اندیشه ، فلسفه
تاریخ
  • «ما فراموش نمی‌کنیم که این رهایی از بیرون آمد» سون فلیکس کلرهوف
    مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانی‌ها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین
  • سوریه؛ ظهور و سقوط یک خاندان – دو سعید سلامی
    علی خامنه‌ای در دیدار با مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران در مهر ماه ۱۳۹۸، سه ماه پیش از ترور قاسم سلیمانی، گفت: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقۀ خودمان…این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین
  • حماسه گیلگمش سیروس اوندیلادزه
    حماسه گیلگمش داستانی حماسی از (بین‌النهرین) است که ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، و دوستش انکیدو را روایت می‌کند.: 1 . معرفی گیلگمش: گیلگمش پادشاهی قدرتمند اما ستمگر در شهر اوروک در(بین‌النهرین) (عراق امروزی) است. او دو سوم خدایی و یک سوم انسانی است و از نیرو و زیبایی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. با
  • ایران آبستن انقلابی دیگر! (تجارب و بازخوانی انقلاب ۵۷) – هلمت احمدیان
    انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبش‌های توده‌ای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطه‌ی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته
اقتصاد

در دفاع از سیاست‌ها، استراتژی و تاکتیک‌های ‏مبارزاتی دکتر مصدق

تأسیس حزب توده ایران

برای شناختن چهره کاملی از هر دو شخصیت مورد معرفی این ‏نوشته، خلیل ملکی و دکتر محمدعلی خنجی، که هر دو عضویت حزب ‏توده را داشتند، و شناخت بهتری از ادامه راه ایشان، حزب توده را ‏باید شناخت. هرچند شرحی از حزب توده نمی‌تواند کوتاه باشد ولی من ‏سعی می‌کنم با نگاهی گذرا، نکات مهمی از آن حزب، در رابطه با ‏این دو شخصیت را، در این جا نشان دهم. و باز کوشش می‌کنم اگر ‏فرصتی پیدا شود، به طور جداگانه به شکل مشروح و مبسوط‌تری ‏تاریخچه حزب توده را بنویسم. چه بازبینی گذشته پروژۀ بدون پایانی ‏است.‏

حزب توده توسط سلیمان میرزا اسکندری، از سوسیالیستهای خوش‌نام ‏زمان خود، همراه روشنفکران دیگری ازجمله نمونه‌هائی از ۵۳ نفر ‏در ۱۳۲۱ تأسیس گردید. ‏

باور کردنی است که حزب توده دکتر ارانی را مؤسس خزب توده ‏معرفی می‌کند، تا از نام نیک و محبوبیت او برای خود استفاده نماید. ‏در حالی که حزب توده در سال ۱۳۲۱ تأسیس شده و دکتر تقی ارانی ‏در زندان رضاشاهی به قتل رسیده است.‏

حزب توده پس از فروریختن ستون‌های دیکتاتوری ۲۰ ساله سیاه ‏رضاشاهی شکل می‌گرفت، زمانی که مردم پس از سال‌ها، از ‏دیکتاتوری سیاه و سختی‌های آن زمان رها شده بودند. حزب توده ‏اعلام نموده بود که قانون اساسی ایران مورد قبول او می‌باشد. ولی ‏شرکت سوسیالیستها دراین حزب و نوعی حمایت از شوروی که رنگ ‏بیشتری از سوسیالیسم را درآن زمان‌ها به حزب می‌داد، جوانان زیادی ‏را متوجه حزب توده نموده بود. به این ترتیب روشنفکران زیادی ‏عضویت حزب را پذیرفتند، و این حزب مرکز تجمع اکثریت ‏روشنفکران جامعه آن روز گردید. حزبی شد که برای اولین بار ‏توانست، تشکل‌ها و سندیکاهای منظم کارگری را در کنار تشکیلات ‏روشنفکری و زنان بوجود آورد.

واقعیت این بود که حزب توده اگر ‏وابستگی به شوروی را نشان نمی‌داد و هر روز این وابستگی را ‏بیشتر و بیشتر نمی‌ساخت ، با توجه به رویکرد بسیار وسیع ‏روشنفکران و کارگران به خود، حزب ظرفیتی را می‌توانست کسب ‏نماید که بتواند حتی حکومت را به راحتی دردست بگیرد. ولی ‏وابستگی روزافزون حزب توده به شوروی و دفاع از منافع شوروی ‏در ایران، این فرصت را برای همیشه از حزب توده گرفت. رهبران ‏حزب خود را جدا از بقیۀ اعضا قرار می‌دادند. دکتر خنجی می‌گفت ‏همه ایشان روی بالکنی که سخنرانی در میتیگ‌ها باید صورت گیرد ‏می‌ایستادند و منتقدین به حزب آن ها را “بالکونیستها” می‌خواندند.

ملکی در حزب توده

ملکی در دوران عضویتش درحزب توده، زمانی که به نمایندگی از ‏سازمان جوانان حزب برای شرکت دراولین کنگره فرقه دمکرات در ‏تبریز(۱۳۲۶) شرکت نمود ، از نزدیک آگاه به واقعیات درونی حزب ‏گردید. بعد‌ها خود با طنزی می‌گفت او دراین زمان جوان چهل ساله‌ای ‏در سازمان جوانان حزب توده بود. دراین زمان ملکی شاهد جریان ‏وقایع، یکی بعد از دیگری بود، که همه آن ها برایش چشم‌گشا از ‏حقایق اوضاع درونی حزب و جایگاه حزب توده در کشور می‌گردید.

فرقه دمکرات خواستار این گردیده بود که حزب توده، سازمان خود ‏در آذربایجان را در برابر سازمان فرقه دمکرات از میان بردارد و ‏سازمان فرقه دمکرات در آذربایجان تنها سازمانی باشد که باقی و فعال ‏بماند. این حقایق را ملکی، بعدها با ناراحتی فراوان درجلسات عمومی ‏جامعه سوسیالیستها مکرر تعریف می‌نمود. از جمله می‌گفت بر روی ‏دیوارهای تالار کنگره فرقه دمکرات، عکس همه رهبران و ‏آموزگاران سوسیالیست و کمونیست وابسته به شوروی و درسطح ‏جهان قرار داده شده بود، ولی در آن جا، عکسی از ستارخان و ‏باقرخان، آن هم درشهر تبریز مقر قهرمانان مشروطه‌خواهی درایران، ‏وجود نداشت. این برای ملکی که خود زادۀ تبریز بود، بسیارگران ‏آمده بود. این تجربه سخت و دیدن واقعیات از نزدیک، پایه ‏شناخت‌های بیشتر بعدی او از حزب توده و سرانجام زمینۀ فکر جدائی ‏از حزب درآینده را برای او فراهم آورد.‏

مردم و افراد حزب به تدریج متوجه می‌شدند که تمام کوشش حزب در ‏مملکت برای دفاع از منافع  سیاسی و اقتصادی شوروی (حزب ‏برادر)، به طور مشخص دفاع از قرارداد نفت ایران و شوروی، که ‏نفت شمال ایران را دربست در اختیار شوروی قرار می‌داد ، شکل ‏گرفته است. کوشش اصلاح‌طلبان حزبی نیز، که دنبال برگرداندن ‏مسیر حزب به آن چه درابتدا آغاز شده بودند هم، کاری برای تغییر ‏مسیرحزب پیش نمی‌برد و بی‌ثمر مانده بود. ادامه این سیاست‌های ‏حزب در دنباله‌روی از شوروی، اصلاح طلبان حزبی را مأیوس ‏نمود، تا به تدریج به دنبال ملکی و سایر منشعبین، از حزب بیرون ‏آیند‎.

انشعاب از حزب توده

خلیل ملکی همراه منشعبین دیگر، شاید حدود صد نفر، که همگی از ‏جناح اصلاح طلب حزبی بودند، در تاریخ ۱۳ دی ماه ۱۳۲۶، از ‏حزب توده انشعاب کردند. اصلاح‌طلبان حزبی سال‌ها برای اصلاح ‏حزب و جلوگیری از اعمال بی رویۀ حزبی، با هیأت اجرائی و ‏رهبری حزب در جدال بودند. موضوع همکاری حزب توده و ‏چگونگی شرکت در کابینۀ قوام‌السلطنه، مخالفت با انحلال سازمان ‏حزب توده در آذربایجان به نفع تشکیلات فرقۀ دمکرات آذربایجان از ‏جمله مسائل آن را تشکیل می‌داند. در مورد شوروی حزب به استقلال ‏ایران در مقابل شوروی اذعان داشت ولی به نقش شوروی در صحنۀ ‏جهانی بسیار اعتماد داشت و روی آن حساب می‌کرد. دفاع از واگذاری ‏نفت شمال به شوروی و دفاع از فرقۀ دمکرات توسط رهبری حزب و ‏دنباله‌روی از آن را بر پایۀ دفاع از شوروی در جبهۀ جهانی به حساب ‏می‌آوردند.

خلیل ملکی پس از انشعاب تا یک سال به امید این بود که ‏شوروی از وی در اصلاح‌طلبی حزب توده پشتیبانی نماید، و علیه ‏شوروی چیزی نگفت. ولی شوروی نه تنها از او پشتیبانی نکرد بلکه ‏شدیدترین حملات را علیه او به خاطر جدادی از حزب در رادیو و ‏مطبوعات به عمل آورد. ملکی پس از یک سال از شوروی برید و ‏همانند انتقاداتش به حزب توده به انتقاد از شوروی پرداخت. سایر ‏منشعبین دنباله‌روی ملکی را نمودند. تنها آقای انورخامنه‌ای، تا ‏مدت‌ها دفاع از شوروی را هم چنان ادامه داد.

منشعبین به رهبری خلیل ملکی به دنبال ساختن حزب سوسیالیستی در ‏خدمت مردم ایران قرار گرفتند. پیوند به جبهۀ ملی بهترین راهی بود ‏که می‌توانستند در پیش بگیرند. انتخاب نام حزب زحمتکشان ملّت ‏ایران که به ابتکار ایشان و با توافق دکتر بقائی صورت گرفت که در ‏آن افکار و خواسته‌های سوسیالیستی ایشان را نشان می‌داد.


رهبران حزب توده ایران در سال‌های نخست تاسیس

ملکی هر وقت درباره حزب توده از او سؤال می‌کردید تنها کوتاه ‏پاسخش این بود که، حزب توده یک تراژدی بود! و در ضمن ‏نظراتش، می‌گفت، حزب توده از شرایط علنی و مخفی مبارزه، ‏درکنار هم، استفاده می‌نمود. روزنامه مردم، ارگان حزب همچنان ‏مخفیانه بیرون می‌آمد و پنهانی توزیع می‌شد، روابط افراد حزب به ‏شکل سازمانی برقرار بود، و سازمان‌هائی که در عمل وابسته به ‏حزب توده بودند ولی در ظاهر سازمان مستقل و جداگانه‌ای بودند و ‏علنی فعالیت داشتند، قسمت علنی فعالیت حزب توده را می ساختند‎.

ملکی شخصیتی شجاع و در مبازه‌ای که در پیش گرفته بود پایدار ‏ماند. او راه و روش تشکیلاتی حزب توده را، که پایه کار تمام ‏تشکیلات سیاسی و حتی غیر سیاسی ایران گردید را ادامه داد.‏

دکتر مظفر بقائی کرمانی و روزنامه شاهد

آقای دکتر مظفر بقائی اهل کرمان و از خاندان شناخته شده‌ای در آن ‏استان بود. او در مجلس پانزدهم به عنوان کاندید نمایندگی مجلس از ‏حزب دمکرات قوام شرکت داشت و انتخاب شد. دکتر بقائی در ابتدای ‏زندگی سیاسی‌اش سمپاتی به حزب توده داشت ولی عضو حزب توده ‏نشد. و با احساسات مذهبی که در خود داشت شعار “نصر من الله و ‏فتحاً قریب” را هم چنان در زیر نام روزنامۀ “شاهد” باقی نگهداشت.

دکتر بقائی پشتیبان نهضت ملی ایران گردید و روزنامه بسیار محبوب ‏در زمان خود “شاهد” را با کمک علی زهری دوست و همکارش بنیاد ‏نهاد (۱۳۳۰). روزنامۀ شاهد پشتیبان نهضت ملی و دکتر مصدق بود ‏و با تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران، ارگان آن حزب گردید. ‏روزنامه “شاهد”، درآن زمان با محبوبیتی بسیار زیادی که در میان ‏مردم کسب کرده بود ، در عمل ارگان نهضت ملی ایران می‌توانست ‏به حساب آید‎.

همکاری آقای خلیل ملکی با روزنامه شاهد

آقای دکتر مسعود حجازی در کتاب خاطراتش، “رویدادها و داوری”، ‏که به گونه‌ای شرحی از تاریخچۀ جبهه ملی ایران است، شرح دعوت ‏از خلیل ملکی به همکاری با روزنامه شاهد را با توضیح می‌نویسد که ‏آقای مسعود حجازی، که درآن زمان دانشجوی دانشکده حقوق بوده، ‏همراه ایرج زندی که دانشجوی حقوق بود، و هر دو در روزنامه ‏شاهد در کنار آقای میرمحمد صادقی، از فعالین و مبارزین شناخته شده ‏جبهه ملی ایران، فعال بودند، با راهنمائی میرمحمد صادقی، که ‏انتشارات شاهد به عهده او بود، به منزل آقای خلیل ملکی می‌روند و ‏از او برای همکاری با روزنامه شاهد دعوت به عمل می‌آورند. ‏حجازی در کتاب خاطرات خود، ملاقات را با توضیحات بیشتری ‏حکایت می‌کند. ملکی قبول می‌کند که با روزنامه شاهد همکاری کند. ‏و می‌گوید از مبارزات و برنامه‌های جبهه ملی و دکتر مصدق و ‏همکارانش اطلاع کامل دارد و این رویه را می‌پسندد. و بدین ترتیب ‏همکاری جدی خلیل ملکی با روزنامۀ شاهد آغاز می‌شود‎.

مقالات خلیل ملکی در کنار مقالات جلال آل‌احمد و دکتر محمدعلی ‏خنجی، ابتدا بدون نام او و بعد ها با نام او در روزنامه شاهد منتشر ‏می‌شود. سرمقاله‌های شاهد را خلیل ملکی و دکتر محمدعلی خنجی ‏می‌نوشتند. در این زمان‌ها بود که سرمقاله‌های روزنامه شاهد ، در ‏میان جوانان بسیار شهرت وعلاقه‌مندی پیداکرده بود‎.

تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران

آقای دکتر مظفر بقائی در اردیبهشت ۱۳۳۰ در جلسه‌ای از فعالین ‏سازمان دانشجویان و جوانان که در دفتر روزنامه شاهد در خیابان ‏اکباتان روبروی وزارت فرهنگ، نزدیک بهارستان تشکیل می‌شد ‏شرکت داشت. در این زمان، بدون آگاهی قبلی اعلامیۀ تشکیل حزب ‏زحمتکشان ملت ایران بین فعالین سازمان‌ها پخش گردید و فردای آن ‏روز در روزنامه شاهد انتشار یافت. این اعلامیه به امضای ‏سازمان‌هائی بود که در دوسال پیش از آن، ازطرف دکتر بقائی تشکیل ‏شده بودند: سازمان نظارت بر آزادی انتخابات، سازمان نگهبانان ‏آزادی و سازمان مبارزه برای ملی کردن نفت در سراسر کشور، این ‏سازمان‌ها، امضا‌ کنندگان آن اعلامیه بودند. به عبارتی دکتر بقائی، ‏حزب زحمتکشان ملت ایران را بدون مشورت و با تشخیص خود ‏تشکیل و روزنامه شاهد را هم به مدیریت علی زهری از دوستان خود ‏و بعدها نماینده مجلس هفدهم، ارگان آن حزب قرار داد‎.


خلیل ملکی

آقای ملکی همراه سایر منشعبین حزب توده، فعالیت‌های ملی و مستقل ‏سوسیالیستی خود را درآن حزب ادامه دادند، و”شاهد” ارگان آن را در ‏دست گرفتند و به تدریج حزب با ارزشی در برابر حزب توده و ‏سازمان‌های وابسته به آن، که تا آن زمان میدان‌دار جمع جوانان کشور ‏بودند را، ساختند. دکتر بقائی، که فعالیت سیاسی چندانی در حزب ‏نشان نمی‌داد، هم چنان عنوان “رهبری” حزب را برای خود حفظ ‏نمود.

دکتر بقائی و روزنامه شاهد به دلیل مخالفت‌های خود با سیاست‌های ‏دولت انگلیس و پشتیبانی از دکتر مصدق محبوبیتی بسیار و بسزا ‏درمیان مردم پیدا نموده بودند. به خصوص در دوران نخست وزیری ‏سپهبد رزم‌آرا که شدیدآ مستبدانه عمل می‌کرد . بقائی به عنوان نماینده ‏مجلس، بالای سردرروزنامه شاهد که درخیابان اکباتان نزدیک میدان ‏بهارستان بود، می ایستاد و شجاعانه در جلوی مردم، با خطاب کردن ‏رزم‌آرا به “حاجی دیکتاتور”، علیه او و سیاست‌های دیکتاتورمآبانه او ‏صحبت می‌کرد! (سپهبد رزم‌آرا درعید قربان به دنیا آمده بود و به این ‏دلیل نامش حاج علی بود). رزم‌آرا با ملی شدن نفت مخالف بود و در ‏مجلس صریحاً عنوان کرد “که ملتی که نمی‌تواند لوله هنگ بسازد ‏نمی‌تواند صنایع نفت را مدیریت نماید”. این گفته برای مردم بسیار ‏گران آمد . مخالفت علنی و روبروی دکتر بقائی با رزم‌آرا، وجهه ‏زیادی برای او در میان مردم کسب نمود.

همکاری با روزنامه شاهد

همکاری آقای خلیل ملکی همراه سایر منشعبین حزب توده از جمله ‏جلال آل‌احمد و دکتر محمدعلی خنجی با روزنامۀ پرطرفدار شاهد، رنگ ‏انتقادی تازه‌ای به روزنامه بخشیده بود.

نشریه شاهد که پیش تر با شعار ” نصرمن‌الله وفتحاً قریب” در زیر ‏نامش انتشار می‌یافت، شعار را حفظ نمود، ولی محتوای آن به کلی ‏تغییر پیدا کرد و از حالت نوعی مذهبی و مخالف ، تبدیل به یک ‏نشریه سیاسی انتقادی با شیوه‌ای جدید گردید، که بسیار مورد علاقه ‏خوانندگان جوان نشریه قرار گرفت.

موفقیت و محبوبیت روزنامه شاهد روز افزون بود. وبا پشتیبانی ‏جوانان و طرفداران نهضت ملی و دکتر مصدق این روزنامه پایگاه ‏سوسیالیستهای طرفدار نهضت ملی و دکتر مصدق گردید. خلیل ملکی ‏همراه سایر منشعبین از حزب توده نظیر دکتر محمدعلی خنجی، جلال ‏آل‌احمد ، مهندس ملک، مهندس قندهاریان، و غیره در آن فعلیت داشتند ‏و مقالات، تحلیل‌ها و به خصوص سرمقاله‌های شاهد را می‌نوشتند.‏

انتشارات حزب در پرتو قدرت تحلیل‌های جامع ، منطقی و سیاسی ‏اجتماعی گروه سوسیالیست جدید، عملاً در دست ایشان قرار گرفت و ‏دکتر بقائی با وجودی که در رهبری حزب قرار داشت ولی در عمل ‏زیر سایه و فضای سیاسی – اجتماعی که از ملکی و یارانش در حزب ‏پدید آمده بود جا گرفته بود.‏

ملکی و سایر سوسیالیستهای منشعبین از حزب توده، علاوه بر ‏مقاله‌نویسی در شاهد، نشریات دیگری در کنار شاهد را تهیه ‏می‌کردند، که برای جوانان بسیار با ارزش بود. انتشار بسیاری از ‏مقالات تحلیلی دیگر با امضای مستعار، روشی که همیشه او دنبال ‏می‌نمود. خلیل ملکی نیز در ستون برخورد عقاید و آراء مطالب و ‏موضوعات بسیار جالبی در نقد حزب توده و پاسخگوئی به مواضع ‏سیاسی حزب در قبال منافع ملی ایران در برابر منافع شوروی ‏وسیاست‌های شوروی می‌نوشت ، که بسیار مورد توجه وعلاقه ‏جوانان در صحنه سیاست بودند. ملکی جزوات و کتاب‌های مختلفی از ‏تعلیماتی تا تاریخی نوشت یا ترجمه نمود، از جمله، پلخانف، ‏کاپیتالیسم دولتی که اقتصاد شوروی را به نقد می‌کشید. و بسیاری ‏ازاین قبیل جزوه‌ها و مقالات تحلیلی و آموزشی را انتشار داد که در ‏آشنا نمودن جوانان به مسائل جهانی و به انتقاد کشیدن سیاست‌های ‏حزب توده و دولت شوروی، برای جوانان بسیارآموزنده بودند. از ‏جمله از جزوه‌های تعلیماتی با ارزش “ناسیونالیزاسیون یا ملی شدن ‏صنایع” است، که آنرا دکتر محمدعلی خنجی نوشته بود.


مظفر بقایی (راست) و همراهانش در حزب زحمتکشان

همکاری ملکی و سایر منشعبین تا مدت کوتاهی پس از سی تیر ‏‏۱۳۳۱ ادامه یافت و در این مدت زمان هم چنان بر اعتبار و ارزش و ‏تیراژ شاهد، ارگان حزب زحمتکشان ملت ایران روز بروز افزوده‌تر ‏می‌شد.

جدائی دکتر بقائی از دکتر مصدق و نهضت ملی ‏

دکتر بقائی دنبال پست نخست‌وزیری بود و آرزو داشت که به جای ‏دکتر مصدق رهبر نهضت ملی شود. و گویا از امریکائی‌ها هم نوعی ‏اطمینان به این کار را حاصل کرده بود. امریکائی‌ها هر برگی از ‏مخالفین، برای استفاده در انجام توطئه‌هایشان علیه نهضت ملی ایران ‏را، بنوعی حفظ می‌نمودند. پشتیبانی بقائی از دکتر مصدق قلبی نبود ‏چه گذشت زمان آن را نشان داد و حتی مخالفت او با انگیسی‌ها و ‏پشتیبانی او از ملی شدن نفت تنها حساب شده و سرمایه‌گذاری درجهت ‏معروفیت او درمیان مردم بود. همکاری او با شاه و انگلیس‌ها، در ‏آینده آن را کاملاً آشکار نمود. چه وقتی که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ‏پیش آمد او جانب کودتاچیان را گرفت وعکس او در نمایش حضور او ‏همراه آیت‌الله کاشانی در روز بعد از ۲۸ مرداد در منزل خراب شده ‏دکتر مصدق توسط اوباش، در کنار کودتاچیان ، سند این حقیقت از ‏شخصیت دو رنگ او و کاشانی می‌باشد. فعالیت‌های سیاسی او تنها در ‏خدمت بالا رفتن از نردبان ترقی و مقام برای خویش بود. البته نباید ‏فراموش نمود که او شخصیتی با پشتکار، پرجرأت و بی‌باک بود. او ‏با مهارت در سخنرانی‌های پرحرارت، راه جلب توجه علاقه مردم به ‏خود را خوب آموخته بود.‏

دکتر بقائی بعد از قیام ملی ۳۰ تیر مخالفت خود با دکتر مصدق را ‏علنی ساخت. او و گروهی از طرفداران مصدق که در صف رهبری ‏قرار داشتند، ازجمله آیت‌الله کاشانی، درآن زمان رئیس مجلس و سایر ‏نخبگان ملی از جمله حسین مکی و حائری‌زاده ومعدودی دیگر ‏ازهمین گروه از مصدق می‌خواستند تا قوام را محاکمه و اموال او را ‏مصادره نماید. قانون مصادره اموال قوام و محاکمه او را از مجلس که ‏در کنترل خودشان بود، بعد از قیام ۳۰ تیر گذرانده بودند. مصدق این ‏کار را نمی‌خواست انجام دهد چون آشکار بود که تنها شاه گرداننده و ‏موجد همه جنایات انجام گرفته در حمله ارتش به مردم در قیام ۳۰ تیر ‏بود . چه مخالفت شاه با مصدق و کنار ماندن مصدق از نخست‌وزیری ‏و خطر از میان رفتن نهضت ملی موجب قیام مردم گردید. محاکمه ‏قوام، بر طبق حکم مجلس بی‌معنی بود . مجلس در قوه قضائیه ‏نمی‌توانست دخالتی داشته باشد. محاکمه قوام، شاه را از اتهام واقعی ‏که داشت کاملاً کنار قرار می‌داد. بقائی و کاشانی و مکی و بقیه ایشان ‏به همین دلیل دنبال کار را گرفته بودند و همین دفاع از شاه که دستش ‏برای مردم رو شده بود، ایشان را در نزد مردم کوچک و نماد و ‏مهره‌های شاه و دربار ساخته بود. ‏

ادامه دارد

print

مقالات
محیط زیست
Visitor
0195373
Visit Today : 651
Visit Yesterday : 403