای خاص ما نیست توجه کنید هر حکومتی که میاد سر کار درسته این هر قدرتی که میاد سر کار میخواد که یک گروهی رو داشته باشه اونجا که این گروه رو به عنوان به اصطلاح اهری یک چهره اهریمنی بهش بده یه چهره منفی بهش بده و بعد در مواردی که وقتی که کارش مثلاً به گرفتار شد مشکلی به وجود اگه گفتم تقصیر که بگم آقا تقصیر ایناست توجه میکنید به صورت خیلی ساده این مکانیزمیست که همه انجام دادن درسته مثال خیلی خیلی روشنش که همه ماها میدونیم مثال یهودیاست. یهودیا هم در ایران و هم در اروپا تمام این قضایا که این آدما باید چهجوری راه برن چهجوری لباسشن آی اگه روز بارون بیام بیرون چه خواهد شد آ بچه من گلوش درد گرفت این حتماً تقصیر بهست و تقصیر به یهودی هست و غیره و غیر درسته این مکانیسم مکانیزم به اصطلاح اهریمنسازی یه اقلیتی رو متوجه به اصطلاح هدف قرار دادن این منتقل شده در طی ۱۰ ۱۵۰ سال گذشته به با به سوی باویها و به صورت به سوی بهایی مسئله و چون ما در یک قرن نوزدهم و بیستمی هستیم که همهمون داییون ناپلئونین فکر میکردیم که آقا هیچ کاری در این مملکت نمیشه مگر اینکه خارجی انگشتی توش داشته باشه کافیه که مستر فلانی یه حرفی بزن آ این اونه که یه همچین کاری انجام داده. بنابراین در مورد پیدایش باب جنبشهای مذهبی باب و بعدم بهایی در مورد تشکل این مذهب این دین عرض کنم که این حرفام زده شده ولی خب اینها به کلی بیمعنیست. امروز اولاً شما اطلاعات خیلی زیادی دارید در در مورد اون موقع و در مورد اینست که در مراحل مختلف مثلاً کنسول فرانسه یا کنسول انگلیس از اصفهان مثلاً گزارش داده که آقا این داستان کشتار بهاییا در زمان آقا نجفی چطوری شروع شد مثلاً در موال این چیزی به نظر من اصلاً نمیشه هم چیزی رو گفت یعنی یه حرف خیلی بچگانه است وردش و بسیار حالا من مثالی میزنم که شما خیلی هم روشنه یه جزوهای دراومد در ایران فکر میکنم ۱۲۲ و ۲۳ اون موقعها به عنوان کینیاز دررکی که ادعا میشد که این کینیاز درکی سفیر یا وزیرختار روس در ایران بوده و در این گز جزوه گفته بود که من چهجوری کمک کردم و به باب و به پیداش اینقدر و این درآوردن و خیلیا خیلی هم فروش داشت و همین چیز در اون موقع آقای کسروی که اون کتاب بهگریشی نوشته بود پشت اون کتاب یک آگهی کرد که آقا این کتاب قلاقیه و من به هر کسی که آمد اصل این کتاب به من نشون داد اونم به حساب اون موقع ندم ۵۰۰ تومن ۱۰۰ تومن جایزه میدم یه نفر پیدا نشد این کارو بکنه و کتاب کتاب مجعولیه الگورکی یه اسمیه که خانوادههای اشراف نمیدونم روسیه توش هستن همه اصلاً یه کسی یه همچین چیز بیسرپای همش ساختن ساختگیه میدونید در دعواهای مذهبی خیلی زیادن این نوع کتابهایی که یه عده میسازن علیه اونهای دیگه یادتون هست در مورد حتماً یک سند جعلی دیگه هست یهودیت ساخته شده که نمیدونم وصیتنامه من اسمش الان یادم نمیاد ولی اون هم یه چیز جهلیه که به استناد اون همه توی اروپا و دنیا و اینا تا میخوان حرف بزنن اون میگه آقا ببینید در این وصیتنامه کی صهیون نمون چی این چی گفت اصلاً به کد جعلیست توجه میکن اون عقیده ندارم به این حرفا که زده میشه و این ناشی از اون دیدگاه دایجان ناپلون تعجب الانم شکل جدیدش عبارت از این هست که اینها میگن که اینها با اسرائیل در رابطه هستن. اسرائیل در رابطهش یه مقدارش به خاطر این هستش که در حیفا محل مرقد بهالا بهالا و اینها هست بها و این ارتباط اسرائیل نداره که تازه من ممکنه که عدهای از بهاییایی که هستن پدرشون پدربزرگشون یهودی بوده ممکنه که پدر پدربزرگشون مسلمان بود این ارتباط به این این قضیه نداره رفتن مردم و پیوستن به یک به اصطلاح ایدئولوژی جدید یه جهانبینی جدید عوض کردن مذهب یه مکانیزمهای دیگری داره که اصلاً به دولت انگلیس و دولت روس و دولت فرانسه و بورس آمریکا و نمیدونم از این حرفا اینا تأثیری در این قضای نداره اصلا توجه میکنید و من شخصاً این حرفم همون اندازه براش اد دارم و براش به اصطلاح ارزش قائلم که خیلی حرفای دیگری که این حضرات عرض کنم که جمهوری اسلامی میزنن در فردای ۲۸ مرداد یک جریان مذهبی به وجود اومد که به اسم انجمنه ضد بهایی شد یه آقایی اومد و گفتش که آقا مهمترین قضیهای که برای مجامعه اسلامی وجود داره بهایته یه انجمن نمیدونم حجتیه هم درست کردن این انجمن حجتیه تونست فعالیت بکنه برای اینکه هیچ جریان سیاسی نبود جریان به اصطلاح غیر سیاسی بود در اون موقع که مذهبیا بعضیاشون بودن میگفتن آقا مثلاً چرا این کودتا شده پلان نشده چی شده من اینطور راجع به مسائل روز حرف میزدن اینا حرفشون عبارت از این بود که نه مسئله امروز ما مهمترین مسئله مبارزه باقاعه درسته